logo





فرازی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران ( بقیه)

فصل پنجم (قسمت سوم)

دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۶ ژوييه ۲۰۲۰

بهزاد کشاورزی

new/behzad-keshavarzi1.jpg
آتش سوزی سینما رکس آباداد (۳)
آغازی بر پایان

علت ایجاد فاجعۀ سینما رکس آبادان چه بود

حال این پرسش مطرح است که ایجاد یک چنین آدم سوزی چه بهره ای برای عاملان جنایت آن می توانست دربر داشته باشد؟ در جواب باید گفت که در این تاریخ، اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف کشور هرروز بیشتر از قبل اوج می گرفت. لیکن در مناطق جنوبی کشور و بویژه در شهرهای آبادان و خرمشهر هنوز خبری از اغتشاشات وجود نداشت. آبادان شهری بود بسیار معتبر زیرا که وجود منابع نفت و بنادر صدور بین المللی آن در حقیقت منبع اصلی اقتصاد کشور به شمار می رفت. تا زمانی که پالایشگاه های نفت آبادان و صدور نفت به طور مرتب انجام می گرفت، حکومت از نظر اقتصادی در تنگنا نبود و در مقابل مشکلات اجتماعی به زانو در نمی آمد. کارگزاران جبهۀ خمینی به خوبی به این مطلب پی برده بودند و لازم بود که به هر وسیلۀ ممکن مردم این منطقه را به خشم آورده و محیط را به آشوب به کشانند تا بتوانند اعتصاباتی در پالایشگاه های استخراج نفت و در اسکله های صدور آن فراهم سازند. با قطع استخراج و صدور نفت، حکومت را از نظر اقتصادی در تنگنا قرار دهند. اگر چنین تیری به هدف می خورد، مشکل اصلی سقوط رژیم به اندازۀ زیادی فراهم می گردید[۱]. به همین دلیل، از مدت ها پیش، دسایسی از سوی این گروه برای به ناآرامی کشانیدن این منطقه در دست مطالعه و اقدام بود.

سرهنگ بیات، به عنوان رئیس پلیس آن زمان که در جریان دسیسۀ توطئه گران بود، در مورد تشکیلات آنان چنین می گوید[۲]:
«...قبل از عید به ما اطلاع داده شد که عده ای از قم و اصفهان به حسینیّۀ اصفهانی ها آمده اند و اینها گروه را تحت فشار قرار داده اند که حتمآ باید در آبادان شما کاری بکنید که مردم آبادان هم مثل بقیۀ شهرهای ایران به شورش بلند شوند. چون تا آن روز آبادان ساکت ترین شهر ایران بود و ما میدانستیم که یک اقدامی این ها خواهند کرد حالا در کجا نمی دانستیم. ما فعالیت ها و مراقبت هامون را در نقاط حساس و حیاتی تشدید کردیم. بعد وقتی که کیاوش به این جوانان شروع می کنه به صحبت کردن، ضمن این که تشویق و ترقببشون می کنه، ضمنآ تحقیرشون هم می کنه و میگه از طرف شهر بوشهر و شهرهای دیگه برای شما لباس زنانه فرستادند چون شما حرکتی ندارید، مرد نیستید. اینها ناراحت میشن و همونجا اعلام آمادگی می کنند که ما آمادۀ هرگونه کاری هستیم. طرحی تهیه میشه و در اولین طرح، ترور سرتیب تیمسار رزمی رئیس شهربانی آبادانه. این ها گسیل میشن برای ترور تیمسار رزمی...این ها میرن به منزل رئیس شهربانی می بینن که مراقبت بسیار شدیده و قادر نیستن که کاری بکنن. بر می گردن اطلاع میدن به کیاوش که ما اینجا کاری از دستمون برنمیاد. کیاوش دستور میده که برید و یکی از سینماها را آتش بزنید. اینها یک روز قبل از آتش زدن سینما رکس آبادان میایند و سینمائی در خیابان امیری یا بنام سینما شیری یا شهلا [ سهیلا ]، تینر تهیه می کنند و می روند در داخل سالن انتظار آن سینما و زمان مناسب که میشه تینر را می پاشند ولی در آن حین یک جوانی میاد بیرون. اینها صبر می کنند تا برگردد داخل و بعد که کبریت می زنند تینر آتش نمی گیرد. تلفن میزنن که جریان اینجوری شد و ما موفق نشدیم. آقای کیاوش دستور میده که خوب ماهی را هروقت که از آب بگیرید تازه است. سینمای دیگر، فرداشب ولی این بار سعی کنید مواد آتش زا غلیظ تر و بهتر انتخاب کنید. اینها می روند از یک رنگ فروشی تینر را با یک روغن مخصوص مخلوط می کنند و میان به سینمای رکس...»

با توجه به مطالب فوق، خواننده متوجه می شود که هر دو روایت بیان شده، مکمل برنامه ریزی، سازماندهی و اجرای یک سوء قصد نفرت آور و وحشتناکی است که بوسیلۀ ایادی خمینی برای برپائی حکومت خدا برروی زمین انجام شده است. علیرغم برملا شدن مدارک و اسناد فراوان، رژیم اسلامی هنوز بر موضع 35 سال پیش خود اصرار دارد و آن را به پای حکومت شاه و مقامات امنیتی و انتظامی آن می گذارد.

به دنبال این فاجعه، اسلامگرایان به هدف خویش رسیده بودند. از روز دوم شهریور ( پنجشنبه )، در آبادان ده ها هزار نفر از مردم در گورستان « جنّت آباد » اجتماع کرده و به عزاداری پرداختند. سپس به شهر باز گشته و با پرتاب سنگ به سوی پلیس با وی درگیر شدند. آنگاه دست به تهاجم زده و در دسته های پراکنده شیشه های بانک ها را درمسیر خویش شکستند و با پلیس به جنگ و گریز پرداختند[۳]. در ساعاتی از شب، به سوی کلانتری 5 بمب دستی پرتاب کردند. همچنین گروهی از کودکان ۱۲ تا ۱۳ ساله در همان شب به خیابان ها ریخته دست به تظاهرات زدند[۴] و اتوموبیلی را نیز به آتش کشیدند. در این تظاهرات بر طبق نشریۀ فوق تعدادی نیز در نتیجۀ تیراندازی پلیس زخمی شدند. در همان روز نمایندگان شریعتمداری در مسجد بهبهانی ها با مردم سخن گفتند و آنان را به آرامش دعوت کردند. هرچند که استقبال مردم از این سخنرانی خیلی خوب بود حتی تا اطراف مسجد نیز مملو از مردم بود، لیکن پس از پایان مجلس:

« ...گروهی ناشناس که از نقطه نظر مردم آبادان مظنون به نظر می آمدند، بیرون مسجد دست به تظاهرات زدند و با دادن شعارهائی سعی کردند اجتماع مردم را دستخوش تفرقه و درهم پاشیدگی کنند...تظاهر کنندگان سپس به خیابان های اطراف مسجد ریختند و شیشه های چند پارک را شکستند...»[۵]

روز جمعه، بازار « جمشید آباد » آبادان وسیلۀ عده ای « ناشناس » به آتش کشیده شد. در این آتش سوزی دویست مغازه و د کّۀ حصیری به خاکستر تبدیل شد[۶]. و بدین وسیله طرفداران خمینی توانسته بودند بر روی اجساد و خاکستر صد ها هم وطن بی گناه ما، نطفۀ اغتشاش را در مهمترین منطقۀ کشور برپا سازند. اغتشاشات به قدری شدت یافت که رژیم مجبور شد برای حفظ بانک ها، مؤسسات خصوصی و اموال دولتی از دستبرد بلواگران، حکومت نظامی در آبادان بر قرار سازد و این امر در 4 شهریور به تصویب مجلس سنا رسید.

آتش سوزی سینما رکس ماشین انقلاب را به حرکت درآورده بود. نه تنها در آبادان، بلکه در شهرهای رشت، کرمانشاه، همدان، کاشان، قم، زنجان، قصرشیرین، یزد، ارسنجان، تبریز، کاشمر، کرج، ساری ، گرگان و شهرری تظاهرات دامنه داری برعلیه رژیم شروع شده بود. یکی دیگر از نتایج فاجعۀ آتش سوزی فوق، سقوط دولت آموزگار بود. در 4 شهریور آموزگار از نخست وزیری استعفا داد و روز بعد جعفر شریف امامی به جای وی منصوب شد.
____________________

[۱] - و چنین هم شد. زیرا یکی از عوامل مهمی که موجب ناتوانی رژیم در مقابل اغتشاشات مردمی گردید، قطع جریان نفت در نتیجۀ اعتصابات بود که در حقیقت گلوی اقتصادی حکومت در میان دستان قدرتمند کارگران آن مناطق فشرده شد و از حرکت ایستاد.
[۲] - مصاحبۀ تلویزیونی صفحۀ آخر، همان گذشته.
[۳] - روزنامۀ اطلاعات، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۵۷.
[۴] - یکی از رفتارهای زشت اسلامگرایان، این بود که کودکان و زنان را بسیج کرده و به تظاهرات می فرستادند. زیرا به خوبی می دانستند که پلیس و سربازان حکومتی با آنا ن به طور خصمانه رفتار نخواهد کرد. نویسندۀ این سطور در حوالی ساعت ۵ صبح ۱۹ رمضان آن سال ( در تهران )، به صدای شعارهای ضد حکومتی از خواب بیدار شده و از پنجرۀ منزل مشاهده کردم که کودکانی در سن و سال فوق، ( گویا پس از پایان شب احیاء از مسجدی بیرون آمده بودند )، هرکدام قطعه سنگی در دست شعار می دادند: « ما عشق علی خواهیم پهلوی نمی خواهیم » و این اولین بار بود که نویسنده چنین شعارها ی خصمانه در یک گذرگاه عمومی بر علیه شاه می شنید.
[۵] - روزنامۀ اطلاعات، همان بالا.
[۶] - روزنامۀ اطلاعات، همان گذشته.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد