logo





مردانی که به گمان حکومت زن ذلیل نیستند

چهار شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲ اوت ۲۰۱۸

س. حمیدی

در ایرانِ جمهوری اسلامی کم نیستند مردانی که پیش از ازدواج از همسرانشان تضمین می‌گیرند که در نقشی از شوهر هر هفته چند شبی را در بیرون از خانه به سر آورند. فرهنگ سنتی جمهوری اسلامی هم در خصوص ترویج چنین رفتارهایی تسهیلگری به عمل می‌آورد. آنوقت همین گروه از مردان که لابد زن ذلیل نیستند امکاناتی برای عیش شبانه‌ی خویش فراهم می‌بینند. جهت ترویج چنین دیدگاهی کار و بار خانه‌های مجردی هر روز بیش از گذشته در تهران رونق می‌گیرد. در فضای همین خانه‌‌های مجردی مردانی از جامعه می‌خواهند ضمن تجاوز به زنان اجاره‌ای، مردانگی خودشان را برای دوستان خویش به تماشا بگذارند. گویا با هنجارهایی از این دست ناتوانی‌های ایشان در عرصه‌های کار و تلاش سالم جبران خواهد شد.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی در سریال‌های تجاری یا شوهای حکومتی خود اصطلاح زن ذلیل را بین مردم عادی رواج داده است. مدیران فرهنگی حکومت حتا در این خصوص جُک‌های فراوانی هم می‌سازند که برخی از آن‌ها در شبکه‌های مجازی تبلیغ می‌گردد. جدای از این مردم عادی خودشان هم در ساخت و پرداخت جُک‌هایی با مضمون زن ذلیل سنگ تمام می‌گذارند. گویا با تبلیغاتی از این دست قرار است گروه‌های ویژه‌ای از مردان جامعه را به همدیگر بباورانند که این گروه هرگز زن ذلیل نبوده‌اند. پیداست که زن ذلیل نبودن برای همین گروه از مردان، نوعی مردانگی شمرده می‌شود.

بدون تردید گروهی الگوی زن ذلیل نبودن را از جامعه‌ی سنتی ایران وام گرفته‌اند که در فضای آن مردان خواست و اراده‌ی زنان جامعه را به هیچ می‌شمردند. در این جامعه زنان تنها به عنوان وسیله‌ای برای سرخوشی لحظه‌ای مردان و نه بیش‌تر از آن، نقش می‌آفریدند.

از سویی اصطلاح زن ذلیل به مردانی اطلاق می‌گردد که این مردان آگاهانه به دنیای برابرحقوق با زنان جامعه گردن نهاده‌اند. اما جمهوری اسلامی در رسانه‌های خود سیاستی را تبلیغ می‌کند که این طیف از مردان امروزی همواره تحقیر گردند تا مدیران حکومت بتوانند برنامه‌های تبعیض‌آمیز و نامردمی خود را در خصوص زنان به پیش ببرد.

سوای از این، بسیاری از مردان ایرانی هم پذیرفته‌اند که تنها خودشان در جامعه از آزادی‌های بدون قید و شرط برخوردار باشند. اما همسران خود را هرگز شایسته‌ی آزادی‌هایی از این دست نمی‌بینند. چون دیدگاهی را دنبال می‌کنند که گویا زنان ضمن آزادی عمل در جامعه به فساد کشانده می‌شوند. به عبارتی روشن‌تر مردان پذیرفته‌اند که برای نمایش مردانگی خویش در جامعه جدای از همسر به زنان دیگری هم عشق بورزند. آنان می‌خواهند حقارت‌های خود را در عرصه‌های گوناگون اجتماع، ضمن تجاوز به این و آن جبران نمایند. تا آنجا که پهنه‌‌ی دیگری برای جبران حقارت‌های خود نمی‌یابند و به ظاهر توانایی خود را تنها و تنها در همین میدان می‌توانند به اجرا بگذارند.

کارگزاران فرهنگ دولتی نیز آگاهانه چنین خواست بیمارگونه‌ای را در جامعه تبلیغ می‌کند. چون به گمان ایشان مرد، مرد است و مردانگی دارد و این مردانگی به حتم باید خود را در پهنه‌ای از تجاوزهای ایذایی در دیدرس این و آن قرار بدهد. حتا رسم بر آن است که مردانِ همین گروه، خاطره‌های بلوف‌آمیز جنسی خود را برای همدیگر بازگو کنند. به واقع وصف‌العیش نصف‌العیش. آنان امیدی را در دل می‌پرورانند که مخاطبان با شنیدن همین بلوف‌های جنسی به توانانی‌های جنسی بی‌حد و حصر‌ ایشان گردن خواهند گذاشت. همان چیزی که در پوششی از واژه‌ی مردانگی بین عوام تبلیغ می‌گردد.

در عین حال مردم عادی همراه با کاربرد واژه‌‌ی مرد و دیگر مشتقات زبانی آن در محاوره‌ی عمومی مهارت‌های زنان جامعه را نیز به چالش می‌گیرند. متأسفانه ادبیات گذشته‌ی ما هم پشتوانه‌ای محکم برای چنین ساز و کار نادرستی فراهم دیده است. انگار زنان در توانایی‌های جسمی خود از مردان جا مانده‌اند. آنوقت ناتوانی جسمی زنان را به حوزه‌های دیگری نیز گسترش می‌دهند. حتا کاستی‌های زنان را به حوزه‌‌هایی از عقلانیت هم می‌کشانند. سرآخر همین باورهای ناصواب را بهانه می‌گذارند تا در ارث هم زنان را از دستیابی به حقوق طبیعی خویش کنار بزنند. دادگاه‌های جمهوری اسلامی نیز به استناد مصوبات قانونی خودشان به شهادت زنان چندان اعتنایی ندارند. چون در همین دادگاه‌ها شهادت زن را اگر هم بپذیرند، این شهادت هرگز شهادتی کامل نخواهد بود و نصف و نیمه‌ای از شهادت تمام و کامل مردان به حساب می‌آید. خلاصه‌ی کلام، زن در الگویی از دیدگاه مدیران حکومت، هرگز قرار نیست انسان تمام و کاملی شمرده شود. این گروه از مدیران که به حساب خودشان زن ذلیل نیستند، همین دیدگاه نامردمی را قانونی کرده‌اند تا ضمن رویکردی عوامانه همگی مردانگی یا شهامت بی‌حد و حصرِ ایشان را در خصوص پس زدن زنان از جامعه بپذیرند.

ولی پیداست که بخش وسیعی از زنان شهری ایران همیشه با باورهایی از این دست در چالش به سر می‌برند. چون نمی‌خواهند شوهرانشان از الگوهای رفتاریِ ذلیل شمردن زن پیروی کنند. گروه‌هایی از زنان هم هستند که به دلیل احساس ضعف و ترس پذیرفته‌اند تا کتک‌های شبانه‌ی مردان را تجربه ‌کنند. تازه همین گروه از زنان باید آبروداری هم به خرج دهند و از مشت و لگد شوهر خود هرگز دم برنیاورند. حتا موضوع کتک خوردن نباید در جایی برای افراد فامیل و همسایه‌ها بازگو شود.

در ایرانِ جمهوری اسلامی کم نیستند مردانی که پیش از ازدواج از همسرانشان تضمین می‌گیرند که در نقشی از شوهر هر هفته چند شبی را در بیرون از خانه به سر آورند. فرهنگ سنتی جمهوری اسلامی هم در خصوص ترویج چنین رفتارهایی تسهیلگری به عمل می‌آورد. آنوقت همین گروه از مردان که لابد زن ذلیل نیستند امکاناتی برای عیش شبانه‌ی خویش فراهم می‌بینند. جهت ترویج چنین دیدگاهی کار و بار خانه‌های مجردی هر روز بیش از گذشته در تهران رونق می‌گیرد. در فضای همین خانه‌‌های مجردی مردانی از جامعه می‌خواهند ضمن تجاوز به زنان اجاره‌ای، مردانگی خودشان را برای دوستان خویش به تماشا بگذارند. گویا با هنجارهایی از این دست ناتوانی‌های ایشان در عرصه‌های کار و تلاش سالم جبران خواهد شد.

مردانی که گفته شد زن ذلیل نیستند در این خانه‌های مجردی تنها به جنده‌بازی خشک و خالی رضایت نمی‌دهند. چون سیورسات این جنده‌بازی هم باید به تمامی آماده شود. عرق‌خوری و بدمستی تنها جای خالی بخشی از این سیورسات را پر می‌کند. چون کم‌کم پای مواد مخدر هم به این محفل‌های خودمانی باز خواهد شد. در عین حال برای بسیاری از مردان ایرانی که در جامعه چیزی جز ناکامی و حقارت نیندوخته‌اند دسترسی به خانه‌های مجردی به عنوان آرزویی همیشگی باقی می‌ماند. ولی آنانی که از توان مالی کافی بهره‌ای ندارند می‌توانند نمونه‌هایی از خانه‌های مجردی را برای یک شب هم که شده تجربه نمایند. بنگاه‌های املاک سطح تهران بزرگ، خیلی راحت نیاز مردان متقاضی را در این خصوص برآورده خواهند کرد. معامله‌ای خودمانی که ضمن آن شادی هر دو سوی این ماجرا فراهم خواهد شد.

از سویی مصرف تریاک در فضای خانه‌های مجردی، میل جنسی مرد را هم فزونی می‌بخشد. همین ویژگی حتا میل مردان را برای مصرف مداوم تریاک افزایش می‌دهد. اما پس از چندی برای همیشه این توانایی جنسی به ناتوانی مبدل خواهد شد. آنوقت ناتوانی جنسی زودرس، مردان را هرچه بیش‌تر به سمت و سوی آسیب‌های روانی یا ناهنجاری‌های اجتماعی سوق خواهد داد. در این شرایط آنان به این باور دست می‌یابند که این‌بار با کتکاری زن یا شکستن وسایل منزل خواهند توانست توانایی‌های تخریبی خودشان را برای اطرافیان به نمایش بگذارند. گویا همراه با تخریب محیط پیرامون سرآخر خواهند توانست کاستی‌های روانی‌ خود را جبران نماید.

اما اکثر زنان جامعه‌ی ما هنوز مهارت‌های لازم را جهت مقابله با چنین ناهنجاری‌هایی به دست نیاورده‌اند. بسیاری از ایشان مجبور می‌شوند تا ضمن تمکین از این مردانِ لاقید و ول‌انگار، دنیای تاریکی را که سنت‌های جامعه‌ای کهنه بر دست و پایشان تنیده دنبال نمایند. آنان علی‌رغم جوانی، در تنهایی خود می‌پوسند و به ظاهر از سر ناچاری آرزوهای خود را فراموش شده می‌بینند.

حکومت به دلیل چیرگی قانون‌های مردسالارانه از حقوق طبیعی یا اخلاقی این گروه از زنانی که از همه چیز وامانده‌اند، هیچ حمایتی به عمل نمی‌آورد. برای مثال نهادهای حکومتی برای حمایت از زنانی که نیمه‌های شب از همسران خود کتک می‌خورند و سپس تک و تنها در خیابان‌های شهر رها می‌شوند، راهکاری سراغ ندارند. به طبع زنی که خانواده‌ی توانمندی ندارد که از او پشتیبانی نماید به حتم باید روزگارش را در همین خیابان‌ها بگذراند. تازه اگر دادگاهی هم برای حمایت از زنان رها شده در جامعه در کار باشد، برگزاری جلسات این دادگاه ماه‌ها به طول می‌انجامد. در طول این مدت گذران این گروه از زنانی که درآمد و حقوقی ندارند، از جایی تأمین نخواهد شد. حتا آنوقت که دادگاهی هم تشکیل بشود، راهکار قانونی مناسبی برای جبران ضرر و زیان زنان آسیب دیده پیش روی ایشان نمی‌گذارند. چون در نهایت همان مردانی که زن ذلیل نیستند تعهد می‌سپارند تا از این پس مواد مخدر مصرف نکنند و همسرشان را هم کتک نزنند. با چنین تعهدی زندگی خانوادگی همانند پیش از آن، ادامه خواهد یافت تا آنکه روزی و روزگاری برای همیشه این زندگی به پایانی ناخوش بینجامد.




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد