logo





ناروایی و نارسایی اصطلاح "گفتمان" در زبان فارسی

سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۸ ژانويه ۲۰۲۰

فرهاد قابوسی

تغییرات و اصلاحات در زبان تنها به جهت تدقیق، تکمیل و غنی ساختن زبان روا هستند. و نه بخاطر علائق "وطنی" و "زبان پرستانه". چون از آنجایی که این دو مقولۀ اخیر مفاهیمی نامعین و غیر قابل تعریف منطقی هستند، لذا نتیجۀ آنها در رویارویی با واقعیات منطقی فرهنگ اجتماعی به سبب زمینۀ علائق یاد شده آنها غیر منطقی خواهد شد.
روال ادبی "فارسی سازی" لغات متداول و زبانهای اقوام دیگر ساکن ایران که تحت فرمایشات رضاخانی و پسرش از دهه های پیشتر در جهت آریاگرایی در فرهنگستان و میان ادبای ایرانی رواج یافت، روالی بود صرفأ سیاسی جهت تثبیت حکومت استبدادی پهلوی بعنوان وارث حکومت پارسی قبل از اسلام. نه اعضای فرهنگستان آنعصر خبری از ظرایف فلسفی و علمی مربوط با زبان و اصلاح آن را داشتند و نه علت این فرمان ملوکانه می توانست تدقیق، تکمیل و غنی کردن زبان فارسی باشد. به سخن دیگر همۀ کسانی که در این مسیر کوشیدند، وارد در ظرایف یاد شده اصلاح زبان نبودند بلکه حداکثر می خواستند زبان فارسی را از انبوه اصطلاحات عربی و ترکی که به سبب ناتوانی فارسی میانه در موضوعات روزانه و مباحث فرهنگی، فلسفی و علمی طی قرن های متمادی وارد زبان فارسی شده بودند، از این اصطلاحات پاک کنند.
با توجه به این زمینه "فارسی سازی" جدید نظیر کلمۀ "گفتمان" نیز که تحت تاثیر موازین غیر فرهنگی دوران پهلوی از "فارسی سازان" قدیم به طرفداران کنونی آن انتقال یافته است، زمینه و مرجعی منطقی جهت تدقیق و تکمیل و غنای زبان فارسی متداول ندارد. بلکه صرفا در جهت تعبیۀ لغات نامانوس و بی سابقۀ فارسی برای مصطلحات با سابقۀ عربی قدیم بنظر می رسد.
نادرستی تعبیۀ "گفتمان" برای "دیسکورس" به بهانۀ نظر استعمال کنندگان اخیر آن در غرب به مفهوم "زمینۀ معنایی بحث" که بیانی مسخره آمیز است، آشکار است. چون اصطلاح مبحث دقیقأ متضمن همان زمینۀ معنایی بحث است و بحث همواره محتوی زمینۀ معنایی است و گرنه بحث نمی بود. دقیق تر اینست که نظر استعمال کنندگان اخیر اصطلاح "دیسکورس" نظیر میشل فوکو نیز چیزی جز ادبی کردن و روانی کردن مباحث فلسفی غربی که در فقدان ساختار منطقی ـ تجربی آنها به پوسته های کلامی و ذهنیات روانی تبدیل شده بودند، نبوده است. چون همچنانکه پیشتر بارها توضیح داده ام، این سرنوشت محتوم فلسفۀ اروپایی خالی از منطق و دور از تجربه خصوصأ در فرانسه (که همواره فلسفه اش آمیخته با ذهنیات ادبی بوده است) بود: که منجر به فلسفۀ ادب زدۀ "پست مدرن" بشود که فوکو از نمایندگانش محسوب می شد.
لذا هرچند منظور میشل فوکو از "دیسکورس" اینست که در هر عصری قواعدی حاکمند که تعیین می کنند در مورد چه چیزی بحث شود. که یعنی دیسکورس فوکو می شود همان قواعد حاکم بر بحث. اما این منظور نه تنها در همان "دیسکورس" دکارت نیز محتوی است که همواره تابع قواعد ذهنی عصرش بود و بر طبق این قواعد سعی در توجیه الاهیات مسیحی به طرزی "عقلانی" داشت.
بلکه قواعد فرضأ مستتر در منظور فوکر از "دیسکورس" مطلقأ در اصطلاح گفتمان موجود نیست و از همینرو بسیاری آن را با "شرایط گفتمان" خلاصه می کنند. یعنی عوض تعبیۀ اصطلاح "گفتمان" می بایستی موضوع مورد نظر بطرز منطقی ـ تجربی توضیح داده شود و مثلأ بجای "قواعد حاکم بر ذهن"، "قواعد مادی مولد فکر" توضیح داده شوند. لذا کسی که در پی تفکر منظم فرهنگی و فلسفی باشد، می بایستی بجای اصطلاح سطحی گفتمان، توضیحاتی نظیر "قواعد حاکم بر ذهن مباحثین" و یا قواعد فرهنگی حاکم بر بحث"، "قواعد مادی حاکم بر فرهنگ بحث" و یا تفصیلی از این قبیل که حداقل مبین منظور فرضی فوکو باشد، بکار برد.
سخن اول اینست که آیا اصطلاح دیسکورس قبل از فوکو نیز در فقدان قواعد حاکم بر ذهن معاصر بحث بکار برده می شده است. و مهمتر آیا مقصود فوکو جز تبدیل قواعد منطقی بحث به قواعد نامعلوم ذهنی بحث که خود نیز با توصیف "نانوشته بودنشان" ناتوانی خویش را از بیان منطقی آنها آشکار کرده است، نیست. یعنی آیا غرض شخصی فوکو از (ذهنیت) "دیسکورس" اصلأ قابل بیان است تا با تعبیۀ اصطلاح نامعلوم تری نظیر "گفتمان" برای آن خلط مبحث بیشتر شود؟
از آنجایی که نوشته های فوکو به سبب ذهنیت ادبی مفرطشان قادر به توضیح منطقی ـ مادی این ظرایف نیست! و فوکو بعوض تعریف مقولات و مفاهیم مورد استعمالش، با توضیحات روانی و داستانسرایی در باره آنها صرفأ بیانی ذهنی از آنها بکار می برد. وگرنه هابرماس نظریه اصلی فوکو را که "نظریۀ قدرت (تحت تاثیر نظر نیچه متفلسف)" است، متناقض نمی شناخت. لذا دعوی اینکه دیسکورس فوکو غیر از دیسکورس سابق است، بدون توضیح دقیق این تفاوت که بعکس نشان دهندۀ اینست که هر دیسکورسی در هر عصری متضمن همان شرایطی است که مورد نظر فوکو از دیسکورس است، داستانسرایی ادبی بیش نمی تواند باشد.
سخن دوم اینست که هرگاه به فرض این اصطلاح چنانکه می بینیم در ایران جای کلمۀ "بحث" (بحث کردن) را بگیرد، آن ایرانی علاقمند به فلسفه در عصری که کلمات مذکور دیگر متداول نیستند، چگونه قادر خواهد شد نوشته های فارسی فلاسفۀ بعد از اسلام ایران نظیر ابن سینا (دانشنامۀ علائی) و دیگران را نظیر منوچهر بزرگمهر در بارۀ آنان بفهمد؟ (1).
و آن بینوای عادت کرده به "گفتمان" در آینده چگونه مولوی، حافظ و سعدی را که از بحث نوشته اند، خواهد فهمید؟
یعنی تکلیف میراث فرهنگی ایران چه می شود. آیا شایسته است که بخاطر عربی زدایی فرهنگ ایران را مخنث کنیم.

حواشی و توضیحات:

من موافق این نظر نیستم که اصطلاح دیسکورس در زبان فارسی معادل اصطلاح کمتر متداول "مقال" است. ولی در فارسی معاصر بجای مباحثه و بحث کردن بکاربرده نمی شود. چون در اکثر فرهنگ های فارسی که رجوع کنیم، "گفتمان" را علاوه بر مقال، معادل گفتگو، مباحثه، بحث کردن و "گفتار" و "سخن" نیز نوشته اند. کمااینکه محمد علی فروغی نیز که بیش از بسیاری بر زبان فرانسه مسلط بود و روشنتر از همه معنی فلسفی دیسکورس را می دانست، این اصطلاح را به "گفتار" ترجمه کرده است. لذا با رواج اصطلاح گفتمان می تواند اصطلاحات دیگر نظیر "بحث" بتدریج از میدان خارج شوند و ایرانی آینده رابطه اش با موارد یاد شده در فرهنگ ایرانی که محتوی کلمه "بحث" هستند، قطع شود. و در غیر آنصورت اگر هردو کلمه کنار هم بکار برده شوند، با ایجاد اصطلاح گفتمان در کنار کلمۀ بحث و اصراف در کلمات و صرف وقت بیشتر، توجه به معانی و دقت در مفاهیم کمتر شود. یعنی به هر صورت تعبیۀ اصطلاح گفتمان از نظر کمّی غیر از ضرر، منفعتی برای خواننده نداشته و نخواهد داشت. بعکس اصطلاح گفتمان غیر از افراط در رواج ذهنیت در نوشته ها هیچ تاثیر کیفی دیگری نمی تواند داشته باشد. سوای آن جریان یک لغت در فرهنگ تابع شرایط مادی تطور فرهنگ و غیر از منظور ذهنی واضعین آنست.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد