|
از نخستین گام گردآوری این روایتها نیز میدانستیم کسانی خواهند بود که روایتِ خودشان را دقیقتر و درستتر از روایتهای آمده در این مجموعه میانگارند؛ یا فراتر، بر روایت یا روایتهای آمده در این دو دفتر قلم بطلان و انکار میکشند. ما برای خود رسالتِ تعیین "روایتِ راستین" قائل نبودهایم و به چنین مفهومی باور نداریم. کار ما بیشتر تدقیق دادههای تاریخی و تقویمی بود، توجه به انسجام درونی و جامعیت نوشتهها و تسهیل ارائهی بیشترین دادهها. برای انجام این مهم تنها به دانش و پژوهش خودمان اکتفا نکردیم، از دانش دیگر آگاهان به تاریخ فدائیان نیز بهره جستیم؛ از هر بینش و گرایشی. نیک آگاهیم که کارمان بیعیب و نقص نبوده است. بر این باوریم که اگر کسی روایتِ دیگری از رخدادی دارد، خوب است پا پیش بگذارد و مهر سکوت سالیان سال از لب بگشاید. بر این باور بودیم و هستیم که در گونهگونگی روایتهاست و گفتگوی میان روایان که گوشههای تاریک گذشتهی جنبش چپ روشن خواهد شد. | |
یک سال و سه ماه پس از انتشار راهی دیگر، نوشتهای دربارهی این کتاب پراکنده شده است به امضای خانم شیدا نبوی. این نوشته از جهتهایی قابل اعتناء نیست، و از جهتهایی در خور بررسی جدیست. قابل اعتناء نیست چون هدف اصلی نویسنده بیارزش کردن یک کتاب، بیاعتبار کردن بیشتر روایتها و راویان آن و تحقیر و تمسخر ویراستاران است. تحقیر و تمسخری که زبانی آشنا دارد و بغض حقیرش انزجارآفرین است. اما این شبه نقد از سویی دیگر در خور بررسیست؛ چرا که برخاسته و پاسدار نگاهیست نسبت به روایت و تاریخ که بختکاش دهها سال است بر پژوهش تاریخ چپ در ایران سنگینی میکند و از سدهای بالندگی جنبش چپ در میهن ما بوده است.
پژوهش در زمینهی تاریخچهی جنبش چریکی ایران، مانند بسیاری دیگر از موارد تاریخ نزدیک به هیچ روی آسان نیست. نظامهای استبدادی تا مدتها اسناد را در بایگانیهایشان پنهان میکنند و تنها اجازه به انتشار آنچه میدهند که به سودشان است. این اصل، بیشوکم، دربارهی سازمانها و حزبهای سیاسی نیز صادق است. حتا بازماندگان جرگهها و جریانهای انقلابی که در آفرینش رخدادهای دورهای از تاریخ، مستقیم و نامستقیم نقش داشتهاند، برای از پرده بیرون انداختن رازها، ملاحظههای سیاسی و شخصی دارند. شماری تا آنجا پیش میروند که تاریخچهی جریانی را که به آن وابسته بودهاند، تیول خود میشمارند، کاوش دیگری را در آن خوش نمیدارند و هر خوانشی جز خوانش خود را سیاهنمایی میخوانند و قلب رویدادها. چه، هویت یا بیهویتی امروزشان در گرو روایتِ معینی از دیروز است. برای اینان، هدف، نه واقعیت تاریخیست، نه حقیقت، نه ارزیابی سنجشگرایانهی راه رفته و نه درسگیری از گذشته. بُنمایهی این رویکرد در بازبینی گذشته، توسل به فراموشی گزینشی است برای پردازش حافظه تاریخیای یگانه، که خورند و پسند رفتار امروز باشد.
اما در زمینهی پژوهش گذشتهی جنبش کمونیستی ایران، گفتنی است که تاریخنگاری این جنبش برای دورانی بلند متأثر از مکتبی از مکاتب تاریخنگاری شوروی بوده است. مکتبی که از پی انقلاب روسیه و به رهبری تاریخنگارانی چون میخائیل نیکلایویچ پکروفسکی شکل گرفت و بدل به مکتبِ تاریخنگاری رسمی شوروی شد. این نحله از تاریخنگاری، در دوران استالین شاخ و برگهایی پیدا کرد که یکی از آنها به راهبری آندره اژادانف بود. در این مکتب تاریخنگاری، تاریخنگار با خوانشی گزینشی از گذشته به پردازش گونهای از حافظهی جمعی دست میزد تا راه را برای "پیشرفت"، "مبارزه طبقاتی" و سیاستهای دولت اتحاد شوروی، چه در پهنهی داخلی و چه در پهنهی جهانی هموار سازد. این تاریخنگاری بنا به مصلحتِ سیاسی روز، رویدادها و شخصیتهایی را از تاریخ میزدود و رویدادها و شخصیتهای را بازمیآفرید. رسالتِ این تاریخنگاری، تحکیم، توجیه و حقانیت بخشیدن به رفتار سیاسی روزِ دولت و حزب حاکم در شوروی بود. گذشته، تنها بر بنیاد نیازهای سیاسی و ایدئولوژیک روز به قالب ریخته میشد. به عبارتی دیگر، تاریخ در پیوستگی با سیاست و ایدئولوژی جاری معنا مییافت. و البته این حزب کمونیست اتحاد شوروی بود که به مثابه تبلور و تعالی "خرد جمعی"، شناختِ نیازهای "مبارزه طبقانی" و مبارزهی سیاسی با "دشمنان خلق و سوسیالیسم" را در انحصار خود داشت. این حزبِ کمونیست بود که چراغ راهنمای پژوهشهای تاریخی را برمیافروخت. این "خرد برتر" بود که روایتِ درست رویدادها را تعیین میکرد و صراط مستقیم را نشان میداد. و این همه با هراس دولت و حزب کمونیست از خودآگاهی مردمان آن کشور پهناور از واقعیتهای دیروز و امروز، بیپیوند نبود. در اینباره بسنده کنیم به عبارتی از نیکیتا خروشچف که گفت: تاريخنگاران خطرناکترین مردماناند. آنان توان به هم ریختن همه چیز را دارند، باید مراقبشان بود.
برای شماری از چپها و یا مدعیان چپ در ایران، الگوی تاریخنگاری، هنوز و همچنان الگوی رایج دوران شوروی پیشین است. الگویی که تنها آن روایتی از گذشته را میخواهد، میپسندد و میستاید که پاسدار تصویر آرمانی دیروز باشد و نیز در خدمتِ مصلحتِهای امروز. جز این، کار و کوشش راوی یا پژوهشگر سنجشگر رویداد تاریخی را «آب به آسیاب دشمن ریختن» باید قلمداد کرد؛ حتا اگر او پایبند به سوسیالیسم باشد و صمیمتاش را نسبت به آزادی و داد، و زندگی و سرنوشت فرودستان با آثارش نشان داده باشد. همین که پژوهشگری پروا کند، دُمل چرکین جزمیت تاریخنگاری استالینی را بازشکافد و تاولها و زخمهایی را که بر جسم و جان چپ روييده بنمایاند، رهآورد کارش همسنگِ روایتهای اربابان قدرت جلوه داده میشود. چنین رویکرد جزماندیشانهای دامن یادماندهها و روایتهای تاریخی را که در همین سی چهل سال گذشته منتشر شده، بارها گرفته است. روایتهایی که در آن راوی با تأکید بر اینکه روایتش تنها خوانش او از یک رویداد یا دورهی تاریخیست و ممکن است با خوانشهای دیگر همخوانی نداشته باشد، از همگان خواسته تا روایتش را حرف آخر و حقیقت مطلق ندانند و با نقد و بررسی آنچه نگاشته، به روشن کردن گوشهها، سویهها و رخدادههایی که او ندیده، راه را برای بازسازی هرچه دقیقتر روندها و رویدادها و نقشآفرینان روزگاران سپری شده، هموار سازند.
و اما چند نکته درباره راهی دیگر. مدعی نبودهایم که در این مجموعه، تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را به دست دادهایم؛ به هیچ رو. راهی دیگر، مجموعهی روایتهای کنشگران جنبش چریکی و پژوهشگرانیست که سویههای گوناگون این جنبش را بررسیدهاند و دادهها و یافتههایشان را بر روی کاغذ آوردهاند تا زمینه برای نوشتن تاریخ جامع این جریان مهم تاریخ معاصر ایران هموار شود. در انتخاب راویان هم معیارمان گرایش سیاسی و وابستگی آنها به جناحبندیهای گوناگون میان فدائیان خلقِ پیش و یا پس از انقلاب نبود. با بسیاری که تجربهی همگامی با فدائیان خلق را داشتند، از هر طیف و جناحی، گفتگو کردیم و خواستیم به همکاری با ما برآیند. برخی پذیرفتند و برخی نپذیرفتند. در جستجوی راویان اصیل و کاردیده، و نیز پژوهشگران صادق و ژرفنگر، به هر دری زدیم و تا دور دستها نیز رفتیم. اگر ادعایی داشته باشیم این است که در هر زمینهای، یکی از با تجربهترین و آگاهترین فدائيان را برای بازگویی آنچه در خانهی تیمی، دانشگاه، زندان و... روی داده، به همکاری دعوت کردهایم.
از نخستین گام گردآوری این روایتها نیز میدانستیم کسانی خواهند بود که روایتِ خودشان را دقیقتر و درستتر از روایتهای آمده در این مجموعه میانگارند؛ یا فراتر، بر روایت یا روایتهای آمده در این دو دفتر قلم بطلان و انکار میکشند. ما برای خود رسالتِ تعیین "روایتِ راستین" قائل نبودهایم و به چنین مفهومی باور نداریم. کار ما بیشتر تدقیق دادههای تاریخی و تقویمی بود، توجه به انسجام درونی و جامعیت نوشتهها و تسهیل ارائهی بیشترین دادهها. برای انجام این مهم تنها به دانش و پژوهش خودمان اکتفا نکردیم، از دانش دیگر آگاهان به تاریخ فدائیان نیز بهره جستیم؛ از هر بینش و گرایشی. نیک آگاهیم که کارمان بیعیب و نقص نبوده است. بر این باوریم که اگر کسی روایتِ دیگری از رخدادی دارد، خوب است پا پیش بگذارد و مهر سکوت سالیان سال از لب بگشاید. بر این باور بودیم و هستیم که در گونهگونگی روایتهاست و گفتگوی میان روایان که گوشههای تاریک گذشتهی جنبش چپ روشن خواهد شد.
جای خالی تأثیر جنبش چریکی پایان دههی چهل و آغاز دههی پنجاه خورشیدی بر رشتههای مختلف هنر و ادبیات ایران، ما را بر آن داشت از کسانی که در سپهر فرهنگ و هنر میهنمان نامدارند بخواهیم دانش و داوریشان را در این زمینه برای راهی دیگر به رشتهی نگارش کشند. افزون بر این، سیر اندیشهی چریکهای فدایی خلق را در این مجموعه آوردهایم و کتابشناسی سچفخا را و کموکیف عملیات نظامی آن سازمان را که تا پیش از این در دست نبود. و این همه برای کمک به نسل نو و خوانندگان ناآشنا با جنبش فدایی، تا روایتها را بر بستری تاریخی بازخوانند. شاید باشند کسانی که این سیاق کار را نپسندند. اما اختلافِ سلیقه در تهیهی یک مجموعه، که طبیعی هم هست، مجوزی به کس نمیدهد تا ویراستاران را با سخیفترین واژگان به نداشتن طرح کار و آشفتگی در تهیهی این مجموعه متهم کند. این رفتار که صد افسوس در سپهر کنشگران سیاسی ایران ـ از هر طیف ـ پیشینهای بلند دارد، به جای ارائه نقدی سازنده و نشان دادن مسئولانه کاستیها، که در هر کار پژوهشی اجتنابناپذیر است، ترجیح میدهد تا آنچه را که نمیپسندد در راستای برنامهی تاریخسازی جمهوری اسلامی ارزشیابی کند و متنی برای تخطئهی آن سازمان یگانه بخواند.
ما از همهی دوستانی که روایتشان در کتاب راهی دیگر نیامده است و یا بر روایتهای آمده در این دو دفتر نقدی دارند، دعوت کردهایم و باز هم میکنیم تا در گفتگوهایی که همزمان با انتشار کتاب در تارنمای نشرنقطه فضایی به آن اختصاص دادهایم، شرکت کنند. بر این باوریم که از رهگذر اینگونه گفتگوهاست که تاریخنگاری چپ ایران قوام خواهد گرفت؛ نه با تهدید و ارعاب استالینی که پروای پرداختن به تاریخ معاصر را از پژوهشگران جوان میگیرد و شمار بیشتری را از پژوهش در زمینههای گوناگون تاریخ نزدیک ایران دور میکند.
بیهراس از هایوهوها، پژوهشگران و بهویژه پژوهشگران جوان، مینویسند و خواهند نوشت. این خود شاید سبب شود تا مدعیان، مهر سکوت از لب باز کنند و از خود و تجربههاشان بگویند. نوشتن یادماندهها از سوی کسانی که دستی بر آتش داشتند، هرچند با کاستی و سستی و اشتباه توأمان باشد، بهتر است از دم فروبستن و تجربهها را با خود به گور بردن. گزینه نخست، صحنه را برای نقد و بازنگری میگشاید و زمینهساز تمیز درستی از نادرستیست. و گزینه دومین، نیست جز منفعلانه در برابر جامعه و تاریخ نشستن. و این یعنی تقویم تکرار اشتباههای گذشته.
و نکتهی آخر اینکه در چاپ دوم راهی دیگر، چند اشتباهی را که مسئولیتش متوجه ویراستاران است، با پوزش از خوانندگان، تصحیح خواهیم کرد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد