تلاش بشر برای نجات همنوعش
چه طعم شیرینی!
جا دارد گلی به سینه بزنم
و در خیابانهای رایحۀ بهار
علیرغم قرنطینه جاری گردم
گل را نشانشان میدهم
و می گویم
اینست اجازه نامه ام
از گنجینۀ لبخند طبیعت "دان لود" ش کرده ام
خونِ نژادی از بشردرآن تازه است
تازگی ست
که ذرات سلامت خود بخشیدند
تا راه بقیه را برگردانند به رنگ
نه چینی می شناسم
نه قزاق
دارند بیدار میکنند بشر را
دارند بالا میزنند پاشنۀ بربریتش را
تا زیرِ سرخی فشرده اش
برگیرند پرده از دریاچه آبی
آغاز گردد انتقال حیات تازه
در طول رگهای ِدیری ست خشکیده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد