logo





« خطابه ی صلح »

ترجمه: حسن عزیزی

شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۸

محمود درويش

m-darwish70.jpg
واما ، آنان که به دفاع ازخاطرات
و پندارشان برخاستند...
گناه و ثواب شان با خدای شان .
حرام شان ، حلال ..
وحلال شان ، حرام باد .

.. و تو ای ملت ، ای سرور معجزات ،
و بنیانگذارِ دو حَرَم ** !
ازتومی خواهم که خود را
به سطح پیشرفت امروزین ارتقا ء دهی .
سکوت .. سکوت..
تا صدای گام های مان را برزمین بشنویم .
حاصل این عقب نشینی برایمان چه بوده ؟
سه جنگ .. دربرابراندکی زمین ..
پنجاه هزار شهید.. دربرابراندکی نا ن ..
وپیروی ازخواستِ ملتی که
زندگی را دوست دارد...واندکی رقص را .
پس، آیا ، می توان گامی به پیش برداشت ،
- هرچند ناچیز ؟
وآیا صلح تنها راه حل نیست ؟
پس، زنده باد صلح .
* * * *

و اما ، پس از بررسی اوضاع داخلی ..
و درود بر خاتم انبیاء ..
و درود برمن ..
می بینم که ، شمارآتشبارها ی ما ،
ازسربازان مان بیشتراست ..
وشمارسربازان بیش از آن است ،
که گندمی برای مان بماند .
پس ، از ملت آزاده ام می خواهم ،
که دم را غنیمت شمرد ،
و خوش باشد ..
وبا بهترین وجه ، راه وروش مرا پی گیرد :
آنگاه که دشمن به جنگ روی می آورد ،
من در پیِ صلح خواهم بود .
وقتی عقب نشینی کند ،
به غرب روی می آورم .
در پی صلح ام ، تا هروقت که
دشمن دراین سرزمین بماند ..
وهرچه دیواروبرج وباروبسازد ..
تا صلح دائم برقرارشود .
* * * *
جنگ.. جنگ.. و جنگ ..
هیچ ستادی نیست تا مانع ازاین کار بیهوده شود؛
.. و ازاین همه کشته ی بی نام و نشان ؟
مگردرجنگل زندگی می کنیم ،
که همسایه مان را بدریم ،
- آنها که درپیِ جاپایی دراین سرزمین اند ؟
جنگ چیزی نیست ،ای ملت ،
مگریکی ازغرایز إبتدائی بشر..
کشماکش بیهوده برای قطعه ای زمین ..
- مشتی شنِ انبا شته .
آیا خون شما - ای مردم –
ارزان ترازمشتی شن است ؟
در جنگ به دنبال چه هستیم ،
ای ملت آزاده ی من ؟
آقائی وسروری !؟
سروری این است ،
که خود را منزوی کنیم ؟
یا جنگ با دشمنِ مبتلا به
بیماریِ ٌ توسعه طلبی ٌ و ٌهراس آفرینیٌ ؟ٌ
چه باک ، که این دشمن ،
کمی هم ٌ توسعه طلب ٌ باشد !
از چه باید ترسید.. چرا ؟
مگرملخی می تواند فیلی را بخورد ..
یا آب ُ نیل ُ را بیا شامد ؟
این جا برای همه ، جایِ کافی هست ..
و برای خوشبختی همه ، نیز .
ما هم این جا ایستاده ایم ، پایدار و مقاوم .
سرزمینی با پنج هزار سال ..
شکوه ، محبت ودوستی .
پس ، زنده باد صلح .

* * * *
ای ملت ..
ای ملت آزاده ی من ،
تومیراث دارحکومتی بودی ،
که گمراه ات کرد ..
وبا همه ی پاکی وزیرکی ات ،
به جنگ مشتی غارتگر، کشانید ..
به خانه ات ریختند ..
به زنان تجاوزکردند ..
ودربازارچیزی باقی نگذاشتند..
هیچ چیز .
چه کسی به سراب ٌ عربیت ٌ رهنمون ات کرد ..
و آرزوهایت را بر باد داد ..
تا با آنان متحد شوی ؟

تو ای ملت آزاده ،
میراث دارحکومتی بودی ،
که تکه تکه ات کرد .
اکنون زمان آن ست که حقیقت آشکا رشود ..
پس آگاهی را به آکاهی بسپار .
دو ساعت فرصت می دهم ،
تاروزهای ازدست رفته را
فراموش کنید وبه خود آیید ..
وگرنه ، زنان را ازهم بستری
با شما منع می کنم :
یا دوری ازهم بستری ..
یا تن دادن به صلح .
* * * *
ای .. ملت ..
من خود نمادِ آگاهی و تد بیرم ..
هیچ شخصیتِ آگاه درکنارِمن نیست ..
نه پیش ازاین بوده ، و نه پس ازاین خواهد بود .
خود به تنهایی آموختم ، مسئولیت پذیری را ..
و ایستادگی در برابرمشکلات را .
آموختم ، استقلال ازشرق وغرب را ..
- اگرچه همیشه دودل بوده ام .
درجهانی که میا ن شرق وغرب تقسیم شده ،
بی طرفی - تندروی است.
پس ما کجا ایستاده ایم ؟
درچبهه ی شرق ایم ؟
که آن جا ، رزق و روزی نیست !
در شرق حزب ّ نظام آهنین ّ است..
و توسعه ی کلیشه ای .
در بازارهم چیزی نیست ، مگرطرح و برنامه .
یا که درجبهه ی غربیم ؟
جا یی که دشمنان ،
های هوی می کنند علیهِ حکام عرب .
درغرب رامبو هست .. و شامپو ..
کوکا .. و جینز..
سیرک .. و دیسکو..
و آزادی برای گربه ها .
پس ما که هستیم ؟ ..
آیا واقعا به خطا می رویم ؟
سی سا ل ست که درجنگیم ..
وراه حل درغرب ؟
آیا گناه ما ست که بی غذا مانده ایم ؟
نمی دانی ، ای ملت ،
که غذا همان صلح است ؟

* * * *

اکنون زمان آن رسیده ،
که تاریخ مان را ازنوبسازیم ..
ودرکرداروگفتار،
به سطح مد نیت برسیم .
زمان آن است که صلح را
به دشمنان بقبولانیم ..
تا که درسی باشد بعنوان تنها راه حل .
تمام راه های گریزازصلح را
می بندم ، تا به آن تن دهند .
چه می خواهند این دشمنان ..
چه چیزی را ؟
تمامی خاک فلسطین را ؟
بفرمایید .. پیشکش ..
صحرای سینا را می خواهند ؟
یا.. تندیس ّ ابوالهول ٌ – این ترفند باز زمانه - را ؟
ارتفاعا ت ّ جولان ّ ؟...یا رود خانه های لبنان را ؟
بفرمایید .. پیشکش ..
تعد یل قرآن عثمان را می خواهند ؟
یا تصرف بابل را ..
تا تندیس ٌ بخت النصرٌ را به اسارت برند ؟
بفرمایید.. پیشکش ..
هرچه بخواهند ونخواهند به آنها می دهم ،
تا به صلح دست یابم .
صلح ، پایدارتراززمین است...
و گرانبها ترازآن .
چه بخیل اند آنان...و فرومایه...
چه سخاوتمند یم ما ..و بخشنده .
زنده باد صلح .
* * * *

برای صلح ، سربازان را ازپادگان ها
به پایتخت می آورم .
وازآنان پلیس امنیتی را–
دربرابراراذ ل واوباش- سازمان می دهم ..
برای رویاروئی با گرسنه گان ...
وجلوگیری ازگسترش مخالفین خطا کا ر .
صلح با دشمن ، به معنی صلح
با مخالفین خشمگین داخلی نیست .
به هیچ گروه و سازمان چپ ،
اجازه ی فعالیت نمی دهم .
تکه تکه می کنم آنان را ..
و محروم خواهم کرد ،
گروه های کینه توزرا ،
ازروشنائی روز .
درزندان هایِ من،
جای کافی برای همه هست..
از شیرخواره تا پیر...از سندیکائی ..
تا زنان خدمت کار .
صلح با آنان، چشم پوشی ازاینان نیست .
این جا فقط اطاعت است وپیروی ..
تا استقرار صلح دائمی .
* * * *

.. و اما، آنان که ازخاطرات
و پندار های ما دفاع می کنند ،
گناه و ثواب شان با خدای شان .
گذشت ..آنچه گذشته ؛
ومرد.. آن که مرده .
سرانجام ، برخاطرات پیروزخواهم شد .
مراسم روزشهدا را ملغی خواهم کرد ..
- تا حقد وکینه رابه فراموشی سپاریم .
گورستان غمگین شهدا را ویران می کنم ..
استخوان های شان را بیرون آورده ...
وهریک را درجائی دیگر، چال می کنم .
در نظام من حق گردهمائی ،
برای زنده ه یا مرده ه ، نخواهد بود ،
- که موجب ٌ فتنه ٌ شود.
نباید گذاشت که مرگ ادامه یابد..
و فراموشی خدشه دار شود .
همه ی سنگرهارا ویران می کنم...
تا به لانه ی کبوتر بدل شوند .
خاطره ی جنگ را ، محوخواهم کرد .
بخوابید.. چون همیشه .
بخوابید.. به امید فردا یی ،
که نان وبرکت بدست آرید.
فردا به بهشت من خواهید آمد .
پس ، آسوده بیاسا ئید و بخوابید .
زنده باد صلح...زنده باد نظام ..
شالوم .. سلا م .. !

----------------------------------------------------
* - از مجموعه ی ٌ خطابه های موزون یک دیکتاتورٌ که درویش آن ها رادر فاصله ی 1986 -7 نوشته وحکام خودکامه ی عرب را با طنزی شیرین به چالش کشیده ، که هنوزهم زنده وماندگار ست .
** -منظور حرمین الشریفین ست- مسجد الحرام ومسجد النبی - .
ترجمه ی آزاد : حسن عزیزی . 27.12.2015



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد