logo





کرونا؛ موج سوارِ اقتصادِ جهانی

چهار شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۸ مارس ۲۰۲۰

ابراهیم هرندی

new/ebrahim-harandi02.jpg
باکتریها و ویروسها برای گذر از مرزها نه نیازی به ویزا و گذرنامه دارند و نه وسواسی برای مقصد نهایی. آنها با هر وسیله، از هر راهی که برده شوند، از هواپیما، کشتی، اسب و استر گرفته تا سیلاب، تنِ پرندگانِ مهاجر و بالِ نسیم، می روند و در هرجا که کالبدِ جاندار مرده و یا زنده ای برای گـَزیدن و مزیدن و خزیدن در آن می یابند، به همگون سازی و آلوده کردنِ آن تن می پردازند. پیش از پیدایشِ ماشین های قاره پیما، هر ویروس و باکتری، حوزه ی زیستی ویژه ی خود را داشت که در آن، شمارِ اندکی از گونه های گیاهی و جانوری می زیستند. در آن روزگاران، اگر ویروسی بجانِ گیاهی و یا جانوری می افتاد، زیانِ آن تنها در همان حوزه ی زیستی میماند و شعله ی آتش آن پس از چندی خاموش می شد. همچنین، همزیستی جانداران با آنها نیز سبب می شد که همه ی گونه های زیستی پس از چندی شیوه های مبازره با باکتریها و ویروسهای انگلی را در آن حوزه بیاموزند و به حافظه ی ژنتیک خود بسپارند و در برابر زیانهای آن رویینه تن شوند. از اینرو، تنها خطری که جان زیندگان در هر حوزه ی زیستی را به چالش می کشید، جهش های گهگاهِ ژنهای آن باکتریها و ویروسها می بود که آن هم پدیده ای بسیار نادر است. اما از زمانی که چند کشورِ اروپایی مانندِ انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال، آهنگِ جهانگیری کردند و با کشتی های غول پیکرِ بسوی پاره های دیگرِ گیتی روان شدند، راه برای دامنه گستریِ باکتریها و ویروسها نیز هموار شد. نیروهای دریایی کشورهایی که نام بردم، بی که بخواهند و یا بدانند، بسیاری از میکروبها، ویروسها، قارچها و بطورکلی باکتریهای موجود در اروپا را با خود به همه ی سرزمین های دیگرِ جهان بردند و با هر بازگشت، باکتریها و ویروسهای آن سرزمین ها را نیز به اروپا آوردند. این گونه، میکروبها، ویروسها و قارچها در همه ی قاره های جهان دامن گستردند و بسی پیش تر از انسان، جهانی شدند!

البته پیش از آغازِ یورشهای جهانخواریِ غربیان، گهگاه جنگاورانی چون چنگیزِ مغول، اسکندر مقدونی، نادرشاه و نیز سپاهیانِ جنگهای صلیبی و اسلامی، برای کشور گشایی، به گوشه های دوردستِ گیتی می رفتند و با خود همه ی باکتریها و ویروسهای سرزمین خود را می بردند. برای نمونه، تازیان، میکروبهای سوزاک و سفلیس را با خود به هرجا که رفتند، بردند. زیان این دو میکروب در کشوری که اکنون اوگاندا نام دارد، چنان بود که نرخ زایندگی را به گونه ی چشمگیری کاهش داد.1 سپاهیان مغول نیز، وبا و طاعون را با خود به ایران آوردند و از آنجا نیز به سرزمین ها فرادست بردند. اما بنیادی ترین تفاوت این داد و ستدهای انگلی با آنچه پس از رُنسانس از سوی اروپاییها رُخ داد، آغازِ ناگهانی بیماری در هنگام ورود اروپاییان و شتابِ چشمگیر آن بود.

میکروبها و ویروسهایی را که سپاهیانِ چنگیز با خود آهسته، آهسته بسوی ایران می آوردند، پیش از رسیدن آنها، از راه جاده ابریشم به ایران رسیده بود. هم نیز، باکتریهایی را که نادرشاه و سپاه او با خود به هند بردند، ای بسا که تورینه ی مصونیتِ طبیعی هندوان پیش از آن با آنها آشنا بود و اگر هم نبود، نزدیکیِ ساختارِ ژنتیکِ آن باکتریها با آنچه در هند داشتند، سبب می شد که بیماری واگیرداری در آن سرزمین نپیچد. اما چون اروپاییان به دوردست ترین گوشه های گیتی لشکر می کشیدند، نه تورینه ی مصونی سربازانشان با موجوداتِ انگلی آن سرزمین ها آشنا بود و نه ارگانهای زیستیِ مردمِ آن دیاران می توانست که با میکروبها و ویروسهایی که غربیان می آوردند، بجنگد. این گرفتاری تنها برای مردم نبود، بلکه به گیاهان و جانوران نیز آسیب می رساند. در دهه ی 1880 میلادی با آمدنِ ارتشِ استثماری ایتالیا به آفریقا، ویروس طاعونِ گاوی نیز به آن قاره وارد شد و در اندک زمانی، بخش بزرگی از دام و دد را در پهندشت فراخی که اکنون تانزانیا، کنیا و ملاوی خوانده می شود، نابود کرد. اروپاییان با خود آبله، آبله مرغان، مالاریا، سرخک، مخملک و سِل را به هرجای که جهان که رفتند، بردند و باکتریها و ویروسهای آن سرزمین ها را به کشورهای خود آوردند.

در سالِ 1918، بزرگترین رویدادِ ویروسی جهان که چند سالی پیش از آن از چین در جاده ی راه ابریشم براه افتاده بود و بسیارانی را در ایران نیز از پا درآورده بود، به اروپا رسید. این رُخداد که در اروپا "سرماخوردگی اسپانیولی"2 نام گرفت، از پانصد تا هزار میلیون نفر را در جهان کُشت. همزمانی آن پندمی با جنگِ جهانی اول سبب شد که شمارِ زیادی از سربازان کشورهای درگیر، گرفتار این ویروس شوند و آنان نیز که جان سالم بدر برده بودند، آنرا به کشورهای خود ببرند. چنین بود که در آن سده، کمتر جایی در جهان بود که از شّرِ این ویروس در امان مانده باشد. این سونامیِ ویروسی به دو دلیل اهمیتِ ویژه ای داشت؛ نخست آنکه تا آنزمان بزرگترین بلای فراگیر در تاریخِ مدون جهان بود. دیگر آن که بسیاری از اروپاییان برای نخستین بار، با چشمداشت به جُستاوردِ بزرگ لویی پاستور که میکروب را کشف کرده بود، این بلای بزرگ را زمینی پنداشتند و در پیِ ویروسی که چنان هنگامه ی بزرگی را برپا کرده بود، گشتند. از آن پس دیگر کسی در اروپا برای آگاهی از چیستی ِ بلایای طبیعی، دست بدامنِ کشیشان نمی شد وهیچ کس بیماریهای واگیر و فراگیر را بازتاب گناهان مردم نمی دانست و در واکنش به آنها نمازِ وحشت نمی خواند!

اکنون چنین می نماید که ویروسِ کرونا نیز یکی از ویروسهای مرگبار است که در چند هفته، بیماران مبتلا را از پادر می آورد. پیدایشِ این ویروس، اینک هولناکترین رویدادِ سده 21 میلادی بشمار می رود. سده ی بیستم میلادی، روزگارِ رویدادهای بزرگ سیاسی بود؛ جنگِ جهانی اول، انقلاب بلشویک و برپایی حکومت سوسیالست در روسیه، افزایش شمارِ حکومت های دیکتاتوری، جنگ جهانی دوم، هولاکاست، ساخته شدنِ بمب اتمی، فروریزی امپراتوری های استثماری و خیزش نهضت های استقلال طلب، جنگِ سرد، جنگ کره، جنگ هند و پاکستان، جنگِ ویتنام، انقلاب ها و کودتاهای پیاپی و فروپاشی اتحادِ جماهیرِ شوروی.

اما تاریخِ دو دهه ی نخستِ سده بیست و یکم تاکنون نشان داده است که در سده ی کنونی پدیده های زیستی و زیستبومی بیش از پیش پُرنما شده است. در سده ی گذشته، بازارهای ارز و سهام را رویدادهای سیاسی به نوسان می انداخت، اما اکنون هر اپیدمی می تواند آن بازارها را به آشوب بکشاند. در سده ی کنونی، زیرساختهای زیستبوم گرایانه و هماهنگ با سازه های طبیعی و زیستبومِ پایدار، مانندِ توان دخیره ی انرژی از آب و باد و خورشید، فناوریِ بازیابی و بازسازی مواد بکارکرده و فرسوده و گریز از کاربردِ انرژیهای فسیلی و آلاینده های شیمیایی، بنیادِ توسعه ی اقتصادی پایدار پنداشته می شود ومیزان کاربردِ انرژیهای نقتی و کربن- زا را به شیوه ی قانونی مهار می کند. اینک پیگیریِ این همه را شتابِ واگیری و توانِ فراگیریِ ویروس کرونا چند برابر کرده است. شاید اگر پس از خاموشیِ آتشِ ویروس کرونا، اپیدمی ها و پندمی های دیگری در راه نباشد، ای بسا که تاریخ سده ی کنونی را – دستِ کم – در نیم سده ی نخست، به تاریخ پیش و پس از پندمی کرونا بخشبندی کنند.

چابکی و چالاکیِ باکتری ها و ویروس ها در دامنه گستری و فراگیری در زمانِ ما، نشانه ی پیچیده بودن اسیدِ یاخته ای آنها (DNA or RNA) نیست، بلکه بازتابِ جمعیتِ بسیار زیاد و غیرِ طبیعیِ جهان و نیز شیوه ی زیستی انسان در روزگار ماست. جهانی شدنِ اقتصاد، بهایی دارد که بخشی از آن، جهانی کردنِ ریسک و زیانهای ناشی از رفت و آمدِ آسانِ انسان از جایی بجای دیگر است. این که آدمی بخواهد جهان را همانندِ دهکده ای کوچک بپندارد و هر روز و شب از جابلسا به جابلقا در رفت و آمد باشد و صبحانه را در تهران بخورد و نهار را در برلین و شام را در نیویورک، آسیب های زیستبومی بسیاری در پی دارد که یکی از آنها آلوده شدن به باکتریها و ویروسهای آن شهرها و بردن آنها به شهرهای دیگر است. این خواسته ی انسان نیز که در همه ی فصل ها به همه ی میوه ها و گوشت ها دسترسی داشته باشد و موزِ از اکوادور و آناناس از کاستاریکا و اووکادو از مکزیک و سمسوری از اسرائیل و لایچیز از استرالیا و شکر از برزیل و قهوه از کلمبیا و گوشت از آرژانتین و مرغ از لهستان و شراب از شیلی و ماهی از ویتنام و بنجل از چین در خانه داشته باشد، بناگزیر باید وارداتِ ناخواسته ای را نیز که این شیوه ی زیستی بهمراه دارد، بپذیرد. یکی از این واردات، باکتریها، ویروسها و قارچهای گیاهی و جانوری ست که با همان جنس ها وارد می شود. هر هواپیمایی – چه باربر و چه مسافربر - که از گوشه ای از جهان به گوشه ی دیگر می رود، میلیاردها برابرِ بیش از مسافر و یا جنسی که می برد، باکتری و ویروس با خود جابجا می کند که هریک می تواند آفت جاودانی برای گیاهی و یا جانوری در کشورِ مقصد باشد.

ویروس کرونا، نه شعله ی آتش خشم خداوند است و نه ساخته ی آزمایشگاه های چینی و یا امریکایی. این ویروس ناشی از هنجارهای زیستیِ آلوده ی برخی از چینی ها و نیز مسافرانی ست که آنرا از چین به کشورهای دیگر برده اند. دلیل بنیادی این چگونگی آن است که در اقتصاد و بازرگانی جهانی، زیانهای زیستبومیِ تولیدِ انبوه و جابجایی اجناس از قاره ای به قاره ی دیگر، بی بها پنداشته می شود و هیچگونه ریسک آزمایی نمی شود. ناگهانی بودنِ بلای کرونا بمعنای غیرمنتظره بودن آن نیست. در چند دهه ی گذشته، صدها رپورتِ آکادمیک و صدها سمینار و کنفرانس و نشست و همایش و فیلم در کشورهای گوناگون، خطر جدیِ درگرفتنِ اپیدمی ویروسی در جهانِ کنونی را گوشزد کرده است. چندین سناریو و داستان نیز در این باره نوشته شده است.3 اما علیرغم همه این گفت و نوشتها و کوششها، تاکنون هیچ گامی در راه پیشگیری از این خطر برداشته نشده است و کسی جلودارِ خیزش و گسترشِ ویروسهای انگلی که توانایی آلودنِ همه ی زیستبومها را دارند، نبوده است.

این گونه است که کرونا، این ویروس تازه وارد، اکنون یکه تاز، موج سوارِ اقتصادِ جهانی ست.

(eh118@yahoo.com)

یادداشت ها:

Spanish Flu. اگرچه این اپیدمی در همه ی جهان فراگیر شد، اما همزمانی آن با جنگ جهانی اول سبب شد که کشورهای درگیر، از دادنِ خبر و گزارش درباره ی آن خودداری کنند. اما تنها در کشور اسپانیا که در آن جنگ بی طرف بود، پخشِ گزارش و خبر در پیوند با این ویروس آزاد بود. از اینرو، آنرا سرماخوردگی اسپانیولی نام نهادند.
این روزها شایعاتی مبنی بر این که آمدن کرونا در چند کتابِ پیش بینی شده بوده است در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که همه دروغ است. اما نمونه هایی از هشدارهایی که پیوند با خطر احتمالی باکتری ها و ویروس ها داده شده است، اینهاست:


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد