تو مث باغ گلی
تن سبز جنگلی
تو چشات جادوی عشق
همه کندوی عسل رو لبای قرمزت
بودنت شد حادثه
واسه تنهائی من
توی این روزای تلخ
شبای سرد دروغ
من شدم اسیر تو
تو شدی هم نفسم
شبنم شور چشام
ریخته روی گونه ها
همه تن، من عاشقم
تو شدی
سنگ صبور
ای پری زاده مهر
پر صلابت
پر غرور
بشینیم رو بال باد
بریم تا خواب خدا
واسه مردم اسیر
توی این شهر غریب
بخونیم شعر و سرود
گل خنده بکاریم
ببریم شعله نور
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد