logo





کنار ِ دکّه ی چارلی

سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۴ سپتامبر ۲۰۱۸

بهمن پارسا

زیر ِ سنگین ترین آسمان سُربی
دکّه ی چارلی را به چهار زبان شرحیده اند!
اینجا، همین جا که من ایستاده ام، دیواری است
دیواری ستبر در مرز مشترک دو فریب!
یکسوی میرنده فریبی خُفته،
سوی دیگر فریبی بالنده و آدمخوار.
بسا پرنده که بال افشان در خون غلطیده ست پای این دیوار
زان پیشتر که راحت الحلقوم هیولای دیگر سوی باشد!
بسا گربه که در رنج است از این قفس ِ دربسته
قفس ِ پرنده های" پرنده باز زاد"
پرندگان ِ رنجور ِ گرسنه چشم
چنگ و دندان ِ گربه را بیش از درهای بسته این قفس دوست دارند.
آی برلین ، برلین،
حتّی تابستانت نیز سرد است
و این دکّه و آن دیوار
انجماد را روانه ی رگهایم میکند
واینک در اینجا که آغاز راهِ مبهم فردا های من است
بیش از هر زمان پیشین نیش فریب را در عمق جانم حس میکنم.
آسمانی سُربی و سنگین،
دکّه یی مشروح به چهارزبان،
دیواری ستبر،
فریبی میرنده
فریبی بالنده
برلین، برلین.

************************
غروب روزِ یکشنبه 29 ژوئن1986 برلین ِغربی



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد