logo





خدامراد فولادی

خطابیه هایی به بازماند ِگان ِ تویله ی اوژیاس

پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۳ ژانويه ۲۰۲۰

1
دور شده ام
از فهم ِ زنگوله و
هی هی ِ بی وقت ِ چوپان
( گله نسبت ِ دوری دارد
با تبار ِ کنونی ِ من)
این بالا
با مهره ی ستاره ها
فکر ِ پیر ِ آسمان را
مات می کنم.

2
در چراغم میل ِ روشنایی ست
که با تاریکی نمی آید کنار
سکوت را کنار زده ام
با اندیشه ی چراغ
و
می سوزم
می سوزم
تا ته کشد میل ِ سوختن/ در من.

3
راه
نت به نت
سمفونی ِ گام های ما را
شنود می کند
از حنجره یی که
پیغام ِ آزادی دارد/ با خود
و دورتر
قله ی رسیدن
به شوق ِ دیدار ِ ما
کلاه ِ مه برمیدارد
ازسر.

4
آب را آلوده کرده اند
با پوزه های خون آلود
و هوا را
با گند ِ نفس هاشان
بازمانده گان ِ تویله ی اوژیاس!

5
سنگ ِ نادان
به پیشانی ِ بلند ِ دانش خورد
و پرواز سقوط کرد
از بال های اندیشه
به خالی ِ ذهن ِ سنگ انداز
نشان ِ نشانه شناسی ِ فهم ِ کودن ِ سنگ و
سنگ انداز.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد