logo





فدائیان و نوستالژی گروهی

به مناسبت چهل هشتمین سالگرد جنبش فدائیان و یک سالگی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)

پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴ فوريه ۲۰۱۹

احمد هاشمی

Ahmad-Hashemi3.jpg
مقدمه

اکنون ایام چهل هشتمین سالگرد جنبش فدائیان است. چهل سال نیز از انقلاب بهمن گذشته است. فدائیان در همان سالهای اولیه انقلاب بهمن، ابتدا به دو گروه اکثریت و اقلیت تقسیم شدند و در پی آن با انشعابات متعدد مواجه گشتند. بخشی از بازماند گان همه این گروه ها، سال های طولانی است که در خارج از کشور بسر می برند. تلاش های متعددی در خارج از کشور برای وحدت مجدد بخشی از فدائیان، تاکنون صورت گرفته است. آخرین تلاش در راه وحدت، ایجاد حزب چپ ایران (فدائیان خلق) است.
در این نوشته که موضوع آن فدائیان و نوستالژی گروهی است، به آن بخش از فدائیان پرداخته می شود، که اجزا کنونی حزب چپ ایران (فدائیان خلق) را تشکیل می دهند. این اجزا عبارتند از: سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، اتحاد فدائیان- طرفدار وحدت و کنشگران چپ.
به عنوان کنشگر چپ در دوره طولانی پروژه وحدت، در سمینارها و کنفرانس های متعدد حضور داشته و همچنین در بحث های درونی سه جریان نیز فعال بودم. شرکت در این پروژه این امکان را فراهم نمود، که ابتدا با تنوع وسیع و همچنین متضاد دیدگاه های سیاسی- ایدئولوژیک در درون سازمان اکثریت و بطبع آن، درون این سه جریان آشنا شوم. از این رو در جستجوی پاسخ به این دو سئوال بودم:
۱. راز ماندگاری سازمان اکثریت با این همه نظرات مختلف و متضاد در چیست؟
۲. با این همه نظرات مختلف و متضاد چگونه می توان در کنگره ای، سازمان یا حزب جدیدی را پایه گذاری نمود؟
با اتکا به تز "منش یا عادت واره جمعی فدایی" یعنی اینکه فدائیان، در طول این سالها در درون خود، قواعد نانوشته ای را ایجاد کرده اند، که راهنمای یک رفتار جمعی است و این منش یا عادت واره جمعی فدایی وار چنان درونی شده است که فرد متعلق به این مجموعه، انتخاب خود را انتخاب شخصی می پندارد، اما در عمل چیزی جز درونی سازی قواعدی که، گروه به او تحمیل کرده است، نیست." به این دو سئوال پاسخ دادم. اما این پاسخ کامل نبود.
در آن زمان با وجود اینکه در حاشیه سمینار ها و کنفرانس ها، شاهد بازار نقل خاطره های تلخ و شیرین بودم، توضیح کامل رابطه بین این خاطره ها با "منش یا عادت واره جمعی فدایی" دشوار به نظر می رسید.

نوستالژی و خاطره

همه ما از یادآوری گذشته خوب، تحت عنوان: یادش بخیر/ افسوس که گذشت/ چه روزهایی که داشتیم/ لذت می بریم. گفته می شود که انسان خاطره های خوب را ضبط و خاطره های بد را حذف می کند.
خاطره با نوستالژی مترادف نیست، اما خاطره با نوستالژی ارتباط تنگاتگ دارد. اگر خاطره نبود هویت فردی و اجتماعی نیز مفهومی نداشت. خاطره عامل تداوم فرهنگی و نبود آن باعث گسست نسل ها و عدم درک متقابل آن ها خواهد شد.
خاطرات مشترک باعث می شود که افراد متفاوت دارای هویت مشترک شوند.
واژه "نوستالژی" را نخستین بار در سال ۱۶٨٨ "یوهانس هوفر" در پایان نامه پزشکی خود ابداع نمود. از نظر هوفر نوستالژی بیماری بود، که آدم های خانه به دوش و دور از وطن دچار آن می شدند (حسرت گذشته / غم غربت).
در ابتدای قرن بیستم طرفداران فروید هم نوستالژی را نوعی از بیماری "افسردگی روحی" و "محزونی" قلمداد می کردند.
گرچه نوستالژی در ابتدا یک اصطلاح پزشکی قلمداد می شد، اما این واژه توجه فیلسوفانی مانند کانت و روسو را نیز جلب کرد و به تدریج ادبیات، سینما و موسیقی را نیز متاثر نمود.
نتایج تحقیقات جدید در رابطه با نوستالژی نشان می دهد که نوستالژی نه تنها یک بیماری نیست، بلکه برعکس به کمک نوستالژی می توان تا حدودی بیماران دچار افسردگی و یا حتی بیماران قلبی را درمان نمود.
این روانشناسان (Johannes Seehusen, Kai Epstude, Tim Wildschut ، Constantine Sedikides) از راه های متفاوت، نظریه قدیمی مربوط به نوستالژی را رد نموده اند و توضیح میدهند که نوستالژی یک توانایی انسانی است.
آنها می گویند، نوستالژی خود به خود باعث نمی شود، که ما در گذشته خود زندانی شویم و همچنین نوستالژی باعث عدم رضایت از زندگی روزمره نمی شود. نوستالژی به دلیل توانایی های بنیادی که در ما ایجاد می کند، از یکسو باعث می شود که خودمان را بهتر کنترل کنیم و از سوی دیگر شرایط سخت را تحمل نماییم و امیدوار بمانیم.

نوستالزی گروهی فدائیان و فرهنگ خاطرات

بنیاد نوستالژی گروهی فدائیان، فرهنگ خاطرات آنها است. در فرهنگ خاطرات فدائیان، اسطوره مبارزان چریک، نقش اصلی را بازی می کند. در کنار آن از نظر مکانی، زندان دومین رکن نوستالژی گروهی فدائیان است. حضور در خانه های تیمی نیز در این فرهنگ خاطرات نقش مهمی دارد.
درونمایه نوستالژیک فدائیان بر این سه عنصر استوار است، هر فردی از مجموعه فدائیان که یکی از این عنصر را تجربه نکرده است، درحاشیه قرار می گیرد.
بعد از انقلاب بهمن به دلیل علنی شدن فدائیان عواملی مانند: هم ولایتی بودن، خیشاوندی، دوستی و در درجه آخر حضور در شبکه های سازمانی نقشی فرعی در فرهنگ خاطرات فدائیان دارد.
فدائیان با یاری از فرهنگ خاطرات، مجبور به ترک وطن شدند. در اولین سالهای زندگی در غربت، صدمات ناشی از جدایی اجباری از وطن، باعث تمرکز بیشتر بر این فرهنگ خاطرات شد، اما به مرور زمان در مجموعه بزرگی از آنها این پیوند سست گشت و از این مجموعه کناره گیری کردند.
در این میان فدائیان اکثریت با تکیه بر نوستالژی گروهی یعنی با تمرکز بر فرهنگ خاطره ها، توانایی های بنیادینی را ایجاد کردند که از یکسو باعث شد که سازمان را بهتر در کنترل داشته باشند و از سوی دیگر با استفاده از این خاطره ها شرایط سخت را تحمل نموده و ایجاد امیدواری نمایند.
اما تجربیات و تحقیقات در رابطه با سازمان ها و نهادهای متعلق به مهاجرین و پناهندگان در سال های اخیر نشانگر این موضوع است که در کنار ارزش های نوستالژیک، دو مسئله مهم دیگر، باعث حفظ نهادهای سیاسی مهاجرین و پناهندگان می شود.
۱. وجود یک هسته قدرت، که نفوذی آگاهانه بر باورها، احساسات و رفتار افراد دارد،
۲. انگیزه قوی برای مبارزه سیاسی،
می توان بااستفاده از ارزش های نوستالژیک، وجود یک هسته قدرت و انگیزه قوی برای مبارزه سیاسی، بقای یک سازمان سیاسی مانند حزب چپ ایران (فدائیان خلق) را حفظ نمود. اما هیچ تضمینی برای اینکه حزب چپ، حزبی برای آینده چپ ایران باشد و نقش موثری در تغییرات سیاسی در ایران داشته باشد، وجود ندارد.
ترازنامه یک ساله فعالیت حزب چپ ایران (فدائیان خلق) ناامیدکننده است. در این یکسال گذشته، انتشار بیانیه ها و اطلاعیه ها و حضوردر فضای مجازی عمده ترین فعالیت های حزبی بوده است. تولید ویدئو های نوستالژیک نیز از دیگر تلاش های حزبی محسوب می شود.
حضور پررنگ و مداوم گذشته در این ویدئوهای حزبی، استفاده ابزاری از نوستالژی است. این فرم کنش سیاسی عموما در گذشته بسر می برد و از حال نازاضی است و راهی برای وضعیت مطلوب در آینده نشان نمی دهد.
"کاترسینا چمیل وسکا" نویسنده لهستانی در رابطه با نوستالژی لهستانی ها می نویسد: "من فکر می کنم که ما خسته هستیم، به این دلیل، گذشته را انتخاب می کنیم که سپری شده است. با کمک استوره ها، پیش داوری ها و با یاری گذشته تاریخی در رابطه با دوران سپری شده، دارای قدرت هستیم و می توانیم هر طور که می خواهیم آن را تفسیر کنیم. در رابطه با گذشته مسابقه ای در کار نیست و رقیبی هم وجود ندارد. هیچ کسی نمی تواند در رابطه با گذشته، با ما برابری کند. گذشته گرایی، توسل به تاریخ و سنت ها، وسیله فرار برای ملت های درحاشیه است، که تاکنون دست آورد چندانی نداشته اند."

واقعیت این است که فدائیان نه تنها در این سال های طولانی در خارج از کشور خسته شده اند، بلکه پیر نیز شده اند. آنها فاقد ایده آل ها و آرزوهای مشترک هستند و حزبی بدون قطب نما ایجاد کرده اند. گفته مشود که: اگر کسی بندرش رامشحص نکند، هر بادی باد موافق است.
حزب آنها هدف و آرزوهایش مشخص نیست و وسیله لازم را برای رسیدن به این هدف را هم ندارد.
احزاب سیاسی در شرایط امروز بازیگران عرصه های پرتناقض و دینامیک و پرمطالبه هستند. آنها باید به توانند موضوع برای سیاست تولید کنند و قادر به سیاست ورزی باشند.
نگاهی به وب سایت حزب چپ ایران (فدائیان خلق) داستان را غم انگیزتر می کند. ایده، نظر و گفتمان برای تولید سیاست را، در این وب سایت نمی توان یافت.
احزاب سیاسی به شدت نیازمند نیروی انسانی خلاق، مشتاق و پرتحرک هستند. این نیرو فقط در محیطی دموکراتیک و فراگیر است که احساس تعلق خاطر می کند، کار می کند و فکر می کند. مناسبات حزبی غیردموکراتیک که در آن مناسبات حزبی، تابعیتی باشد، جایی برای این نیروی انسانی نواندیش نیست. نیروی انسانی حزب، خون حزب است این خون باید به تواند جریان پیدا کند.
نوستالژی گروهی فدائیان، سطحی از چه باید وچه نباید کردی را، در درون تشکیلات ایجاد می کند که از یکسو نواندیشی و خلاقیت، به تابویی تبدیل شده و از سوی دیگر هرکس که به این نوستالژی گروهی تعلق نداشته باشد و یا نمی خواهد تعلق داشته باشد، در بیرون در می ماند.
شفافیت یکی از ستون های اصلی ساختار حزبی است. ساختار حزب باید به گونه ای باشد که بتوان رهبران حزب را مورد سئوال قرار داد و آنها را ملزم به پاسخ گویی نمود و این امر تنها در سایه شفافیت حزبی ممکن است.
نوستالژی گروهی فدائیان، منجر به تشکیل محافلی در پپرامون تشکیلات شده است که برای خود، حق انحصاری تصمیم سازی و تصمیم گیری را قائل هستند و علاقه ای به شفاف سازی روند کار و ترازنامه فعالیت حزبی ندارند.

برای توسعه حزبی باید شرایطی را فراهم نمود، که به توان به سراغ سلیقه های گوناگون و متنوع رفت. باید تنوع را اصل لاینفک حزبی دانست و برایش برنامه داشت. حزبی توسعه یافته تلقی می شود، که چشم و گوشش برای درگیر کردن گروه های اجتماعی باز باشد. برای توسعه حزبی فکر، برنامه، تخصص لازم است.
نتیجه نوستالژی گروهی فدائیان، حذف میانجی اجتماعی است، این نوستالژی راه را بر ارتباط ارگانیک حزب با روشنفکران سیاسی و محققین و متخصصین می بندد.

احمد هاشمی

ahmad.haschemi@gmx.at


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد