logo





ایدئولوژی و مکتب نئولیبرالیسم

سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۵ مه ۲۰۲۰

فرهاد قابوسی

طراحان این مکتب نظیر بسیاری از طراحان مدل های شبه علمی قرون معاصر در سایۀ عدم توجه به زمینه و شرایط مادی مدلهای خویش، از یک محیط استعمال و زمینه ایده آل (متافیزکی) متعادل حرکت کرده و مدل خود را تحت شرایط متافیزیکی جامعه ای با توزیع ثروت و امکانات متعادل طراحی کردند. درحالیکه شرایط تجربی نامتعادل توزیع و تولید اجتماعی همواره نه تنها مسبب فساد مدل ها بلکه نتایج اِعمال شان شده است. یعنی حتی اگر تمامی موازین علمی و منطقی در طرح مدلی اعمال شود، اما شرایط استعمال تجربی مدل در مدل منظور نشوند، بواسطۀ آثار متقابل میان تجربه و منطق، نتایج استعمال چنان مدلی نیز به تبع تسلط شرایط تجربی و عملی بر منطق و روال استعمال، نتایج ناروایی خواهند یافت. علت شکست "لیبرالیسم" اصلی که یکی از علل طرح مکتب نئولیبرالیسم بود، در همین عدم توجه به اِعمال لیبرالیسم تحت شرایط موجود اجتماعی نهفته است.
نخستین اشتباه متخصصین اقتصاد مدافع نئولیبرالیسم عدم اطلاع آنان از ساختار ایدئولوژیکی این مکتب و زمینۀ تاریخی آنست که نئولیبرالیسم را صرفأ یک نظریۀ اقتصادی تلقی می کنند. این خطای منطقی: که به تاسی از تجزیه گرایی دکارتی، هر مقوله و موردی را "برای خود" و مجزا از کلیت مادی، زمینه و محیط آن مستقلأ قائم بالذات ملاحظه می کنند، البته در میان متخصصین تحصیلکردۀ در غرب متداول است.

اشتباه دوم این آقایان در رابطه با اشتباه اول آنان عدم توجه شان به ساختار متناقض این مکتب بر اساس مدل های متناقض با هم ِ "اقتصاد بازار اجتماعی (سوسیال)" (اطریش) و "لیبرالیسم نظم گرا"ی (آلمان) دهه های سی قرن بیستم است. کمااینکه نوع آلمانی نئولیبرالیسم نیز به زیر گروه های "لیبرال قدیمی" و "جدید" تقسیم شد. با ورود ایدئولوگهایی نظیر هایِک و جامعۀ مونت پلرین و جناح بندی ضدسوسیالیست ها ولیبرال ها در درون طرفداران مدل های باهم متناقض، پوستۀ اقتصاد عمومی مکتب تضعیف و نئولیبرالیسم بالکل زیر نفوذ ایدئولوگهای ضد سوسیالیسم تابع سرمایه داری مطلق قرار گرفت. لذا اشاره مدافعین ایرانی نئولیبرالیسم به سوابق اولیۀ "لیبرال" و "بازار اجتماعی" دال بر چیز دیگری غیر از ذهنیت گرایی و سوء استفادۀ این آقایان از کلمات نیست.

به سخن دیگر عملکرد نئولیبرالیسم در سرمایه داری معاصر غیر از ایده آل های ذهنی گروه کوچک اولیۀ شکست خوردۀ طرفدار بازار سوسیال است.

از آنجایی که هر مدل غیر منطقی یا متکی بر مفاهیم غیر تجربی (غیر قابل تعریف) حتی در صورت توفیق موقت آن نیز همواره منجر به تناقض یا بحران در آن می شود. لذا تناقض میان زمینه های "اقتصاد بازار اجتماعی" و "لیبرالیسم نظم گرا" در مدل نئولیبرالیسم که منبع سوء تعبیر عملکرد ضد اجتماعی نئولیبرالیسم واقعی به "اقتصاد بازار" مردمی اند، منجر به تناقضات بحران زای این مکتب اقتصادی شد.

به سخن دیگر مکتب نئولیبرالیسم چون زمینه ای ایدئولوژیک و لذا غیر منطقی دارد، نظیر هر مدل غیر منطقی منتهی به بحران، منجر به بحران های جهانی اقتصادی (دهه اول) و بهداشتی (دهه دوم) قرن کنونی شده است.

طراحان این مکتب نظیر بسیاری از طراحان مدل های شبه علمی قرون معاصر در سایۀ عدم توجه به زمینه و شرایط مادی مدلهای خویش، از یک محیط استعمال و زمینه ایده آل (متافیزکی) متعادل حرکت کرده و مدل خود را تحت شرایط متافیزیکی جامعه ای با توزیع ثروت و امکانات متعادل طراحی کردند. درحالیکه شرایط تجربی نامتعادل توزیع و تولید اجتماعی همواره نه تنها مسبب فساد مدل ها بلکه نتایج اِعمال شان شده است. یعنی حتی اگر تمامی موازین علمی و منطقی در طرح مدلی اعمال شود، اما شرایط استعمال تجربی مدل در مدل منظور نشوند، بواسطۀ آثار متقابل میان تجربه و منطق، نتایج استعمال چنان مدلی نیز به تبع تسلط شرایط تجربی و عملی بر منطق و روال استعمال، نتایج ناروایی خواهند یافت. علت شکست "لیبرالیسم" اصلی که یکی از علل طرح مکتب نئولیبرالیسم بود، در همین عدم توجه به اِعمال لیبرالیسم تحت شرایط موجود اجتماعی نهفته است.

یکی از شرایط واقعی اعمال نئولیبرالیسم: عدم تعادل شرایط و معیارهای اجتماعی سرمایه داری کلاسیک مسلط در جوامع محل استعمال آن بود. که در سایۀ عدم توجه نئولیبرالیسم به آنها، فی المثل در سایۀ بحران های اقتصادی نظیر بحران دهۀ اول این قرن منجر به تقلیل بودجه های اجتماعی و بهداشتی دولت های سرمایه داری تحت سلطۀ نئولیبرالیسم شد. نتیجۀ آن تقلیل خدمات عمومی و بهداشتی دولت حتی در پیشرفته ترین کشورهای اروپا و آمریکا بود که منجر به بحران کورونا در این کشورها و تخریب شرایط بهداشتی در باقی جهان شد.

یعنی حتی اگر چشم بر این واقعیت ببندیم که بحران اقتصادی یاد شدۀ منجر به بحران کورونا، نتیجۀ سیاست های نئولیبرالیستی در جهت آزادی کامل بازارهای بورس سرمایه داری و بورس بازی بر سر تمامی مواد اولیۀ زندگی مردم نظیر آب و گندم تا ارز کشورهای فقیر بود. باز مسلم بودن ایجاد بحران کورونا در کشورهای پیشرفته و جهان در نتیجۀ بحران اقتصادی یاد شده قابل تردید نیست. چون ناروایی های متداول محلی (لوکال) نظیر (تغذیۀ انسانها از حیوانات "وحشی") تنها تحت شرایط نارسایی های عمومی (گلوبال)می تواند منجر به بحران جهانی شود.

اما ارزیابی منطقی بحران های اقتصادی و بهداشتی اخیر مشخصأ نشان می دهد که همچنانکه استدلال شد، ساختار غیر منطقی اولیه نئولیبرالیسم و عدم توجه آن به شرایط نامتعادل اجتماعی استعمال آن در جوامع سرمایه داری، نظیر هر نظریۀ غیر منطقی (غیر تجربی) اجبارأ منجر به تناقض یا بحران در نتایج کاربرد نظریه نظیر بحران اقتصادی اخیر می شود. و سعی در تقلیل هر تناقض و بحرانی با روشهای غیر اساسی نظیر تقلیل بودجه خدمات عمومی و بهداشتی جهت ترمیم وضعیت مالی دولتی، منجر به تناقضات و بحران های جدید تر نظیر بحران کورونا می گردد.

طراحان اولیۀ نئولیبرالیسم با حرکت از شرایط متافیزکی ذهنیِ ایده آل معیار سرمایه داری مسلط که منفعت اقتصادی را تنها در سود سریع مالی می دید، ولی از ارزیابی نتایج دراز مدت بهره کشی مدام غافل بود، متوجه نبودند که هر مدل ایده آل اقتصاد سیاسی تحت "شرایط سرمایه داری واقعأ موجود" که منفعت اقتصادی را منحصر به سود مالی ببیند، فاسد شدنی است.

نتیجه این بود که تحت سیاست های نئولیبرالیستی دهه های اخیر در جهت آزادی کامل بازارهای بورس سرمایه داری، ساختار اجتماعی کشورهای پیشرفته نیز دچار تحولات اساسی شد. تاجائیکه این جوامع به تدریج از جوامع تولید صنعتی به جوامع متکی بر خدمات غیر تولیدی و مجازی (کمپیوتری) تبدیل شدند. و کار صنعتی به چین و هند (با ساعات کار ارزانتر) تبعید شد. جریانی ناشی از سیاسیت های نئولیبرالیستی که امروز بدل به نوعی "مونوپولیسم" اقتصادی جدید و وابستگی صنعتی جدیدی شده است. به سخن دیگر تبدیل کشورهای پیشرفته به مولدین خدمات مجازی و بازاربورس مجازی جهانیِ کنترل کنندۀ موازین اقتصادی، سبب عدم تعادل داخلی جوامع مذکور و عدم تعادل جامعۀ جهانی شده است.

نویسنده به یاد دارد که چند سال پیش متخصصین اقتصاد نئولیبرالیستی با اصرار تمام استدلال می کردند که آلمان پیشرفته دیگر نباید وسایل ساده صنعتی تولید کند، بلکه تولید آلمان می بایستی منحصر به صنایع پیچیده الکترونیک و پیشرفتۀ دیگر شود.
یعنی تقسیم کار جهانی نئولیبرالیسم لازم می دارد که بدون توجه به مصرف انرژی انتقال تولیدات صنعتی از کشورهای دیگر، تخریب محیط زیست و اسراف در استثمار منابع طبیعی در آن کشورها، در حداقل زمان حداکثر نفع مالی حاصل شود تا در بورس های اقتصادی در زمان کمتری بیشتر گردد. انگاری که زمین محدود با منابع محدودترش به بزرگی تمامی عالم است تا بتواند از عهدۀ اشتهای سیری ناپذیر نئولیبرالیسم معاصر درآید.

با همین استدلال نئولیبرالیستی بود که آلمان بقول متخصصین داروخانۀ اروپا، اینک مجبور به وارد کردن مواد اولیۀ داروئی است.

متاسفانه نظیر هر ایدئولوژی سرمایه داری، نئولیبرالیسم نیز با سیاسی کردن بحث علمی سعی دارد که نظرات استدلالی منتقدین سرمایه داری را تحت عنوان "نظرات ایدئولوژیک" تخطئه کند. درحالیکه این نگاه ایدئولوژیک سرمایه داری به جهان است که هرچیزی را ایدئولوژیکی می بیند.

در همین روال سیاسی کردن موضوعات فرهنگی و نگاه ایدئولوژیکی متخصصین مدافع سرمایه داری است که منتقدین منطقی نئولیبرالیسم نظیر توماس پیکتی و نوآم چومسکی متهم به "چپ گرایی" و "نگاه ایدئولوژیکی" به مسائل اقتصادی و اجتماعی می شوند. درحالیکه مثلأ چومسکی بعنوان یک فرهنگشناس اهل استدلال یکی از بهترین شناسندگان فرهنگ و نئولیبرالیسم آمریکاست. لذا زمانیکه او از"بحران کورونا بعنوان یکی دیگر از شکستهای بزرگ نوع نئولیبرال سرمایه داری" سخن می گوید (1)، تشخیصی فرهنگی را بیان کرده است.

حاشیه و توضیح:

(1)
https://www.euractiv.de/





نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد