logo





چند شعر از عسگر آهنین

دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰ دسامبر ۲۰۱۸

عسگر آهنین



نصیب من
-----------

ستاره ها را
در بستر شب باید دید
تو را در عالم رویا
نصیب من از زیبایی ها
بر مدار اختیار نمی چرخد
8 نوامبر 2014

حکایت کوتاه پروانه

---------------------

پروانه ای که توانست
از خیز گربه جان بگریزاند
در تار عنکبوت افتاد
بین دو مهلکه بر گل نشسته بود.
5 نوامبر 2013

فصل کوچ

----------

تنها پرنده ای
که پشت پنجره ام می بینم
پرنده ی خیال من است
که دیگر توان پرواز
دنبال آفتاب ندارد
نوامبر 2014

توفان

------

توفان که در گرفت
سایه پرندگان مهاجر
روی ماسه ها به هم ریخت
4 نوامبر 2014

روزمرگی

---------

چندان دچار روزمره گی شده ای
که روزمرگی خود را در آن نمی بینی
تو چشم تماشا نداری
ورنه شناوری در این جهان مجازی را
این گونه جایگزین قدم زدن
در امتداد خیابان نمی کردی
از یاد برده ای که زندگی
در ازدحام خیابان هاست؟
4 نوامبر 2013

جنّ زدگان

------------

برای حمله به گل ها
کافیست بگویی
گل ها نشانه های گناهند
یا خوردن آن ها ثواب دارد
تا شاهد جهاد جنّ زدگان
برای غارت گلستان باشی
دوم نوامبر 2014

برگریزان شبانه

-----------------

حتا اگر تمام برگ های این درخت بریزد
نقش تو روی پیکر عریانش
می گوید: این درخت سبز خواهد شد.
این مژده ی کمی نیست،
وقتی، شبانه، از درون دچار برگریزانی.
30 اکتبر 2012

در روشنایی رویا

------------------

چراغ رویاها
با فرارسیدن شب
روشن شد
حالا می توانم
تو را دوباره ببینم
28 اکتبر 2014


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد