|
علم روابط بین الملل و تحلیلی از آنارشیسم سیاسی در جهان امروز
سیمای مارکسیسم در تئوریهای روابط بین الملل معاصر فصل چهارم، پاره ی اول پژوهش: آراز فنی مقدمه ی فصل: در روند تکامل سیاست بین المللی و روابط بین دولتها، متاسفانه خیلی از تصمیمهائی که توسط زمامداران گرفته می شود و حوادثی که اتفاق می افتد در نظر مردم عادی و یا حتا متخصصین امرغیرمترقبه، غیر قابل پیش بینی و بعضن غیر منطقی بنظر می رسند! بدین ترتیب سئوال اینکه آیا تعریف و تاویل روابط بین الملل امکان پذیر هست، سئوالی منطقی خواهد بود؟ یا اینکه می شود این سئوال را بدینگونه فرمولبندی کرد: آیا علوم اجتماعی و یا روابط بین الملل را می توان علم شمرد؟ جواب مارکسیستها در این مورد مثبت است! مارکسیتها معتقد هستند که تحلیل مارکس از رشد جوامع انسانی و روابط بین انسانها بر ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی و تشریح واقعیتها استوار است لذا بلاواسطه علمی. این ادعا غیر مستقیم در این فصل مورد بررسی قرا خواهد گرفت. یک بررسی سطحی و سریع از حوادث و رویدادهای سیاسی بین المللی جاری و یا در شرف وقوع دلایلی کافی هستند برای طرح این سئوالها. میدانیم که تصمیمهای عجولانه و متضاد دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، بوریس یونسون نخست وزیر جدید انگلیس؛ حرکتهای پوپولیستی خیلی از سیاستمداران اروپائی از ماکرون گرفته تا زمامداران ایتالیا، روسیه، اتریش، ترکیه و بخصوص زمامداران جمهوری اسلامی ایران نشانه هائی هستند از غیر علمی بودن، بعضن شخصی بودن و حتی نان به نرخ روز خوردن سیاستمداران و گروههای سیاسی در اتخاذ تصامیم مهم. عنوان این نوشته ها و اولین مقاله در توضیح ناپایدار بودن روابط سیاسی بین دولتها، تسلط آنارشی سیاسی و توضیح پوپولیسم حاکم بر روابط بین الملل دور میزد؛ اما علیرغم ناپایدار، نامشخص و غیر منطقی بودن پاره ائی از تصمیمهای سیاسی اتخاذ شده توسط زمامداران و احزاب حاکم بر اعضای کشورهای عضو سازمان ملل، و غلبه ی آنارشی سیاسی در عرصه ی سیاست بین الملل؛ قواعد بازی مشخص و قوانین تثبیت شده ائی وجود دارند که به این یا آن شکل در حرکت تمامی نحله های سیاسی معتبر و حاکم بر امور دولتهای عضو سازمان ملل جاری و معتبر هستند. در این فصل در ادامه ی بررسی تئوریهای علم روابط بین الملل به معرفی مارکسیسم در روابط بین الملل خواهم پرداخت. بخشی از مطالبی که در این فصل مطرح خواهد شد به این و یا آن شکل در کتابها و نوشته های گوناگون مطرح شده، اما زوایه ی برخورد این نوشته و نتیجه گیریهای بعدی شاید متفاوت و بخشن برای اولین بار برای فارسی زبانان ارایه خواهد شد! سیمای مارکسیسم در روابط بین الملل: در فصلهای پیشین نوشتم که محتوای اصلی علم روابط بین الملل کلاسیک بخصوص رئالیسم سیاسی قدرت محور، بررسی، تحلیل و معرفی ساختارها، تئوریها و کارکرد جاری دولتهای عضو سازمان ملل متحد را تشکیل می دهد. اگر این گزاره و محتوای آن محور اصلی حرکت ما باشد، مارکس و مارکسیستهای کلاسیک، تئوری مشخص و قابل طرحی در باره ی علم روابط بین الملل ارایه نمی دهند. چرا که نظریات مارکس بیشتر در رابطه با تکامل فرماسیونهای اجتماعی، روابط تولید، روابط نابرابر بین سرمایه و نیروهای تولید ودر نهایت مبارزه ی طبقاتی و انقلاب پائین دستان بر علیه دولتها دور می زند. به نظر مارکس دولت ابزاری است در دست سرمایه ی های ملی و جهانی و دشمن طبقه ی کارگر. لذا باید متلاشی شود. (مراجعه کنید به نوشته ی پروفسور هتنه، کتاب روابط بین الملل، ربرت گلپین، در کتاب اقتصاد سیاسی بین الملل). بنظر من این یک خوانش ساده و سطحی از نظریات مارکس است. من در این مقاله و نوشته درصدد بررسی و یا تحلیل نظریات مارکس و مارکسیستها نیستم ولی برای بررسی تاثیر نظریات مارکس بر سایر مکتبهای روابط بین الملل و همچنین شکل گرفتن بلوک شرق و سوسیالیسم واقعن موجود لازم است به بنیاد و ساختار فکری مارکس اشاره ائی داشته و با استفاده از آن توضیح دهم چرا این نوع برداشت و تاویل از نظریات مارکس سطحی یا غلط بنظر می رسد. مارکس در بررسی جوامع و دینامیسم و نقش حرکتهای اجتماعی در تکامل جوامع؛ از علم تاریخ و بررسی تغییر و تحولات اقتصادی و سیاسی تاریخی استفاده کرد. با استفاده از ساختار فکری و تحلیل هگل از تکامل تاریخ و مفاهیم سه گانه ی تز، آنتی تز و سنتز که فیخته در این مورد بکار برده بود و ترکیب نظر این دو فیلسوف و دیگران؛ مفهوم و محتوای جدیدی در تحلیل تکامل ایده های گوناگون با عنوان ماتریالیسم دیالکتیک ارایه کرد. این نوع نگرش و تحلیل تحولات اجتماعی در تحلیلهای علمی بطور عموم و در علوم اجتماعی بطور ویژه جای خاصی پیدا کرد. حتی مخالفین مارکس نیز به مناسب بودن این روش تحقیقی پی برده و ناگزیر از این نوع پروسه ی بررسی تکامل افکار در تحلیل حوادث استفاده کرده و می کنند. در علوم طبیعی و یا شناخت شناسی علوم توماس کوهن از این روش برای توضیح انقلابهای علمی استفاده کرد. مراجعه کنید به کتاب "ساختارانقلابهای علمی" از این پژوهشگر. سه مفهوم تز، آنتی تز، سنتز در برداشتهای عمومی برای توصیف بخشی از نظریات فیلسوف آلمانی فریدریش هگل استفاده شده است. اما همانطوریکه بالا اشاره کردم هگل هرگز از این سه مفهوم استفاده نکرده است. بلکه در توضیح تکامل تاریخ اجتماعی جوامع، شکل و تکامل عقاید، پروسه ی برخورد عقاید را تشریح کرده که معنی این سه مفهوم را در بر دارد. این سه واژه اولین بار توسط یوهان فیخته مطرح شد. رابطه و میانکنش روابط بین این سه واژه انتزاعی و محتوای این مفاهیم سه گانه که به آن روش دیالکتیکی نیز گفته میشود، در دانشنامه علوم به شرح زیر است: یک ایده ویا نظرآغازین و معین، تز نام دارد. آنگاه که این ایده با استفاده از تئوریهای دیگر نفی می شود، نظر مخالف آنتی تز نامیده می شود. الترناتیو فکری/نظری در مقابل تز و آنتی تزهنگامی شکل میگیرد که هیچ کدام از آن پارادیمها قادر به توضیح مشکلات و سئوالات علمی نبوده و نیاز به روش/دستگاه فکری مشخص بدیلی باشد که در مقابل دو ایده ی پیشین ارائه شود و پارادیم جدیدی را شکل میدهد که به آن سنتز گفته میشود. مارکس در نظریات خود و توضیح ساختار و حرکتهای گوناگون تکامل جوامع از این روش استفاده کرده و به یک برداشت کیفیتن متفاوت از سایر تئوریسین های علوم اجتماعی رسید. وی با توضیح وجود طبقات و تضاد طبقاتی؛ ضرورت وجود انقلاب اجتماعی جهت رشد جوامع برای حل تضاد طبقاتی در جوامع را مطرح کرد. مارکس معتقد بود که جوامع انسانی (بخوان جوامع اروپائی) در پروسه ی رشد خود از مراحل گوناگون زیر عبور کرده اند و یا می کنند: 1. دوران اشتراکی اولیه2. دوران برده داری3. دواران فئودالیسمدوران سرمایه داری ودر نهایت5. دوران سوسیالیستی. نظام سوسیالیستی در تکامل خود به یک دوران فراتر یعنی کمونیسم فرا خواهد روئید. مارکس معتقد بود که دینامیسم درونی و نیروی اصلی برای این دگرگونی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبارزه ی طبقاتی است. روابط نابرابر بین اقشار تحت ستم و حاکمان قدرت در نهایت به یک نظام اجتماعی فرا خواهد روئید که وی آنرا سوسیالیسم نامید. مارکسیستها معتقد بودند/هستند که بعد از استحکام نظام سوسیالیستی به انقلاب نیازی نیست؛ و به تغییرات کیفی و بنیادی نیز برای تکامل سوسیالیسم نیازی نخواهد بود. تغییرات در نظام سوسیالیستی کمی و بطور تدریجی پیش خواهد رفت. به دیگر بیان ماهیت و اشکال تکامل تاریخی در جوامع سوسیالیستی بیشتر صلح آمیز و همراه با تفاهم عمومی خواهد بود. همانطوریکه می دانیم محتوای نظریات مارکس، از مطالعه ی وی از تکامل کشورهای اروپائی استنتاج شده بود و با علم به تاریخ میدانیم که این نوع تغییرات ساختاری در جوامع اروپائی که بستر و موضوع تحلیل مارکس را تشکیل می داد بوقوع نپیوست. در عوض روسیه بستر و موضوع تغییرات مهم شد ولی طبق نظر مخالفین مارکس و لنین؛ سوسیالیسم در شوروی و بلوک شرق فرسنگها با آنچه که مارکس پیش بینی می کرد فاصله داشت و از این نظام می توان با عنوان نظام تک حزبی دیکتاتوری نام برد که در بهترین شرایط به سرمایه داری دولتی تبدیل شد. من معتقد نیستم که تئوریها، آرمانها و ایده های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می توانند آنگونه که در نظریه ها و تئوریها توضیح داده می شوند قابل پیاده شدن باشند. اساسن هیچ ایده، تئوری و اندیشه ائی چه واقعگرایانه باشد و چه آرمانگرایانه؛ قابلیت پیاده شدن بطور مطلق را ندارد. همیشه بین تئوری و عمل اجتماعی فاصله وجود دارد چرا که پیش بینی روند تکامل هر طرح و نظریه ائی در عمل، با توجه به حضور صد ها و یا هزاران فاکتور انسانی، تکنیکی و طبیعی که امکان پیش بینی روند تکامل آنها ممکن نیست، می تواند منجر به دگرگونی اساسی در طرح اولیه و یا حتی به شکست طرحها منجر شود.لذا آنچه که در عمل پیاده می شود نتیجه و میزان پراگماتیک بودن هر تئوری، نظر و طرح توسعه است. البته این به این معنا نیست که امکان کاهش تاثیر حوادث غیرقابل پیش بینی شده که توسط انسانها، طبیعت و یا تکنیک می تواند روی روند توسعه ی طرحها تاثیر گذارد امکانپذیر نیست. امروز با استفاده از تکنولوژی و تجربه، نیروی انسانی ورزیده و کاردان می توان طرحها و حتی نظریه های آرمانگرایانه را به گونه ائی ساختار داد که قابلیت اجرائی آنها بالا باشد. بهر صورت در سالهای آحر زندگی مارکس و یک صده بعد از مرگ وی تحولات بزرگی در اروپا و جهان شکل گرفت. اولین آنها استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه بود. در روند تکامل انقلاب فرانسه و تحولات اجتماعی بعد از آن دنیا شاهد تغییراتی بود که منجر به وقوع انقلاب اکتبر 1917 شد که این انقلاب به نظم نوین و بخشن جهانی فرا روئید که بیش از شصت سال در بخش مهمی از جهان حکمفرما بود. سیستم دو قطبی سویالیستی و سرمایه داری. مارکس حداقل دو چهره ی اجتماعی داشت مارکس تئوریسین و مارکس اکتیویست. در یکی از نامه هائی که به روگه نوشته این دو چهره ی مارکس را می توان کنار هم دید. وی تغییرات اجتماعی را این گونه توضیح می دهد: "ما با خشکاندیشی بر جهان پیشی نمیگیریم، بلکه نخست با نقد جهان کهنه، در جستجوی جهان نوین هستیم. از این رو هیچ چیز از این بازمان نمیدارد که نقدمان را به نقد سیاست و به جانبداری سیاسی، آن را به مبارزات واقعی پیوند زنیم و و این حرکتها را هویت خود بدانیم. ما آئینمندانه و با قاموسی تازه در برابر جهان ظاهر نمیشویم – و فرمان نمیدهیم – : هان! این است حقیقت؛ در برابرش به زانو درآیید! ما برای جهان، از اصول جهان، اصولی نوین برمیسازیم. به جهان نمیگوییم: از این نبردها دست بردار، زیرا پوچ و بیهوده اند؛ ما میخواهیم شعارهای حقیقی مبارزه را، رو به سوی جهان فریاد بزنیم. ما فقط به جهان نشان میدهیم، حقیقتِ مبارزهاش چیست؛ و، آگاهی چیزی است که باید بهچنگ آورد، حتی اگر نخواهد". از نامه ی مارکس به روگه سپتامبر 1843 در پروسه ی تکامل نظریات مارکس که در نوع خود بسیار غنی هم بودند چند نحله ی فکری شکل گرفتند: 1. نظریات سوسیال دموکراتهای آلمانی، روسی و اروپائی که از رهبران آن می توان کائوتسکی، فردیناند لاسال، اگوست ببل و ویلهلم لیبکنشت در آلمان، کیر هاردی در انگلیس، یلمار برانتین در سوئد و پلخانف در روسیه را نام برد. سوسیال دموکراتهای مطرح در اتریش در این عصر عبارت بودند از ردلف هیلفرینگ، ماکس ادلر، اتو باورو کارل رنر. این افراد ونظریات آنها در تکامل خود به ایجاد احزاب سوسیال دموکراتیک اروپائی فرا روئیدند که سالها در بخش بزرگی از اروپا با تشکیل دولتهای سوسیال دموکرات و هدایت سیاسی جوامع مزبور موفق به تکامل دولتهای ملی و فراروئی آنها به دولتهای رفاه ملی گشتند. 2. حوزه و تفکر سیاسی مهم دیگر شامل نظریات لنین، تروتسکی و روزا لوکزامبرگ بود. این نظریات در عمل مبنا و پایه گذار انقلاب روسیه، تشکیل حزب بلشویکها بوده و در نهایت به ایجاد و تکامل اتحادی از کشورهای کمونیست با عنوان بلوک شرق منجر شد. این نظریه ها در اروپا با تلفیقی از نظریات گرامشی، لوکاچ و سایر تئوریسنها و با رفرم و تکامل نظریات مارکس مبنای تشکیل احزاب کمونیست اروپای غربی شدند. 3. نظریات جرج لوکاچ و آنتونیو گرامشی که آنها را می توان سنتزی در مقابل دو نحله ی فکری قبلی شمرد، در ایجاد چند مکتب مهم علوم اجتماعی که از مارکسیسم ریشه گرفته و با نظریات فروید و ماکس وبر و سایرین تلفیق شده در شکل گرفتن تفکر چپ جدید و ایدئولوژی احزاب کمونیست اروپایی نقش مهمی ایفا کردند که من در مباحث بعدی به توضیح این مکاتب خواهم پرداخت. این مکتبها عبارتند از : مکتب فرانکفورت، مکتب وابستگی، مکتب آنالز (در فرانسه) و سیستم جهانی ایمانوئل والرشتین/سمیر امین. لازم به یادآوری می دانم که در اقتصاد سیاسی بین الملل شاخه ی کوچکی که مبتنی است بر نظریات گرامشی در آمریکا و کانادا شکل گرفته که از آن با عنوان "مکتب گرامشی جدید یاد می شود". ربرت کوکس و استیون جیل از تئوریسینهای مهم این مکتب هستند. بهر صورت با شکست سوسیالیسم در اروپا و شکل گرفتن سرمایه داری دولتی ( به بیان دیگرسوسیالیسم واقعن موجود در بلوک شرق) آنچه که از نظریات مارکس باقی ماند مارتریالیسم دیالکتیک و تضاد طبقاتی موجود و تشدید اختلافهای موجود بین طبقاتی که بر قدرت اقتصادی و سیاسی تسلط داشتند/دارند و آنهائی که فاقد قدرت هستند، گشت! علیرغم اینکه پیش بینی مارکس در رابطه با فراروئی جوامع سرمایه داری اروپائی به سوسیالیسم با موفقیت روبرو نشد ولی بخشی از ساختار تئوریک مارکس هنوز مورد استفاده پژوهشگران علوم اجتماعی قرار دارد. در مورد شکست سوسیالیسم در اروپا و یا موفقیت پاره ائی از سیاستمداران قرن نوزده در ایجاد سوسیالیسم در شوروی تئوریهای گوناگون ارایه شده است ولی آنچه که مشخص و بدیهی است این است که روابط انسانی و برنامه های رشد و توسعه در یک جامعه و یا کشور را نمی توان با طرحهای رشد یک کارخانه و یک گروه کوچک ایستا مقایسه کرد. از طرف دیگر باید قبول کرد که هیچ تئوری و یا آرمان تئوریک بطور مطلق قابل پیاده شدن نیست هرچقدر واقعی و بر مبنای نیازهای افراد و جوامع تدوین شده باشد. میدانیم که بین آرمانها و طرحهای صنعتی، اداری و کاری فاصله قابل توجهی وجود دارد. پلانها و طرحهای کوتاه مدت ، میان مدت و دراز مدت در پروسه س عمل می بایست بازبینی شده و تکمیل شوند چه برسد به امکان پیاده شدن آرمانها و برنامه های کلان که هدف آن توسعه و رشد همه جانبه ی کشورها و یا جامعه ی جهانی باشد. من در فصل بعدی که منحصر خواهد شد به آنالیز سیستم دو قطبی و روابط بین الملل در دوره ی غلبه ی این سیستم، مختصر به این مورد نیز خواهم پرداخت؛ با این تاکید که در یک مقاله و یا فصلی از یک کتاب امکان بررسی یک نظریه ی بسیار بزرگ کافی نبوده و ادای مطلب نخواهد شد. سوئد دوازدهم نوامبر نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|