بزرگراههای تهران روزانه چیزی حدود سه میلیون نفر را از شهرکها یا شهرهای اطراف به فضای عمومی این شهر میکشانند تا کسب و کار روزانهی خود را در محیط آن به سر آورند. همین جمعیت موقت پس از پایان روز دوباره باید این مسیر را پشت سر بگذارند تا به خانههای خود برگردند. چنانکه صبحها در تمامی مسیرهای ورودی شهر راهبندانهایی پا میگیرد که خلاصی از آن به همین آسانی ناممکن مینماید. راهبندانهای یاد شده پس از پایان کار روزانه نیز همهی خروجیهای همین اتوبانها را میپوشاند. در اینجا است که بزرگراهها به دلیل ترافیکی سنگین به بستری همیشگی برای پارک اتومبیل تبدیل میگردد. اما پلیس راهنمایی بیاعتنا به آنچه بر سر عابران سواره میگذرد، به دنیای تحکمآمیز و نظامی خود میاندیشد. دنیایی که تودههای شهری را تا حد رمههایی از حیوانات پایین میکشد.
آزادراههای تهران نه فقط آزاد- راه نیستند بلکه روان عابران خود را نیز به چالش میگیرند. چنانکه رانندگان و مسافران همگی بلااستثنا انتظار دارند که هرچه سریعتر از فضای آن بگریزند تا خیلی زود و فوری به مقصد خود برسند. فشار این رفت و آمدهای اجباری و ناخواسته همواره بر روان عابران سواره سنگینی میکند. توضیح اینکه دو سوی اکثر بزرگراههای شهری را با تودههایی از زواید فیزیکی یا خاک و خل انباشتهاند که چیزی جز خستگی و آلودگی بصری برای بینندگان خود بر جای نمیگذارد.
اکثر بزرگراههای شهری تهران با تسطیح و آسفالت همان زمینهای معمولی پا گرفتهاند. چون به منظور احداث بزرگراه، زیرسازیهای لازم را به فراموشی سپردهاند تا از هزینههای احداث آن به قدر کافی بکاهند. در این فرآیند هرگز کسی به سلامت جسم و جان عابران بزرگراه نمیاندیشد بلکه همواره راهکاری را دنبال میکنند که با احداث بزرگراه خواهند توانست هرچه زودتر عابران سوارهی شهر را به مقصد برسانند.
در ضمن مدیران دولتی، بزرگراههای تهران را فضایی از فضاهای عمومی شهر به شمار نمیآورند. چون نوکیسههای عرصهی سیاست به همین فضای عمومی نیز دست بردهاند تا آن را به فضایی خصوصی برای خود و دوستان خودمانی خویش مبدل نمایند. در همین راستا یکی از بزرگترین بزرگراههای شهر، "شهید همت" نام میگیرد. این بزرگراه در گسترهای از شمال شرقی تهران به سمت استان غربی همجوار آن ادامه مییابد. بزرگراه همت از سمت و سوی شرق به پل فجر میپیوندد که آنوقت از سوی شرق پل، در ادامهی همت بزرگراه دیگری را گستردهاند که نام "شهید زینالدین" را با خود به همراه دارد. سیاستمداران جمهوری اسلامی چنان میپندارند که خواهند توانست با تبلیغ نامهایی از این دست فرهنگ دولتی خود را به شهروندان تهرانی بباورانند. چون همت و زینالدین هر دو از سرداران جنگ ایران و عراق بودند که از سوی دشمنان عراقی جمهوری اسلامی در جبهههای جنگ به شهادت رسیدند. در عین حال نامهایی از این نوع به "شهیدان"ی ارزانی میشود که دیگر بین مردم حضور ندارند. زندگان وابسته به حکومت باید تا مرگ خویش چنین نامگذاریهایی را انتظار بکشند.
مدتها میگذشت که ادامهی مسیر "شهید همت" به سمت استان البرز با مشکلاتی مواجه بود. این موضوع رابطهی نهادهای نظامی و انتظامی را با شهرداری تهران به چالش میگرفت. در نتیجه هر دو ضمن الگویی از سیاستمداران کشور به بازی برد- برد در این ماجرای درون حکومتی رضایت دادند. چنانکه پس از این توافق بود که بزرگراه شهید همت توانست به مسیر خود در نقشهی پیشبینی شده ادامه دهد. ولی از احداث و ادامهی مسیر بزرگراه همانگونه که پیشبینی میشد تعاونیهای سپاه، ارتش و نیروی انتظامی نیز سهمهای هزاران میلیارد تومانی بردند. چون تعاونیهای یاد شده یا شرکتهایی که از دل نهادهای امنیتی برآمده بودند، برای شهرکسازی زمینهای دو سوی اتوبان را در دست گرفتند. چنین موضوعی به طبع پولسازی بیحساب و کتاب شرکتهای اقماری نظامی و امنیتی را تسهیل بخشید. در ضمن شهرداری تهران هم با چنین راهکاری سرآخر توانست بخشهایی از املاک بیرون از محدودهی مصوب شهرداری را به داخل محدودهی قانونی خود بکشاند و تراکمفروشی خود را در فضاهای جدید شهری گسترش بدهد. در این راه آنچه که به شهرداری تهران رسید هرگز کمتر از سرمایهای نبود که تعاونی نهادهای نظامی و انتظامی کشور به آنها دست یافتند.
در طرفین بزرگراه شهید همت نام بزرگراههای دیگری همچون "شهید ستاری" و "شهید باکری" به چشم میآید که هر دو از سمت شمال و جنوب آن را قطع میکنند. همین نقش را برای بزرگراه "شهید زینالدین، هم با جانمایی بزرگراههایی از نوع "شهید صیاد شیرازی" و "شهید باقری" به کار گرفتهاند. به حتم شهادت افراد سپاهی و ارتشی در این خصوص تسهیلگری به عمل میآورد. ضمن آنکه با مرگ نظامیانِ شهید هرگز ارتقای درجهی ایشان محدود باقی نمیماند بلکه این ارتقای نظامی همچنان پس از مرگ نیز ادامه مییابد. در نتیجه افراد نظامی یاد شده همگی بلااستثنا عنوانی از سرلشکری را به همراه دارند.
جدای از اینها در شمال بزرگراه "شهید زینالدین" اتوبان "سرلشکر شهید بابایی" را احداث کردهاند تا این اتوبان از کوی نوبنیاد سابق در شمال شرقی تهران عابران خود را به حریم کوههای لشکرک بکشاند. خلاصهی کلام سرداران حکومت پس مرگشان نیز حریم عمومی شهر تهران را به نام خودشان به ثبت رساندهاند.
اما در این نامگذاریهای مبتکرانه، هرگز آیتاللههای نظام بینصیب نمیمانند. آنان هم پس از مرگ خود خواهند توانست از بزرگراههای شهری سهم ببرند. چنانکه بزرگراههایی که نام سرداران حکومت را به همراه دارند در محدودهی خود بزرگراههایی با نام آیتاللهها را نیز در پناه گرفتهاند. آیتالله صدر، آیتالله حکیم، آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله کاشانی و شیخ فضلالله نوری تنها بخشی کوچکی از همین آیتاللهها به حساب میآیند که به همراه سرداران شهید نظام تمامی فضای عمومی شهر تهران را به نام خودشان مصادره کردهاند. لازم به یادآوری است که در نامگذاری بزرگراههای درون شهری آیتاللههای عراقی هم به همان اندازهی آیتاللههای ایرانی امتیاز دارند.
گفتنی است که اکثر بزرگراههای شهری تهران محلههای شهر را تکه تکه کردهاند. در واقع مدیران شهری به هویت شهری محله و شهروندان تهرانی اعتنایی ندارند. در چنین کارکرد ناصوابی حتا بافت سنتی بسیاری از محلههای تهران را به فراموشی سپردهاند. ضمن آنکه شهروندان همین محلههای تکه تکه شده از دسترسی به پلهای عابر پیاده هم جا میمانند. گوش شنوایی هم برای اعتراض مردم نیست. دولت و شهرداری بیاعتنا به آنچه که در شهر میگذرد، بدون وقفه به بوق تبلیغی خودشان میدمند. به واقع بزرگراههای شهری را همان بسازبفروشهای شهر تهران ساختهاند. چنانکه در آن نشانی از معماری مدرن شهری به چشم نمیآید. در همین فضای ناهمگون اجسام بیقوارهای دیده میشوند که بدون هماهنگی لازم در کنار هم قرار میگیرند. همین جانمایی نادرست ناخواسته تنفر عابران را برمیانگیزد.
در بزرگراههای شهر تهران اتومبیلها از همان باندهای عبور میکنند که کامیونهای دهها سال گذشته نیز در همانها به مسیر خود ادامه میدهند. خطرآفرینی کامیونها را در این مسیرها هرگز مدیران شهری جایی به حساب نمیآورند. آلودگی بصری این کامیونها نیز آلودگی بزرگراهها را دو چندان میکند. ضمن آنکه کامیونها جدای از آلودگی بصری، انواع دیگری از آلودگی را نیز با خود به همراه دارند.
شهرداری تهران ضمن همسویی با کلیت نظام در نامگذاریها، از شهروندان تهرانی نظرخواهی و نیازسنجی به عمل نمیآورد. چنانکه در تابلوهای خود در ورودی بزرگراههای شهر نامهایی را برای مردم به نمایش میگذارد که تودههای شهری تهران با این نامها برای همیشه بیگانه ماندهاند. مدیران شهری بنا دارند تا با همین شگردهای نامردمی بتوانند هویتی دروغین و ساختگی به شهر تهران ببخشند. هویتی که هرگز اشتیاق مردم را برنمیانگیزد و نشاطی برای ایشان در پی نخواهد داشت.
احداث بزرگراههای شهری در شهر تهران به آغاز دههی پنجاه بازمیگردد. در آن موقع شاه میخواست برنامهی مدرنیزاسیون خود را با راهاندازی "پارک وی" برای مردم به نمایش بگذارد. اما همهی بزرگراههای امروزی تهران از اهداف عمومی "پارک وی" جا ماندهاند. چون در دو سوی آنها از جنگل و باغهای عمومی نشانی بر جای نگذاشتهاند تا چه رسد به جایگاهی امن که عابران سواره به راحتی بتوانند در حاشیههای آن برای تفریح و استراحت پارک نمایند. حتا اکنون، نخستین "پارک وی" تهران را "شهید چمران" نام نهادهاند. در این بزرگراه هم اهداف پیشبینی شدهی آن را برای همیشه به فراموشی سپردند. چنانکه از حریم دو سوی بزرگراه "شهید چمران" خانههای مسکونی یا املاک تجاری سر بر آوردهاند و نهادهای رسمی نیز ضمن زدوبندهایی خودمانی، حضور مزاحم همین املاک را در حریم و حاشیهی آن به رسمیت شناختند. تهران بر گسترهی چنین عملکرد ناصوابی بود که پذیرفت در آینده چندان تصمیم ندارد به عنوان "باغ شهر"ی همیشگی برای شهروندان خود باقی بماند. به واقع مدیران شهر تهران بیغولههای بیقواره و تودههای انبوه زباله را در حریم بزرگراههای شهری به "باغ شهر"های آن ترجیح دادند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد