هیچ نشانی از اپوزیسیون واقعی در این اعتراضات بچشم نمی خورد و از فعالیت های مخفی آنها هم اگر وجود داشته باشد بی اطلاعم. به خاطر استبداد و خفقان حاکم اگر فعالیتی داشته باشند، بسیار ضعیف است و در سطح جامعه نمود چشمگیری ندارد. رژیم تا دندان مسلح است و شدیدآ نیروهای انقلابی را در داخل و خارج از کشور تحت نظر دارد. این رژیم دارای قدرت و ابزار سرکوب است و هدفی جز سرکوب مخالفانش ندارد. اعمال همین دیکتاتوری در نهایت به ضد خودش یعنی به مرگ خودش منجر خواهد شد. رژیم تنها رو در روی مردم نیایستاده و در درون خودش هم در جنگ قدرت است. اتحاد دو نیروی خودی و غیر خودی کار رژیم را سخت تر و موقعیت آنرا به خطر انداخته است. | |
مقدمه:
وضعیت سیاسی اخیر کشورمان به گونه ایست که توجه تمام جهانیان و بخصوص هموطنانمان در خارج از کشور را به خود جلب کرده است. اعتراضات میلیونی اخیر در کشور که در طی سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی در نوع خود بی سابقه بوده است، باعث گردیده که نور امید به رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی را در دلهای هموطنانمان روشن ساخته و آنان اینک با روحیه ای شاد و خوشبینانه به آینده بنگرند.
تحولات اخیر کشورمان، دهها هزار هموطن مقیم خارج از کشور را از هر دسته و گروه و با داشتن هر گونه ایدئولوژی و مذهب را برای همبستگی با اعتراضات مردم بر علیه استبداد و دیکتاتوری حاکم، دوش به دوش یکدیگر به خیابانها کشانده است. اینک هفته هاست که فریاد مرگ بر دیکتاتور و فریاد موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است، در داخل و خارج از کشور بهم گره خورده است.
این همبستگی مبارزات در داخل و خارج از کشور بگونه ایست که این روز ها، نه تنها در تجمعات اعتراضی بلکه حتی در آغاز بسیاری از جشن ها در خارج از کشور بیاد جانباختگان راه آزادی در کشورمان یکدقیفه سکوت اعلام می گردد. این همبستگی برای برچیدن نظامی قرون وسطائی آنچنان قوی است که اشک ذوق و لبخند مسرت بخش را برای همگان به ارمغان آورده است. آنان با بی اعتنائی به رهنمود های مکرر جناح های داخل حاکمیت مبنی برقانونی کردن مبارزات هموطنانمان، مصممند علیرغم سرکوب وحشیانه رژیم، تا رسیدن به اهداف خود یعنی برچیدن کلیت نظام حاکم و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی در صفوفی یکپارچه و متحد به مبارزه اشان ادامه دهند.
متن مصاحبه زیر تنها بازتاب دهنده گوشه هائی از وقایع اخیر است.
م، اعتراضات از جه تاریخی شروع شد؟
طلوع: ما بعد از ایام نوروز با دو نوع اعتراض مواجه شده ایم. در اوایل خرداد ماه اعتراضات به این بود که کاندیدا ها چه کسانی هستند و چرا اینها کاندید شده اند. سپس گروه های زیادی از جوانان بسوی ستاد موسوی رفتند و شب ها را با رقص و پایکوبی در خیابانها بودند. عمده این جوانان که تا پیش از این با سیاست بیگانه بوده و به دنبال مد و اتلاف وقت خود بودند، بیکباره سیاسی شده و به پخش پوستر ها و شعار های موسوی پرداخته و در ستاد های تبلیغاتی موسوی فعال شدند. بخشی از مردم عادی نیز به خاطر بیکاری، فقر، تورم روز افزون و خفقان و وعده های داده شده دروغ دولت احمدی نژاد که مورد حمایت خامنه ای بود، به خودی خود به صف مقابل یعنی میرحسین موسوی پیوستند. تا شب قبل از انتخابات این مسئله ادامه داشت، تا این که رای ها را دستکاری کردند. این مسئله باعث نا امیدی مردم از انتخاب موسوی و به تبع آن نا امید از ایجاد دگرگونی شدند. از این پس شکل اعتراضات تغیر کرد. دامنه اعتراضات که از تهران شروع شده بود، رفته رفته به دیگر نقاط کشور کشانده شد. مردم در آغاز، شعار الله و اکبر سر میدادند. عمده معترضین از مناطق مرفه نشین و با ماشین های آخرین سیستم به صفوف معترضین پیوسته بودند، این قشر نیز دارای محدود های فراوانی است آنها علیرغم داشتن پول و امکانات، امکان استفاده از آن را ندارند، بهمین دلیل به صف مخالفین پیوسته اند، یعنی بنوعی قشر مرفه هم، خودش تحت فشار است.همگی وقتی خفقان حاکم شد به معترض و مخالف تبدیل می شوند.
م، نقش جوانان را در این اعتراضات چگونه می بینید؟
طلوع: پیش از این به نقش جوانان در این اعتراضات اشاره کردم. آنان فرزندان نسل پیش از خود، یعنی فرزندان نسل انقلاب هستند. نسلی که انقلابی بودند و خود جوانی نکردند. آنها در این رژیم مجبور به تحمل یک زندگی تحمیلی گردیدند. این فرزندان، محصول این نسل هستند. جوانان با توجه به پیشرفت خیلی سریع جهان اینفورماتیک (رسانه های الکترونیکی)،خیلی زود با دستاورد های نو در همه زمینه ها آشنا می گردند، آنها در چنین شرایطی با زندگی جدید و مدرنیت در تماس مستمر هستند، بنابر این خواهان ایجاد این تغییر و تحولات در زندگی خویش هستند. آنها می دانند که چه می خواهند ولی چون امکان ایجاد این تغییرات را در زندگی خود نمی یابند، عامل و مانع این امر را رژیم می دانند. آنها در طی این سالها دیگر خسته شده اند، به طرق مختلف تلاش می کنند که این جو حاکم را بشکنند. حتی جوانان مذهبی هم ناراضی شده اند. جوانان سعی می کنند که از طریق آرایش کردن و یا پوشیدن لباس های دلخواه خود و با توسل به مبارزه منفی، اعتراض خویش را به شرایط حاکم نشان دهند. این جوانان اینک اعتراض خود را با آرایش کردن و یا پوشیدن لباس بروز نمی دهند، آنان شعار مرگ بر دیکتاتور را فریاد می کشند. خانم زهرا رهنورد با اینکه خود ریاست دانشگاه الزهرا را به عهده داشت و همه را زیر فشار قرار می داد و همه او را فردی سخت گیر می شناسند، در حال حاضر او را مورد حمایت قرار می دهند، تا شاید از این طریق راه حلی پیدا کنند. در نماز جمعه 26 خرداد بسیاری از جوانان شرکت کرده بودند. این اولین باری بود که در این مراسم شرکت می کردند، چون دیگر نماز جمعه عادی نبود و شکل سیاسی به خود گرفته بود. آنها آمده بودند که مرگ بر دیکتاتور بگویند.
م، جنبش زنان در این اعتراضات چه سهمی داشت؟
طلوع: فعالیت زنان مترقی، محدود، کم جان ولی کاملآ امیدوار کننده است، امیدواری به فعالیت آنان زمانی امیدوار کننده تر می شود که سراسر ایران را در بر بگیرد و تنها به تهران و یا شهر های بزرگ محدود نشود. فعالیت های فیمینیستی باید گسترش یابد، باید تلاش شود که همه زنان کشورمان آگاه شوند. نیرو های پیشرو و مترقی می بایستی سنجیده تر عمل کرده و با شرکت خود در فعالیت های روزمره مردم ضمن گسترش نفوذ خود در میان آنان و ضمن حمایت از آنان موجب بالا بردن سطح آگاهی آنان گردند. این امر می تواند بسیاری از زنان عادی را که شناخت درستی از فیمینیست نداشته و بخشآ در مقابل آن قرار دارند را بسوی خود جذب نمایند.
م، در مورد نقش جنبش های دانشجوئی و کارگری در این اعتراضات چه می گوئید؟
طلوع: در مورد جنبش کارگری بی اطلاعم ولی جنبش دانشجوئی امروزه در سطح جامعه حضوری پرنگ دارد. بعد از انقلاب، رژیم سعی کرد با سیاستی که در رابطه با دانشگاه ها در پیش گرفت، جنبش دانشجوئی را تهی و بی هویت سازد و تا حدودی در این امر هم موفق شد، چون افرادی به دانشگاهها راه یافتند که بسیار سطحی و بیسواد بودند(مکتبی ها و فرزندان شهدا و ...). ولی به مرور زمان، اعتراضات و با فشارهای سیاسی که وارد شد، وضع تغییر کرد. بسیاری از آنان آگاه بوده و سردمداران جنبش های اعتراضی دانشگاهها هستند. به جرات می توانم بگویم که بسیاری از آنان اینک به تحلیل گران سیاسی تبدیل شده اند ولی به خاطر خفقان حاکم نمی دانند که چگونه باید عمل کنند. وجود این خفقان موجب ترس مردم شده است ولی همه ناراحت و نا راضی هستند. این مسئله کاملآ قابل رویت است. مردم روز به روز قدرت خریدشان کمتر و فقر مثل طاعون همه جامعه را در بر گرفته است. ما دیگر در جامعه قشر متوسط نداریم، جامعه ما در حال حاضر از دو قشر فقیر و ثروتمند تشکیل شده است. امروزه حتی بسیاری از ثروتمندان هم از وضعیت حاکم ناراضی اند. رژیم مثل مافیا عمل می کند، تمام بخش های اقتصادی دارای پدر خوانده هستند. سرمایه های بزرگ به نوعی اسیر این نظام مافیائی گشته است، باید با مافیا همکاری کند تا بتواند به حیات و تاخت و تاز خود ادامه دهد.
اعتراض مردم فقط مربوط به انتخابات و نتایج آن نمی شود. مردم بسیار ناراضی اند. من خود فکر می کردم که چرا باید در انتخابات شرکت کنم، چون بروال همیشه مشخص بود که چه کسی رئیس جمهور می شود. مناظره تلویزیونی قبل از انتخابات، بین کاندیدا ها اختلافاتشان را علنی کرد. مناظره به این شکل بود که هر کاندید برنامه خودش را ارائه می کرد، ولی مناظره احمدی نژاد و موسوی منجر به مقابله به مثل گردید. موسوی در این مناظره به افشای احمدی نژاد دست زد. این مناظره باعث تقویت روحیه مردم شد و امیدواری زیادی برای ایجاد دگرگونی ایجاد کرد. بهمین خاطر هم خیلی ها مثل من هم تصمیم گرفتند که بروند رای بدهند، چرا که موسوی را وسیله ای برای برون رفت از این وضعیت می دیدیم.
موسوی پس از بیست سال، سکوت را شکست، مردم این سکوت طولانی را نشان اعتراض وی به دستگاه حاکم تلقی کردند.موسوی می گفت: وضعیت جامعه بحرانی است به این خاطر به صحنه باز گشته است. بهمین دلیل هم مردم به وی رای دادند. مناظره تلویزیونی باعث شده بود که مردم به اختلافات درونی رژیم پی ببرند و متقاعد شوند که این اختلافات واقعی است و تئاتر نیست. آنها (مردم) متوجه شده بودند که از این موقعیت باید نهایت استفاده را بکنند، آنها تلاششان بهره گیری از این اختلافات بود، آنها می گفتند که موسوی هم از آنهاست ولی دارد حرف ما را میزند و چون پشت سر او رفسنجانی هم ایستاده فدرت دارد، اگر چه رفسنجانی به مقدار زیادی پایگاهش را از دست داده ولی بازهم در درون رژیم قدرتمند است . متاسفانه بازهم اکثریت مردم دنبال قدرت هستند.
همانطور که گفتم، خود من هم قصد شرکت در انتخابات را نداشتم، ولی وقتی دیدم که موسوی با جرات حرف دل مردم را می زند و رهبری جنبش را به عهده گرفته است، منهم در انتخابات شرکت کردم. شرکت مردم در انتخابات به معنی نفی کلیت رژیم بود. مردم کُل رژیم را نمی خواستند.
م، نقش نیروها ی اپوزیسیون انقلابی و دمکرات را در اعتراضات اخیر چگونه می بینید؟
طلوع: هیچ نشانی از اپوزیسیون واقعی در این اعتراضات بچشم نمی خورد و از فعالیت های مخفی آنها هم اگر وجود داشته باشد بی اطلاعم. به خاطر استبداد و خفقان حاکم اگر فعالیتی داشته باشند، بسیار ضعیف است و در سطح جامعه نمود چشمگیری ندارد. رژیم تا دندان مسلح است و شدیدآ نیروهای انقلابی را در داخل و خارج از کشور تحت نظر دارد. این رژیم دارای قدرت و ابزار سرکوب است و هدفی جز سرکوب مخالفانش ندارد. اعمال همین دیکتاتوری در نهایت به ضد خودش یعنی به مرگ خودش منجر خواهد شد. رژیم تنها رو در روی مردم نیایستاده و در درون خودش هم در جنگ قدرت است. اتحاد دو نیروی خودی و غیر خودی کار رژیم را سخت تر و موقعیت آنرا به خطر انداخته است.
م، به نظر شما در چنین شرایطی اپوزیسیون چکار باید بکنند؟
طلوع: تشتت و پراکندگی زیادی در بین اپوزیسیون بچشم میخورد، تا زمانیکه این نیرو ها به اتحاد عمل دست نزده و برنامه عمل مشترکی نداشته باشند نمی توان امیدی به آنها داشت. بهمین دلیل هم آنها در بین دانشجویان از پایگاهی برخوردار نبوده و در تحولات اخیر نتوانستند تاثیر گذار باشند. آنها نه تنها نیروهای پیشین خود را از دست داده اند بلکه قدرت نیرو سازی جدیدی را هم نداشته اند. نیروی پیشرو این است که همگام و هم صدا با مردم باشد. این نیرو ها خودشان دارای بحران و اختلاف هستند، برنامه ای برای ایران فردا ندارند. آنها تنها به حفظ بقای خودشان می اندیشند. تنها راز بقای این نیرو ها، پیوند با توده هاست، ایجاد پل ارتباطی یا توده ها. این پل ارتباطی باید بتواند آنها را به توده ها پیوند دهد. به نظر من یک نیروی انقلابی و یا قدرت سیاسی باید دارای اخلاق سیاسی و شعور سیاسی هم باشد تا بتواند در بین اطرافیان و جامعه خود تاثیر گذار باشد،تا بتواند در عمل تئوریش را پیاده کند.امیدوارم چپ ما بتواند با ارائه برنامه ای صحیح و درست در میان توده ها جایگاه خود را باز یابد تا ما دیگر بار شاهد استقرار دیکتاتوری دیگری در کشورمان نباشیم.
م: با تشکر از شما
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد