![]() |
|
۱
آواره ترین ذره ز آوارِ جهانم گردی ز غباری زِ کران تا به کرانم در خویش فرو ریخته، بر خاک فتاده بر شانه خود در پی یک گور روانم ۲ آغاز و انجام جهان ناپیداست در حال ندانیم چه حالی فرداست فردا که شود حال فراموش کنیم آن حال که حالِ خود بداند بوداست ۳ سکوتت با من استش بس سخنها ز قیل و قالِ غرّای زغنها بگوید روزگارت بس سیاه است چو زاغانِ نشسته در چمنها ۴ کارم شده هر روز به صحرا بروم در بدکدهها در پی حورا بروم گفتا که تو بیماری و هذیان گویی گفتم که زنم ولی چو عذرا بروم ۵ ای مرغِ زبالهخوارهی دریایی از اوج هوا سوی زمین میآیی ای وای که ریزهخوارِ آدم شدهای آری تو همان شوی که آن جویایی ۶ تو از من عاصییی، من از زمانه که کرده هر دومان جاکن زِ خانه دو طغیانگر، دو تبعیدی، دو یاغی که میشورند بر هم عاشقانه ۷ امروز دو ابر گرم بازی بودند نم نم به طرب به دلنوازی بودند من خیسِ کنار و بوسشان میرفتم انگار که محمود و ایازی بودند / نیلوفر شیدمهر تارنما: https://nilofarshidmehr.com/ کانال شعرخوانی https://www.youtube.com/channel/UCXxprnzt0dehvDSXjwnBLGQ?view_as=subscriberدر یوتیوب: https://www.youtube.com/ ![]() نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|