احسان طبری نمی میرد!
(چَکامه ای برای احسان طبری حاوی چند تذکره مهم)
سراینده: امضاء - محفوظ
گردآوری و ویرایش: امید
تاریخ: 30 بهمن 1397
****
طبری نمی میرد
حتی اگر پوستِ تنش را بِکنند،
پُر از کاه و خاشاک کُنند،
و بر قابِ رسانه ها بیاویزند.
آری، طبری نمی میرد
حتی اگر از دیدنِ چهره ای که از او پرداخته اند، سَکته کند.
طبری نمی میرد
حتی اگر در حَصرِ خانه های امنِ اطلاعات دِق کند
و یارانِ همرهش بنویسند که او از پیش مرده بود (۱)
یا دیگرانی پیدا شوند که شهادت دهند
او را در آن دنیا دیده اند که سه واحد درسِ اسلام پس می داد (۲)
آری، طبری نمی میرد
حتی اگر پس از مرگش
آثارِ تازه ای انتشار دهند که او در آن دنیا نوشته (۳)
و یا با چشم خود
سنگ گور شانه به شانهٔ او و " آذر" را
به چشم دیده،
زانو زده،
و گریسته باشیم (۴)
طبری نمی میرد
حتی اگر دوباره و دوباره مراسمِ کشتنش را به رُخ بکشند
و از کور دلی،
تیغ در چشم های ما فرو کنند.
نه!
با این کارهای عَبَث
طبری نمی میرد …
اثری از آثارش را
که باز کنی،
جان می گیرد و با ما،
باز هم سخنانِ پرمضمون و زندگی بخشی دارد...
.......................................................
پا نویس ها:
(۱) اشاره به بیتی بحث برانگیز از مثنوی شاعر نامداری که بر مبنای باور به شکستن و توبۀ احسان طبری سروده بود: "کاشکی خود مرده بودی پیش از این/ تا نمی مردی چنین ای نازنین...". ظاهرا تعبیرِ "زودتر از مرگِ خود مردن" نزد این دو شاعر به لحاظ برداشت از معنا و مضمون پدیده یکی نبوده و نیست. طبری در مصرع پایانی شعر "آن جاودان" به ضرورت صیقل دادن جان و روان و خودسازی فرد انقلابی برای"رزم و رنج و طلب" اشاره کرده و می گوید: "در این میدان اگر پیروز گردی گویمت گُردی/ واگر بشکستی آن جا، زودتر از مرگ خود مردی...". قطعا این تعبیر هنرمندانه، انسانی و دیالکتیکی با آرزوی مرگ فیزیکی کردن برای کسی که به ضرب زندان و شکنجه وادار به توبه شده تفاوت دارد. آن شاعر محترم و عزیزکه خود نیز مدتی این شرایط را کم و بیش تجربه کرده، بهتر بود به این امر توجه می داشت که احسان طبری داوطلبانه و تحت تاثیر آثار وتالیفات فیلسوفان وعارفان اسلامی ودانشمندان علوم پیچیده و بغرنج اجتماع در حوزه های سیاست واقتصاد و انسان شناسی وروانشناسی وفرهنگ وغیره... به راه جدید گام نگذاشته و از گذشته خود توبه نکرده است که حتی اگر چنین هم بود، نباید نقش و تاثیر ثمرات ده ها ساله او را با بیانی نادقیق، قربانی چند سال آخر عمر این انسان بزرگ کرد. از طرفی بر پایه ناگفته ای اعتراف گونه در مصاحبه عبدالکریم سروش،
https://www.tudehpartyiran.org/ طبری به رغم شکنجه ها و اعتراف گیری های ایام زندان نشکسته بود و در دیداری با فک شکسته در اثر پذیرایی برادران، در منزل علامه محمدتقی جعفری در پاسخ به یکی از نقدها، سروش می نویسد"... بلافاصله احسان تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد"... سروده های ایام زندان طبری نیز که به همت فرهاد عاصمی در کتاب "حماسه نبرد انسان - دیالکتیک اشعار زندان احسان طبری" گردآوری و انتشار یافته، سند دیگری است در رد ادعای دشمن ساخته مرگ و توبۀ طبری که رژیم آن را ادعا و تبلیغ می کرد و برخی نیز ساده لوحانه آن دروغ را باور یا تکرار می کردند)
https://tudehiha.org/
(۲) اشاره به ادعای اسلام آوردن طبری ۶۸ ساله مارکسیست - لنینیست در اثر دو ماه مطالعه آثار استاد مطهری در زندان. طبری چه خوب در مقدمه یکی از نوشته های اجباری همان ایام این ادعا را به سُخره گرفت و همچون گالیله با هوشمندی نوشت: "اکنون که با راهنمایی های بازجوی عزیزم! به دین اسلام ایمان آورده ام..." و عاقلان را اشارتی بس! احسان طبری قبل از بازداشت در جایی و محفلی گفته بود: "دکتر هاروی را بخاطر این که ثابت کرده بود که خون دربدن جریان دارد و این مخالف نظر کلیسا بود، به سیاه چال می اندازند و بیچاره زود هم نمُرد و سال ها در آن محیط وحشتناک زنده ماند. در نهایت دکتر هاروی مُرد ولی هیچکس نتوانست جلوی جریان خون در بدن را بگیرد."
(۳) اشاره به کتاب "کژراهه" که دستگاههای اطلاعاتی به نام طبری منتشر کردند. بعدها خواهر آذر بی نیاز (همسر طبری) نقل کرد در دیداری کوتاه از طبری که در بیمارستان بستری بود در باره کژراهه پرسیدم و او گفت نام این کتاب را نشنیده ام."
(۴) آذر بی نیاز همسر و همراه همیشگی زندگی طبری در تیرماه ۱۳۶۷ و یکسال زودتر از پرویز (نام خانگی طبری) به دلیل بیماری دیابت مزمن و سرطان و گذران معاش با کار بافندگی در سالهای آخر عمر اما مغرورانه، همچون احسان طبری ایستاده به ابدیت پیوست.
بیاییم دروغ های دشمنِ سنگدل را تکرار نکنیم! شکنجه گران و جنایتکاران رژیم، شریعتمداریها، رئیسیها، نیری ها، فلاحیان ها و سران حکومت بهعبث پنداشتهاند که با به نمایش گذاشتن شکنجهٔ وحشیانه و اعتراف گیری و به توبه واداشتن انسانهای فرهیخته و مبارزی همچون رفیق احسان طبری، میتوانند زمان و تحول جامعهٔ بشری را در چارچوبِ تنگ اندیشههای واپسگرایانه و قرون وسطاییشان متوقف و نابود کنند. بهقول فیلسوف و شاعر زنده یاد؛ احسان طبری:
"... ستمگر بس عَبَث پنداشت کُشتن هست درمانش
ولی تاریخ فردایی فروُگیرد گریبانش
به خواری از فرازِ تختِ بیدادش فرود آرد
سخن در آن نمی رانم که این دَم دیر و زود آید
ولی شک نیست کآخِر نیست جز این رأی و فرمانش
...
مجو اِی هم وطن از ایزدِ تقدیر بختِ خود
طلب کن بَخت را از جنبشِ بازوی سختِ خود
جهان میدان پیکار است، بی رحمند بدخواهان
طریقِ رزمْ ناهموار، غدّارند همراهان
نه آید زآسمانها هدیهای
نی قدرتی غیبی برایت سفرهای گسترده اندر خانه در چیند
به خواب است آنکه راه و رسمِ هستی را نمیبیند
کلیدِ گنجِ عالم رَنجِ انسانی ست آگه شو
دو رَه در پیش، یا تسلیم یا پیکارِ جانفرسا
از آن راهِ خطا برگرد و با همّت بر این رَه شو
اِرانی گفت در شطّی که آن جُنبنده تاریخ است
مشو زان قطرهها کاندر لجنها بر کران مانند
بشو امواجِ جوشانی که دائم در میان مانند."