آن ها
تنها
شش تن بودند
با شش پیراهن از خون
در ساعت شش بامداد.
از خواب های پریشان ما گذشتند
از خیابان های خنجر و خاکستر گذشتند
و به سوی آن سوسن سپیدی دویدند
که زخمی برسینه داشت.
آن ها
تنها
شش پیراهن بودند
از شبنم و شکوفه و آتش!
آن ها
تنها...
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد