آنجا که عشق جرم است و مهربانی لعنت،
آنجا که دروغ گویان،
بر اریکه ی قدرت می نشینند به نام حقیقت،
مبادا کودکان آرزوهای مان را
در کوچه های هیچ کس رها کنیم
و خود سوی ناکجا رویم
مبادا مرواریدهای رؤیای مان را
در پای خوکان بپاشیم
یا بره های باورمان را به
دست گرگان بسپاریم
زینهار زینهار
تاریکی را جاودانه نپنداریم
که شب اگرچه یلدا
و بر سرش سیاه ترین چادرها،
میتوان با ستاره های مهر
شمع آجینش نمود
هم می توان در ستایش نور
ترانه ای با عطر امید سرود
که صبح نزدیک است.
شکوفه تقی
اوپسالا ١١ جولای ٢٠٠٩
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد