logo





تقابل و رویارویی جلال‌الدین بلخی با شیعیان

يکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹ اوت ۲۰۱۸

س. سیفی

در مثنوی معنوی عایشه هم حضوری پررنگ و اثرگذار دارد. شخصیتی که علی‌رغم همسریِ محمد بیش از هرکسی انزجار شیعیان را برمی‌انگیزد. اما عایشه در مثنوی معنوی برخلاف باور شیعیان، صدیقه نام می‌گیرد، همان‌گونه که پدرش ابوبکر نیز صدّیق نام گرفت. در همین راستا ضمن داستانی از دفتر اول مثنوی، عایشه با عنوان و نام صدّیقه ظاهر می‌گردد و از محمد می‌پرسد که چرا جامه‌اش از باران خیس نمی‌شود؟ محمد هم با نگاه عارفانه‌ای که بلخی به او می‌بخشد، پاسخ همسرش را می‌دهد. سپس عایشه در توضیحی عارفانه از همسرش یاد می‌گیرد که بارانِ رحمت خداوند هرگز نمی‌تواند جامه‌ی انسان را خیس کند، اما "باران تهدیدِ او" جامه‌ی همه را خیس خواهد کرد.
در دفتر ششم مثنوی معنوی گزارشی از عزاداری شیعیان در روز عاشورا انعکاس می‌یابد. در همین گزارش، شاعرِ غریبه‌ای را می‌بینیم که در دروازه‌ی انتاکیه‌ی شهر حلب، به این مراسم دیدنی دل می‌بازد. او آرزو دارد که بتواند علت و انگیزه‌ی رفتار این عزاداران را بفهمد تا ماجرای آن را ضمن شعری با مخاطب خویش در میان گذارد. اما شاعرِ غریبه پس از آنکه به علت و انگیزه‌ی مردم در این عزاداری پی بُرد، این گونه واکنش نشان داد:

گفت: آری لیک کو دورِ یزید / کی بُدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت‌ها بدید / گوشِ کرّان آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما / که کنون جامه دریدیت (دریدید) از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان / زآنکه بَدمرگی است این خواب گران (نیکلسون: 796-793/6)

قضاوت شاعرِ غریبه در خصوص هنجارهای ناصواب شیعیان شهر حلب تا آنجا بالا می‌گیرد که او شیعیان عزادار را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: بر دل و دینِ خرابت نوحه کن.

پیداست در داستانی که بلخی حکایت می‌کند، این شاعر غریبه کسی جز خودِ او نمی‌تواند باشد. چون او در بین مردمان حلب شاعری غریبه می‌نمود که رفتارهای نابخردانه و غیر عقلانی شیعیان را تاب نمی‌آورد. چنانکه دل و دین ایشان را خرابه‌ای می‌‌خواند که گویا باید به حال و روز آن گریست. به واقع او انتقادهای تند خود را از عمل‌کرد ناصواب شیعیان زمانه‌اش از نگاه شخصیت داستانی خویش با مخاطب در میان می‌گذارد. اما این شخصیت داستانی خیلی روشن و آشکار در سیمایی از خود بلخی ظاهر می‌گردد که رفتارهای شیعیان را می‌نکوهد.

بلخی در داستان دیگری از مثنوی نیز نقشی از دزد را به فقیه و صوفی و سیّد وامی‌گذارد تا در همراهی همدیگر به دزدی از باغ باغبانی زحمتکش اقدام ورزند. اما باغبان به تقابل با ایشان برمی‌خیزد و به اتکای ترفندهایی که به کار می‌بندد، بر آن‌ها چیره می‌گردد (2167-2211/2). به واقع او بین عمل‌کرد فقیه و صوفی و سیّد، چندان تفاوتی نمی‌بیند تا بلااستثنا همه را دزد بنامد.

جلال‌الدین محمد بلخی در واگویه‌های خویش، شیعه را گروهی سطحی‌نگر و متعصب می‌بیند که ایشان همگی بلااستثنا مخالفان دگراندیش خود را تاب نمی‌آورند. به خصوص زمانی که گروهِ مخالف از طرفداران خلیفه‌ی دوم عمر بوده باشند. به همین دلیل بلخی همگان را برحذر می‌دارد تا هرگز از عمر با شیعیان سخن نگویند:

کی توان با شیعه گفتن از عمر / کی ‌توان بربط زدن در پیشِ کر

ضمن شناسه‌ای که بلخی برای شیعیان برمی‌گزیند، شیعیان به تمامی کرانی نموده می‌شوند که هرگز حاضر نیستند به سخنی پیرامون عمر گوش فرادهند.

جدای از آنچه گفته شد، در مثنوی معنوی عایشه هم حضوری پررنگ و اثرگذار دارد. شخصیتی که علی‌رغم همسریِ محمد بیش از هرکسی انزجار شیعیان را برمی‌انگیزد. اما عایشه در مثنوی معنوی برخلاف باور شیعیان، صدیقه نام می‌گیرد، همان‌گونه که پدرش ابوبکر نیز صدّیق نام گرفت. در همین راستا ضمن داستانی از دفتر اول مثنوی، عایشه با عنوان و نام صدّیقه ظاهر می‌گردد و از محمد می‌پرسد که چرا جامه‌اش از باران خیس نمی‌شود؟ محمد هم با نگاه عارفانه‌ای که بلخی به او می‌بخشد، پاسخ همسرش را می‌دهد. سپس عایشه در توضیحی عارفانه از همسرش یاد می‌گیرد که بارانِ رحمت خداوند هرگز نمی‌تواند جامه‌ی انسان را خیس کند، اما "باران تهدیدِ او" جامه‌ی همه را خیس خواهد کرد.

گفت صدیقه که ای زبده‌ی وجود / حکمت باران امروزین چه بود
این ز باران‌های رحمت بود یا / بهر تهدید است و عدل کبریا
این از آن لطف بهاریات بود / یا ز پاییزیِ پُر آفات بود؟ (2062-2060/1)

پیداست که در حکایت‌هایی از این دست بلخی با کنار نهادن روایت‌های تاریخی، داستان‌هایی را بنا به سلیقه‌ی عارفانه‌اش می‌پروراند و با مخاطب خویش در میان می‌گذارد. اما مهم این است که او چنین نقشی را به عایشه می‌سپارد و برخلاف آنچه که شیعیان باور دارند، عایشه را صدّیقه می‌نامد. با این همه در داستان‌های دیگری از مثنوی نیز عایشه حضور پررنگِ خود را برای خواننده و مخاطب به نمایش می‌گذارد. بدون آنکه زنان دیگری را یارای آن باشد که این نقش انحصاری و ویژه را برای محمد به انجام برسانند. به هر حال در روایت‌هایی همانند آنچه که گفته شد، چه درست باشند و یا نادرست، این بلخی است که تاریخ و گذشته‌ی اسلام را این‌گونه باور دارد. اما بدون تردید همین تاریخ با ذایقه‌ی پیروان دیروزی علی و یا شیعیان امروزی او چندان سازگار نمی‌نماید.

گاهی نقش داستانی عایشه در قصه‌های مثنوی چنان برجسته می‌نماید که انگار محمد به جای پرستش خدای آسمانیِ خود، تنها به عشق و محبت او رغبت نشان می‌دهد. در تصویرهای شاعرانه‌ای از این دست، محمد رهرو و سالکی می‌نماید که عارفانه با معشوق خویش عایشه به گپ‌وگفت می‌نشیند. انگار این معشوق در زمین و دنیای زمینی آدمیان حضور ندارد و در شکل و هیأتی از زنی اثیری تنها در آسمان‌ها باید به دیدارش شتافت. همان آسمان‌های موهومی که بنا به باور پیامبران و کاهنان سامی در آن خداوند و روح‌القدس (جبرئیل) می‌زیند. اما در این روایت‌ها عایشه بر جایگاه خداوند یا جبرییل می‌نشیند و برخلاف انتظار، آن دو را از کرسی و جایگاه سنتی‌شان پس می‌راند:

آنکه عالم بنده‌ی گفتش بدی / کلّمینی یا حُمیرا می‌زدی (2428/1)

از نگاه بلخی هرچند همه می‌خواهند تا به سخن پیامبرشان گوش فرادهند، اما پیامبرِ اسلام صمیمانه آرزو داشت که تنها عایشه با او به گپ‌وگفت بنشیند. مضمون تاریخی این بیت را به ظاهر بلخی ضمن روایتی از محمد می‌گیرد که او می‌گوید: کلّمینی یا حمیرا کلّمی (ای حمیرا با من سخن بگو). حمیرا نامی است که گویا پیامبر اسلام به عایشه بخشید. چون عایشه همچنان که مورخان نیز می‌نویسند، موهایی سرخ‌رنگ داشت.

بلخی علی‌رغم دوری و پرهیز از فلسفه و فیلسوفان، از همین روایت در جایی دیگر با نگاه و دیدگاهی فلسفی سود می‌جوید:

مصطفا آمد که سازد همدمی / کلمینی یا حمیرا کلمی ...
این حمیرا لفظ تأنیث است و جان / نام تأنیث‌اش نهند این تازیان
لیک از تأنیث، جان را باک نیست / روح را با مرد و زن اِشراک نیست
از مؤنث وز مذکّر برتر است / این نه آن جان است کز خشک و تر است (1972-1976/1)

بر بستر چنین توضیحی از شعر بلخی، حمیرا و یا همان عایشه در کمال شگفتی نقش‌مایه‌ای از نفسِ مطمئنه را برای مصطفا به اجرا می‌گذارد. نفس پالوده‌ای که انگار ضمن وحدت جهانی خویش به دور از پلشتی‌های گناه‌آلود آدمی، به انسان عارف و سالک آرامش می‌بخشید. به واقع عایشه در مضمون و درون‌مایه‌ای از شعر بلخی جانِ جهان است که همه از او جان می‌پذیرند. چنانکه جلال‌الدین محمد بلخی نیز بر جایگاه مصطفا و محمد می‌نشیند و ضمن روی نهادن به این معشوق جهانی به التیام دردهای زمینی خویش اقدام می‌ورزد. چراکه حمیرای خیالی او چنان قدرتی در وهم‌اش به هم می‌رساند که بر پایه‌ی همین اقتدار موهوم، دنیای محصور و محدود او را از خود پر می‌کند.

قداست حمیرا نیز در این شعر از آنجا ناشی می‌شود که او طبق گزارش بلخی، همانند روح‌القدس و جبرییل، کلمه و کلام را به تنهایی در اختیار دارد. چنانکه ضمن ارتباط کلامی با عاشق و دلداده‌ی خویش یعنی محمد، می‌تواند پاسخگوی نیاز روانی او باشد.

در مثنوی معنوی بیش از سی و سه بار از عمر یاد می‌شود و بلخی رفتارهای دادگرانه و زاهدانه‌ی او را برای مخاطب خویش الگو می‌گذارد. اما علی برخلاف وجاهتی که بین اهل سنت دارد، نتوانسته به اندازه‌ی عمر مورد تحسین و تمجید بلخی قرار گیرد. چون بلخی در مثنوی از او تنها بیست و هشت بار نام می‌برد. ضمن آنکه در تاریخ اسلام موقعی که از علی سخن به میان می‌آید، انگار به کسی نیاز پیدا می‌کنند تا او بتواند عده‌ای را از دم تیغ بگذراند. گویا شمشیرکشی علی همیشه بنا به وظیفه‌ای شرعی جهت کشتن و کشتار انجام می‌پذیرفت. ناگفته نماند که داد‌گری او فقط در قتل آدم‌ها به نمایش درنمی‌آید. چون در روایت‌هایی که پیروانش از او به دست می‌هند تن و جسم دشمنان خود را نیز به تساوی دو نیمه می‌کرد.

جلال‌الدین محمد بلخی به منظور تحسین دادگری و عدالت، داستانی را از علی در دفتر اول مثنوی روایت می‌کند. در این داستان، پهلوانی ضمن حضور در میدان مبارزه و پیکار، به چهره‌ی علی تُف می‌اندازد. اما علی ضمن خویشتنداری و صبوری، از کشتن او سر باز می‌زند تا مبادا او را بنا به انگیزه‌های شخصی و فردی بکشد. پیداست که در کتاب‌های دینی و مذهبی با نمایش داستان‌هایی ساختگی از این دست، سرآخر حریف خود را می‌فریبند تا شاید او با همین فریبکاری به آیین ایشان گردن گذارد. ضمن آنکه بلخی نیز در فرآوری متن داستان، از این بابت چیزی کم نمی‌گذارد.

گفتنی است که جمهوری اسلامی داستان یاد شده را با عنوان "از علی آموز اخلاص عمل" قریبِ چهار دهه در کتاب‌های آموزشی و رسانه‌های همگانی تبلیغ می‌کند تا به گمان خویش بتواند بر شیعه بودن بلخی بین عوام‌الناس اصرار ورزد.

ضمن آنکه در مثنوی جدای از عمر، معاویه نیز همردیف و همانند بسیاری از اولیا و قدیسان حضور می‌یابد و رفتار حق‌طلبانه‌‌‌اش را برای مخاطبان بلخی به نمایش می گذارد. گفتنی است شیعیان در جدالی تاریخی و همیشگی، معاویه‌ را نیز همانند عمر در تقابل با آیین و مذهب خود دانسته‌اند. گویا آن دو هر یک در طرد علی از حکومت و خلیفگی نقش می‌آفریدند.

در داستان بلندی از دفتر دوم مثنوی، ابلیس به منظور اجرای خواست اهریمنی خویش به سراغ معاویه می‌رود. او معاویه را از خواب بیدار می‌کند تا از ادای نمازش جا نماند. اما معاویه پس از آشنایی با ابلیس و تصمیم خیرخواهانه‌‌اش، نسبت به عمل‌کرد‌ او شک می‌ورزد و در نفی و طرد ابلیس می‌گوید:

تو چرا بیدار کردی مر مرا / دشمن بیداریی تو ای دغا
همچو خشخاشی همه خواب‌آوری / همچو خمری عقل و دانش را بری
چارمیخت کرده‌ام هین راست گو / راست را دانم تو حیلت‌ها مجو ...
من ز شیطان این نجویم کوست غیر / که مرا بیدار گرداند به خیر (2764-2756/2)

در همین داستان ضمن مناظره و جدلی طولانی، سرآخر معاویه بر شیطان چیره می‌گردد. چون در آزمونی سخت درمی‌یابد که شیطان به این دلیل او را به نماز تشویق می‌کند تا بتواند از اجرای کار خیر بزرگ‌تری جلوگیری به عمل آورد. ناگفته نماند که تمثیل‌های بلخی در این داستان نیز همانند همه‌ی داستان‌های دیگرِ او، از رمز و رازهای عارفانه و ویژه‌ای سود می‌جوید. اما معاویه در نقش سالک و رهروی وحدت وجودی تمامی این نقش‌های عارفانه را به نیکی به انجام می‌رساند. تا جایی که همیشه در ایفای نقش قدیس‌مآبانه‌ی خویش در سیمایی از عارف و پیر ظاهر می‌گردد.

بلخی ضمن جداسری و تقابل با آنچه که علویان و یا شیعیان زمانه‌اش تبلیغ می‌کردند، راه و طریقی را در پیش می‌گرفت که با چهارچوب‌های فکری پیروان اهل سنت نیز چندان همراهی نداشت. چون در قصه‌های مثنوی سیمای تمامی شخصیت‌های اهل سنت به گونه‌ای عارفانه بازسازی و تلطیف می‌گردد تا شاعر ضمن این بازسازی و تلطیف، آموزه‌های خود را در بطن و متن داستان‌ها در دیدرس مخاطب و خواننده بگذارد. به همین دلیل معاویه، عمر، ابوبکر و عایشه‌ی داستان‌های او با شخصیت‌های تاریخی صدر اسلام همچنان فرق و فاصله دارند. بدون تردید او دانسته و آگاهانه گذشته‌ی تاریک و تیره‌ای را از ذهن مردمان زمانه‌اش می‌پالود تا شاید بتواند دنیای دوست‌داشتنی و روشن‌تری را به ایشان ارزانی نماید./

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد