من و ما. کدام را می بایست برگزینم؟ یک انسان به چقدر من احتیاج دارد؟ به چقدر ما؟ ما جامعه های من محور را تجربه کرده ایم و می کنیم. ما جامعه های ما محور را تجربه کرده ایم و هنوز بعضی در پی کسب آنند.
ما نزدیک یک قرن تجزیه بشریت را میان این دو گونه جوامع تجربه کرده ایم. جامعه های ما محور با شکست روبرو شدند. جامه های من محور بنظر می رسد راه حلی برای بشر نباشند.
چرا می بایست من، برای من یابرای ما تصمیم بگیرم؟ من خویش را به مثابه یک من- موجود و هم زمان یک ما- موجود احساس می کنم. برای هردو تصمیم می گیرم. سیاره ما نیز دو قطب دارد. من دو دست دارم. دو چشم دارم. دو پا. چرا نمی بایست دو بال داشته باشم؟ میان آن ها یک قلب قرار دارد. درمانده نخواهم بود. قلب یک واسطه خوبی است. بنابراین، قدری من، قدری ما، قدری قلب. ما در جوار قلب هستی یافته ا یم. در رحم مادر زیر ضربان قلب مادر موجودی انسانی شده ایم. همانند صدای طبل های آفریقاییان از راه دور. صدایی که امروز خاطره بهشت گمشده را در ما بیدار می کند.
مصریهای قدیم بر این باور بودند که حقیقت نزد قلب قرار دارد. عصب شناسان امروز می گویند بر قلب مجموعه هایی از سلول های عصبی موجود است و قلب با مغز در مراوده مداوم قرار دارد. مراوده ای که بر تصمیمات ما تاثیر می گذارد. ما در حوزه شناخت از دو واژه فهمیدن و دریافتن استفاده می کنیم. فهمیدن معطوف به قوه فهم یا خرد است. در حالی که دریافتن فراتر از آن بعد عاطفی نیز دارد. این جا قلب هم مشارکت دارد. در زبان آلمانی واژه verstehen معطوف به واژه Verstand است که خرد معنا دارد. واژه begreifen به معنای دریافتن است و از بعد عاطفی نیز برخوردار است. دریافتن سطح عمیق تری در شناخت است. در این مورد مصری های قدیم بیراهه نرفته بودند. هم چون ده فرمان موسی که متاثر از تمدن آن ها بوده است و به روایتی سرآغاز حقوق بشر امروز می باشد.
جهان بینی های مبتنی بر اصالت فرد یا اصالت جمع طرحی برای دیالکتیک رابطه میان فرد و جمع اند. رابطه میان فرد و جمع امری نیست که راه حلی نهایی داشته باشد. هر نسل برای خودش رابطه میان این دو را تنظیم می کند. تاریخ پایان ندارد. زندگی یک دراما است. و این نظری بدبینانه نیست. برعکس نظری خوش بینانه است. ما می توانیم از این دراما سربلند بیرون آییم. می توانیم هم با شکست روبرو شویم. و شکست می تواتد آغازی نوباشد.
جهان بینی مبتنی بر اصالت فرد، رهایی را، رهایی فرد تلقی می کند. آدام اسمیت می گوید، هر کس در پی منافع خودش باشد و این در مجموع به نفع همگان خواهد بود. این خود یک اتوپی است. و ما شاهد این بوده ایم و هستیم که بشریت از این اتوپی رنج برده است و می برد. حتی اگر یک سرمایه دار تنها در فکر منافع خودش باشد، این بضرر طبقه سرمایه داران تمام خواهد شد. تاکید یک جانبه بر همبستگی انسان با انسان دیگر نیز یک اتوپی است که پاسخ گوی حقیقت انسانی نیست. آیا امر فردی و امر همگانی، منافع فردی و همبستگی، کلیت و تفاوت، هویت مشترک و هویت های متکثر، هر دو، وجوه دوگانه هستی انسانی نیستند؟ آیا نمی شود این هر دو وجه را در پیوستگی، در توازن زیست؟ آیا رهایی دست یابی به این توازن نیست؟ و اگر باشد، پس رهایی امری قطعی، نهایی و پایدار نیست. بلکه دوباره و دوباره می بایست به آن دست یافت. برای تمامیت گرا ها رهایی یک بار برای همیشه حاصل می شود. خوشبختانه یا متاسفانه این نوع از رهایی، از دست دادن رهایی برای همیشه نیز هست. تنها تصور از رهایی می تواند حضوری پایدار داشته باشد. اتوپی های ما. اتوپی ها حکم دیسپو کردیت ما را در بانک ها دارند. آن ها تضمینی برای این هستند که چنان چه حساب ما منفی شد، ما امکان پرداخت داشته باشیم. تا بار دیگر حساب مثبت خویش را احیا کنیم. اتوپی ها دیسپو کردیتی هستند که هستی اجتماعی به ما ارزانی می دارد. اتوپی ها به موازات تاریخ بشریت حضور داشته اند و خواهند داشت. شاید تاریخ بشریت، تاریخ اتوپی هایی بشریت نیز باشد.
اکنون دهه نود قرن گذشته، دهه طلایی برای فردگرایی سپری شده است. از آغاز این قرن ما شاهد رشد نیهیلیسم در جوامع غرب هستیم. اکنون شعار « زنده باد تفاوت! » رنگ باخته است. اکنون برای نسل « من»، من خود تبدیل به محدودیت و « زندان » شده است. هم اکنون ما شاهد حضور و رشد جنبش های واپس گرا در این کشور ها هستیم. آن ها می خواهند به شرایط قبل از دهه شصت قرن گذشته برگردند. آن ها امر همگانی، هویت مشترک را به نحو ارتجاعی برجسته می کنند. توجه بیش از اندازه نیروهای پیشرو در این کشورها روی هویت های متفاوت، روی گروه های پیرامونی، یکی از دلایل رونق یافتن چنین جنبش هایی می باشد.
رهایی معطوف به فرد، معطوف به جامعه های انسانی و معطوف به کل بشریت است. این گزاره آدورنو که در یک موقعیت کاذب امر درست وجود ندارد، گزاره ای یک جانبه است. جهان از یک کلیت برخوردار نیست. جهان هم کاذب است، هم درست. جهان در یک موقعیت « بحران » قرار دارد. کم نبودند انسان هایی که به رهایی دست یافته اند، کم نیستند انسان های که هم اکنون به رهایی دست می یابند. امروز در سراسر جهان کم و بیش دست آورد هایی رهایی بخش بشر در کنار ابزار های سلطه هستی دارند. بشریت با خطا و تصحیح راه خویش را جستجو می کند. در سطح خرد و در سطح کلان.
«ما همه موجود انسانی هستیم.»
„WE ARE ALL HUMAN BEING.”
این شعاری بود که روی تی شرت های ده ها آمریکایی در سنین متفاوت و با رنگ پوست متفاوت نوشته شده بود که با هم روی صحنه در جشنواره سالانه موسیقی MTV 2018 هفته گذشته درشهر نیویورک می رقصیدند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد