logo





در ضرورت برانداختن حكومت دين -اسلامی ایران

دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰ اوت ۲۰۱۸

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami4.jpg
پس از رویداد اعتراضی دیماه ۹۶، بحث و گفتگو راجع به نگره «براندازی» در محافل و شبکه های اینترنتی ایرانیان بالا گرفت و این خود گویای تجربه چهل ساله از حکومت دینی ست که در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با شکست مفتضحانه روبرو شده و اصلاح طلبی درون حکومتی هم نتوانست در روند سقوط اش خلل وارد کند و در نهایت این طرز تلقی هم شکست نصیبش شد. شعار مردم مبنی بر «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» بعلاوه عذرخواهی رهبر اصلاح طلبان اسلامی محمد خاتمی از مردم، گویای حقیقت این شکست است. در پی چنین شکستی بود که براندازی مقبول جنبش دی ماه ۹۶ واقع شد و زین پس نمی توان این روند را مهار و متوقف کرد مگر حادثه ای نامنتظره رخ دهد. از اینرو ضرورت سازمانیابی سکولارها به جهت ضرورت برانداختن این حکومت شکست خورده و ناتوان در حل و فصل معضلات مردم و جامعه، یک امر مدنی/سیاسی ست.

«براندازان» را من، براندازان سکولار دموکرات می فهمم که از نگره ایشان سکولاریسم آلترناتیو حکومت دینی ست. حکومت های دینی یا ایدئولوژیک در همه جا و در همه زمان با کُشتار دینی و دگراندیشی به بقاء خود تداوم می بخشیدند و حکومت اسلامی هم مستثنی از این نبوده و تا توانسته کُشت و بُرد و خورد. سکولاریسم و لائیسیته در اروپا آلترناتیو در مقابل حاکمیت دین بود که منجر به آزادی و دموکراسی شد و نشان داد که شرط و پیش زمینه مناسبات اجتماعی مبتنی بر آزادی و دموکراسی، سکولاریسم است. وقتی گفته شود آزادی می خواهیم یعنی آن را نداریم. و نیروی آزادی همان آلترناتیو سکولار است و وقتی سخن از آلترناتیو به میان باشد معنایش «برانداز»ی ست و یعنی می خواهیم چیزی را براندازیم و چیز دیگر را جایش گذاریم. بنابراین مخالفت و ممانعت با و در تشکیل چنین آلترناتیو سکولار دموکراتی که قطعاً برانداز حاکمیت دینی ایران است، معنایش در دشت چنین نظامی چریدن و ارتزاق کردن است.

اينكه زير ساخت و زير مجموعه حكومت كنونى ايران دينى ست بر کسی پوشیده نیست. و اینکه حکومت به واسطه همین اصل از ماهیت خویش، سیاست داخلی اش آغشته به کشتار دینی و دگر اندیشی ست تا از آن بتواند خطر حضور نیروی سیاسیِ غیر خود را از خود دفع کند هم بر کسی پوشیده نیست. و باز اینکه سیاست خارجی اش بر بینش اسلامخواه تر از عرب و بر بنیاد شیعه گستری استوار است و بتبع بایست با ماهیت و سیاست داخلی اش هماهنگ بوده باشد هم بر کسی پوشیده نیست. بنابراین مجموع چنین ماهیتی از ساخت قدرت را دینی گویند آنهم از نوع اسلامی، که اسلام در ادعای برتری اش بر ادیان دیگر و آخرین دین برحق، امکان رفتار مخرب را نسبت به ادیان دیگر و افکار دیگر برای حامیانش فراهم آورده و بر این اصل هر نوع جنایتی از سوی اسلامگرایان همچون جنایت سران جمهوری اسلامی نسبت به ایران و ایرانی، می تواند به سهولت توجیه اسلامی شود.

سیاست فعال شیعه گستر روحانیون حاکم بر ایران که دامن زدن به جنگ درعراق و سوریه و جنگ نیابتی در یمن از اهم آن است، باعث بلعیده شدن سرمایه های مالی کشور در پای چنین جنگ هایی شده و اگر رقم های نجومی اختلاس و رانت خواری و بی لیاقتی و بی بند و باری در مدیریت اقتصاد کشور که خود نشانه دوری مدیریت این نظام از علم اقتصاد است را به آن بیافزاییم، حدود و ثغور فاجعه و فلاکت بار بودن بنیه مالی و اقتصاد کشور و وضعیت سست و ضربه پذیری معیشت مردم به وضوح عیان می گردد. هدر دادن سرمایه های مالی کشور در جنگ عراق، سوریه و یمن به قیمت زار و رنجوری مردم ایران تا جائیکه مردم شعار می دهند «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» گویای تمام قدِ سیاستی بوده که از آبشخور بینش اسلامی و بموازت آن سیاست شیعه گستری در منطقه ما، آب می خورد. در «وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران» و «تضعیف آن به سود رقبای منطقه ای» را امریکایی ها نقش نداشتند بلکه سیاست چهل ساله ضد اسرائیلی و ضد امریکایی حکومت شیعی، برآمد آن ذاتی بوده که ایران را از اقتصاد جهانی منزوی کرد و بتبع بر تضعیف اقتصاد کشور مؤثر افتاد. در یک جمله، در مدیریت بی لیاقت اقتصادی و سیاسی و بتبع آن چپاول منابع اقتصادی و سرمایه های مالی کشور، پمپئو امریکایی نقش نداشته بلکه این سران حکومت و سپاه پاسداران بودند که اقتصاد کشور را به روز سیاه نشاندند.

تجربه اصلاحات بیست سالهء درون حکومتی تجربه ای ناکارا بود که به شکست کشیده شد. این را از زبان رهبر اصلاح طلبان دینی محمد خاتمی می توان فهمید اگر فقط لحظه ای ذهن را از لودگی اصلاح طلبی حکومتی پاک کنیم و فارغ از این و آن منافع سیاسی و گروهی، بدان پر و بال آزادمنشی بخشیم. به این فکر کنیم که چرا خاتمی از مردم عذرخواست؟ و آیا این عذرخواستن بیان گویای شکست اصلاحات درون حکومتی نبوده؟

خاتمی اگر در عذر خواستنش صداقت داشته باشد و عقلاً و حساً به این نتیجه رسیده باشد که اصلاحات دینی اش در درون نظام دینی شکستی محتوم داشت، بایست در یک رفتار، در یک حرکت و در یک اراده نمادین بعنوان یک روحانی از مشارکت در قدرت سیاسی جمهوری اسلامی اغماض کرده تا بدینوسیله ختم سمبلیک روحانیون شیعی را از قدرت و مدیریت سیاسی جامعه به نمایش گذارد و هم اینکه ایرانیان بتوانند سرنوشت خویش را در راستای بنیادهای حقوق انسانی، به ارزشهای عقل و عقلی فکرکردن سپارند و هم مناسک دینی شان بعنوان معنویت تعالی موکول به امر شخصی و خصوصی شان شود. در صورتی خاتمی چنین می کرد معلوم می شد که صدای جانبخش مردم ایران مبنی بر «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» را شنیده.

اگر سخنان تنظیم و هدایت شدهء مشمومِ شاه ایران مبنی بر شنیدن «صدای انقلاب» اینچنین روزگار ما ایرانیان را به محاق تاریکی فرو برده ، بگذاریم با تمام شدن ماجرای حکومت دینی ایران، روزگارمان دوباره به افق روشنایی اش باز گشته تا هم، از خطر و ریسک احتمالی فروپاشی ایران ممانعت شود. کنار کشیدن امثال خاتمی ها و بر سر عقل آمدن شبه سکولارها و بموازت همین خالی شدن پشت جمهوری اسلامی و تضعیف حلقه قدرت اسلامی تأییدی خواهد بود به جنبش دیماه ۹۶ و عبور با معنای مردم از جمهوری دینی اسلامی. صداقت سخن خاتمی در عذرخواهی از مردم فقط با چشم پوشی وی از قدرت دینی اسلامی محک خواهد خورد و مصداق دارد.

تا هنگامی حکومتی شیعی به رهبری روحانیون شیعه در ساختار قدرت ایران حرف اول و آخر را بزند قدرت ماشین سرکوبش در قبال نوزایی اندیشه های سیاسی خارج از دایره حکومت، باز نخواهد ایستاد و تا وقتی چنین است شیعه گستری خارج از مرزهای ایران و یارگیری در راستای امیال قدرت شیعی در سطح کشورهای مسلمان تداوم خواهد داشت که این دومی یعنی رودررویی آشکار با جهان متمدن، و ایران را به ورطه سقوط کشاندن. هر لحظه بیش در حکمرانی از سوی چنین حکومتی، یعنی ریسک بالای خطر فروپاشی کشور ایران. نه اصلاح طلبان و اعتدل گرایان و نه تحول خواهان نمی توانند نیروی بازدارنده باشند و نبودند. به نظرم فقط با یک اتحاد بر مبانی همبستگی ملی بعنوان آلترناتیو حکومت دینی که کانون اصلی ارزشی اش را سکولاریسم بسازد می تواند ایران را از این وضعیت نجات داد.

درخاتمه خطاب به امثال آقای عیسی سحرخیز می گویم: تلاش مخالفان سکولار حکومت دینی ایران را بایست از منظر تلاش برای جایگزینی سکولاریسم بر نظام دینی ایران نگریست و اگر جنگ و خونریزی و «برادر کشی» و امثالهم در دوران حاکمیت این نظام دینی درگیرد مسببش خودِ نظام و کسانی هستند که در هر صورت برای چنین نظام کُشتاردینی و دگراندیشى، امکان فرصت و تداوم خریدند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد