گفتاری برای همدردی با خانواده جانباختگان سقوط هواپیمایی اوکراین و تظاهرات آبانماه در دانشگاه لیدن. ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰
با اعتراضات مردمی و گسترده در بسیاری از شهرها و استانهای ایران و کشته شدن بیش از ۱۷۰۰ نفر و بازداشت فراوانی که هنوز نه آمار کشته ها و نه آمار بازداشتها مشخص شده و نیز حوادث پس از آن، ما با وضعیت دیگری در جنبش مردمی ایران علیه استبداد حکومت جمهوری اسلامی یا نظام، آن طور که خودشان را بدان می نامند، روبرو شده ایم. این وضعیت از هر لحاظ در خور تامل و بررسی است.
من در گفتار کوتاهم در گردهمایی خیابانی در میدان دام آمستردام در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹، مراسم بزرگداشت یاد جانباختگان آبانماه و همدردی با بازماندگان آنها، روی جمله ای از پدر پویا بختیاری که فرزندش پویا در آن تظاهرات خیابانی در تهران به تیر حکومتیان به قتل رسیده بود، مکث کوتاهی کرده بودم. این جا سعی می کنم آن را در حد همین وقتی که هست کمی بیشتر باز کنم و بعد به حوادث دیگر بپردازم.
سخن من، سخن یک نویسنده است و نه سخن نظریه پردازی سیاسی. تامل من روی نوع نگاه مردم و صدای آنهاست در این جنبش اعتراضی که من آن را صدایی دیگر و حرکتی دیگر خواندم. نور تاباندن بر فرهنگ مقاومت مردمی که ریشه در خاک و در حضور آگاه آنها دارد. هر جمله ای که از گلوی مردم برخیزد با خود حرف و سخنی می آورد. حرف و سخنی که در برگیرنده آرزوها، خواست ها، سطح آگاهی و ناگاهی آنها به امور واقع و آرمانهای نهفته درون حرکتشان است. روشن است که مرادم از بکارگیری لفظ مردم در این جا مردم به صورت توده ای بی شکل نیست، بلکه مردمی است که اراده کرده اند در تعیین سرنوشت سیاسی خود،جامعه و جهان نقشی تاثیر گذار داشته باشند. برای مثال به این شعار مردم در آغاز انقلاب ۵۷ که بعد شد انقلاب اسلامی توجه کنید: دیو چو بیرون رود، فرشته درآید.
این شعار یا این جمله نشان دهنده چگونگی دو نهایت دیدن واقعیتها در نگاه مردم در آن وقت است و در فرهنگ مقاومت شان و نیز نشان دهنده سطح ارتفاع دیدن آنها و آسان کردن قضایای پیچیده است. از بخش نخست این گزاره توضیحیِ "دیو چو بیرون رود"، به این نتیجه یا حکم رسیدن که "فرشته به درون می آید"، هزاران اتفاق و واقعیت وجود دارد که به آسانی نادیده گرفته شده است. هنوز یک سال از انقلاب بهمن نگذشته بود که دیدیم فرشته خود دیو شد. پیشتر نمی روم. بقیه را خودتان خوب می دانید. پس تامل بیشتر را می گذارم برای شما و برمی گردم به همان نکته ای که می خواستم از جمله پدر پویا بختیاری بگویم. جمله پدر پویا بختیاری جمله ای ساده و روشن است. او در پاسخ به ماموران حکومت که از او می خواستند سکوت کند گفت: من در صف مردمم. صف نظام دشمن من است. چون فرزندم را کشته است.
می بینید این جمله گزاره ای است ساده و دقیق و روشن. می توان درباره این جمله داستان نوشت. شعر هم می توان نوشت. این جمله هیچ زیب و آرایه ای اضافی ندارد . هیچ استعاره و کنایه ای بر آن سایه نیافکنده است. حرف و پیام آن روشن و مستقیم است. تمام کلمات آن یک مفهوم بیرونی را هدف گرفته اند. من در صف مردمم. صف نظام دشمن من است. چون فرزندم را کشته است. این حرف از اعماق جان او برخاسته است که چنین عینیت دقیقی پیدا کرده. نمی توان آن را در هیچ لفافی پوشاند. لفاظی نیست. خودِ حرف است. آن روز در میدان آمستردام کمی آن را باز کردم و نوری افکندم بر آن که نشان بدهم این جمله با همه سادگی، معنا و تفسیر عمل این حکومت را در طول این چهل سال حاکمیت اش در خود دارد. سادگی با سهل و آسان بینی تفاوت دارد. سادگی به معنای روشن و بی ابهام آن برمی گردد. این جمله به روشنی می گوید: حکومت! نظام! تو قاتلی. تو قاتلی همانطور که در دهه شصت زندانیان را در زندانهای سیاسی ات کشتی. تو قاتلی چون نویسندگان و روشنفکران مبارز و مترقی را در قتلهایی موسوم به قتلهای زنجیره ای با کارد و طناب به قتل رساندی. تو قاتلی همانطور که در زندان فشاشویه علیرضا شیر محمد علی، جوان ۲۱ ساله را ، که به جرم ابراز عقاید سیاسی اش در دنیای مجازی و دفاع از آزادی بیان به هشت سال زندان محکوم شده بود، به دست اوباشان ات در زندان سپردی تا با سی ضربه تیزی به قتل برسانند.
تجربه تاریخی مردم ما در طول این چهل سال در پیگیری به دادگاه کشاندن این قاتل برای پذیرش قتلهایی که انجام داده و ذره ای عقب نشینی از سیاستهای ضد مردمی اش، از همه راههای ممکن و گوناگون قانونی، مدنی، نافرمانی مدنی، اصلاح طلبانه و خیرخواهانه که از سوی خودی های نگران سقوط حرمت اسلام عزیزشان در جامعه بکار برده می شد، همه تا این لحظه به شکست انجامیده است. حکومت هرگز قتلهایی را که آمران و عاملان اصلی اجرای آن، در راس نظام بودند، نپذیرفته و اگر هم در موردی متوجه رسوایی غیر قابل حاشایش شده به ترفند و حیله های متفاوت، آن را به گردن مهره یا مهره های بی مقداری از دستگاه سرکوبشان گذاشته و کار را تمام شده تلقی کرده است. مثل حالا که در سقوط هواپیمای اواکراینی کوس رسوایی شان بر سر همه زبانها افتاده است سعی می کنند آن را یک خطای فردی بدانند و نگویند که مسبب اصلی این فاجعه ملی، سیاست جهنمی و خانمان براندازی است که این حکومت چهل سال است سنگ آن را با اصراری ابلهانه و لجوجانه به سینه می زند؛ تنها به دلیل منفعتی که از دزدیدن حاصل رنج مردم به دست می آورند و می خواهند در انحصار خودشان داشته باشند.
به نقلی درست از تحقیق ها و بررسی های جامعه شناختی بیرون آمده از دل جامعه در ایران ، حدود ۸۰ در صد مردم این جامعه از این حکومت متنفرند. این حکومت به عریانی بر نیروی سرنیزه و تفنگ سپاه و بسیج و اوباش لباس شخصی اش تکیه کرده است. کی که ویران شود، مورد این گفتار نیست، اما ریا و دزدی و جنایت و دروغهایی که از تمام منفذهای ساختمان پوسیده این حکومت بیرون زده تقدیری جز ویرانی برایش باقی نمی گذارد.
سخن پدر پویا بختیاری ساده و روشن است: نظام! شما صف تان را سالهاست که انتخاب کرده اید، شما دشمن مردم اید. مردم دیگر به هر رنگی که درآیید به هیچ وجه گول تان را نمی خورند. در همین جمله های ساده تعریفی دیگر از مردم داده می شود. در این جمله ها، مردم یک توده خاموش و بی هویت نیستند. مردم صف دارند. صف شان از صف نظام جداست. یک صدای این صفِ مردم، صدایِ اعتراض است و صدای دیگر فرهنگ بیدارِ مقاومتی است که در طی چهل سال مبارزه و دقت در جدا کردن تدریجی صف خود از اعمال و رفتار این حکومت جابر کسب کرده اند. یک خوانش دیگر از این جمله ها تاکید روی من فردی گوینده آن است. این من با تاکید روی هویت فردی خود، مردم را از بی هویتی و مه آلودی و محو شدگی واحدهایش در یک مای جمعی بیرون می آورد. این من، صاحب فکر و اندیشه و انتخاب راه برای خود است. اکنون از دل همین مردم، صداهایی برمی خیزد که هرچند ضربانی آرام دارد اما سرشار است از دانایی و حس برای دیدن درست واقعیت. حضور جنبش مستقل زنان و پدیداری چهره هایی تازه از مقاومت زنان چون نسرین ستوده و نرگس محمدی و سپیده قلیان که صدای مستقل آنان را در جامعه بازتاب می دهد، نویدی از آگاهیهای نو در جامعه ماست . برای نمونه یادداشتهای زندان سپیده قلیان را بخوانید. و به بخش هایی که سعی می کند چهره های رنج کشیده چند زن زندانی را برای ما ترسیم کند. زنانی که بطور عموم از میان مردم زحمتکش برخاسته اند. ببینید چه گزارش دقیقی از زندگی آنها روایت می کند. این گونه تلاشها و تلاشهایی دیگر از جانب او و اسماعیل بخشی، در افشای اعمال ظالمانه حکومت در زندانها برای وادار کردن زندانی به اعترافهای تقلبی علیه خودش همه کارهایی است با اهمیت در تحکیم جنبش آزادی اندیشه و بیان. حضور کارگران در جنبش مستقل خودشان با درخواستهایی مشخص. حضور روشنفکران و جنبشهای مستقل دانشجویی. حضور تدریجی هنرمندان و نویسندگان بطور گسترده در پشتیبانی از صدای مردم، همین ها نشان می دهد این بار مردم ما تلاش می کنند با مایه گذاشتن از جان و اندیشه شان، ذره ذره به شناختی درست برسند و اگر آینده ای می خواهند بسازند، آینده ای باشد که طرحی روشن از آن داشته باشند.
ما اکنون در این جا جمع شده ایم شمعی روشن کنیم به احترام جانباختگان سانحه هواپیمای اوکراینی که عامل اصلی سقوط آن سیاستهای همین حکومت دشمن مردم است. این جا گرد هم آمده ایم تا به یاد بیاوریم جانهای شیفته ای را که حکومت جمهوری اسلامی، زندگی شان را با آن همه عشق و نیرو و توان برای ساختن آینده ای روشن، در نیمه راه خاموش کرد. حکومتی که هرگز به امنیت مردم فکر نکرده است. حکومتی دشمن با مردم که جان مردم برایش آن قدر بی مقدار است که می تواند به اعتراف خودشان آن را بسپارد به دست آدمی، اپراتوری پدافندی که خطا کرده و در آن هنگام بالای خطر، باز هم به نقل از خودشان، ارتباط تلفنی اش با مقامات بالاتر از خودش قطع بوده است. حرفی که از آن یاوه تر نمی توان گفت. ما در این جا جمع شده ایم که در همراهی با همه خانواده های جانباختگان در آبانماه و سانحه سقوط هواپیمای اواکراینی که در مرگ عزیزان شان در سوگ نشسته اند شمعی روشن کنیم به نشانه دلهای بیدار و روشنشان. چنین باد.
نسیم خاکسار
۳۱ ژانویه ۲۰۲۰