شکی نیست که رهبر جمهوری اسلامی از تصویب یا پذیرش هر قانونی برای پولشویی در ایران واهمه دارد. چون او به اتکای بیبرنامگی در حسابرسی از حسابهای دولتی و بانکی، برای اجرای سیاستهای مداخلهجویانهاش در کشورهای همسایه سود میجوید. در عین حال حسن روحانی و اصلاحاتچیهای حکومت به خوبی میفهمند که هرگونه ناسازگاری آنان با خط و سوی رهبر به حتم به کنار زدن ایشان از دایرهی تنگ حکومت خواهد انجامید. با این زمینهها آنان هم چارهی کار را در آن میبینند که ضمن گردن نهادن به خواست رهبر سیاستهای خودتحریمی او را تضمین و تسهیل نمایند. | |
حسن روحانی رییس دولت تدبیر و امید طی ماههای اخیر به دفعات اعلام نموده است که برای هر گزینهای که از سوی حکومت امریکا در خصوص تحریم ایران اتخاذ گردد، برنامه در اختیار دارد. سخنگوی دولت او نیز به تازگی به رمزگشایی از بستهی ضدتحریمی خود اقدام ورزید. در بخشهایی از همین رمزگشاییهای توهمآمیز گفته میشود که دولت طرحهای نیمه تمام خود را به مزایده خواهد گذاشت تا در صورت تحریم، منابع لازم جهت هزینههای جاری کشور را به دست آورد. ولی مزایدهی طرحهای نیمه تمام دولتی راهکار سادهدلانهای نیست که دولت به تازگی به آن دست یافته باشد. چون دولت تدبیر و امید حسن روحانی مدت پنج سال است که در رسانههای خود فروش طرحهای نیمه تمام دولت پیشین را تبلیغ میکند. اما تا کنون در این راه هرگز موفقیتی به دست نیاورده است. با این رویکرد بسیاری از شهرکسازیهای نیمه تمام، بیمارستانهای نیمه کاره، به همراه طرحهایی از جادههای برون شهری، خطوط راهآهن یا مراکز تفریحی و آموزشی همچنان بلاتکلیف رها شدهاند، بدون آنکه خریداری برایشان پیدا شود. دولت همین طرحهای شکست خورده و بلاتکلیف را اکنون نیز جهت فروش رسانهای میکند. اما هرگز پشتوانهی محکمی برای اجرایی شدن آن در کار نخواهد بود.
از سویی دولت در بستهی پیشنهادی خود اصرار میورزد که دوباره به خصوصیسازی بخشهای دیگری از اقتصاد کشور روی خواهد آورد. چون میخواهد همان کارخانههایی را که روزگاری مهدی بازرگان از سوی شورای انقلاب حکومت، دولتی اعلام کرده بود، از نو برای فروش به بخش خصوصی بازگرداند. نمونهای از همین واگذاریها طی سه دهه در کشور ادامه داشته است اما از بستر همین خصوصیسازی خودمانی بخش جدیدی در اقتصاد انگلی جمهوری اسلامی پا گرفت که امروزه آن را بخش خصولتی مینامند. چون هرچند آن را بخش خصوصی میشناسند، ولی عبای بخش دولتی را بر تنش پوشاندهاند. بانکهای دولتی یا شبه دولتی همراه با شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی یا تعاونیهای بسیج، ارتش، سپاه و همچنین صندوقهای جورواجور بازنشتسگی که از سوی حکومت مدیریت میشوند همین بخش از صنعت را که بخش خصوصی نام نهادهاند، راه میبرند. در ضمن دولتهای جمهوری اسلامی طی سه دهه همراه با برنامهی بیبرنامگی خصوصیسازی خود همیشه کارخانههایی را به مؤسسات سراپا دولتی واگذار کردهاند تا خودشان را از حجم طلب بانکها و نهادهای دولتی و شبه دولتی وارهانند. اکنون قرار است تحریم بهانه قرار بگیرد تا از نو همین سیاست وصله و پینه شده را در اقتصاد کشور با وسعتی بیش از پیش به اجرا بگذارند.
تجربهی پیشین برای مافیای اقتصادی حکومت چنان دلنشین و شیرین بوده است که با شوق و ذوق فراوان به ادامهی آن همچنان پا میفشارند. با همین راهکارِ بدون کارشناسی و غیر عالمانه به حتم منافع درازمدت بخشهایی از مدیران حکومت تأمین خواهد شد. به واقع نان شب مردم بهانه قرار میگیرد تا جیبهای گل و گشاد خودشان را از ثروت همین مردم پر کنند. بیدلیل نیست که مدیران ارشد دولت از آغاز دور تحریمهای جدید خوشحال به نظر میرسند. اما آنان از فرآیند تحریمهای جدید همان توهماتی را در سر میپرورانند که آن را دفعهی پیش در اقتصاد کشور به اجرا گذاشتهاند. بدون تردید این گروه از تبعات دور جدید تحریمها هرگز تصور درستی ندارند.
همراه با حضور جمهوری اسلامی بر کرسی قدرت هر روز اصطلاحات جدیدی به واژگان اقتصاد سیاسی منحصر به فرد حکومت افزوده میگردد. اصطلاحاتی که در نقطهای دیگر از کرهی زمین هرگز نمیتوان پیشینهی موجهای برایشان دست و پا نمود. اصطلاح خودتحریمی هم یکی از همین اصطلاحات به شمار میآید که جمهوری اسلامی طی چهار دهه نمونههای فراوانی از آن را به کار میبندد. چون زمینهچینی برای تحریم یکی از ابتکارات همیشگی جمهوری اسلامی شمرده میشود. گویا در فرآیند همین تحریم، بخشهایی از نیازهای روانی و تبلیغی حکومت برای ادامهی حیات تأمین خواهد شد. به هر حال تحریم زمینههای کافی برای مدیران ارشد جمهوری اسلامی فراهم خواهد کرد تا هرچه بیشتر و بهتر منافع فردی یا گروهی ایشان تضمین شود.
به همین دلیل هم ضمن زیر پا نهادن پیماننامههای بینالمللی و عدم پایبندی به عرف و ضابطه در سیاست جهانی، بستری لازم برای اجرای تحریم فراهم میبینند. حکومت ایران کودک ناسازگاری نموده میشود که علیرغم گذشت چهل سال از عمرش همچنان در دوران کودکی خود به سر میبرد. این کودک ناسازگار آنچنان به رفتارهای کودکانهی خود دل باخته است که هرگز نمیتواند و نمیخواهد هنجارهای ناصواب خود را پشت سر بگذارد.
همچنان که در اقدامی نه چندان شگفتانگیز، رهبر جمهوری اسلامی مداخلهی خود را در گردش کار مجلس به نمایش گذاشت تا مجلس از الحاق ایران به FATF سر باز زند. مجلس به منظور فرافکنی از محتوای FATF، لایحهی بییال و دم و اشکمی را به منظور پولشویی به تصویب رسانید که شورای نگهبان همین لایحهی دولت را هم مخالف قانون اساسی تشخیص داد. گفتنی است مهلت FATF به ایران در خصوص پیوستن به این پیماننامه تا دو ماه دیگر به پایان میرسد. اما رویارویی جناحهای حکومت برای پیوستن به آن هر روز شدت و حدت بیشتری میگیرد. دولت روحانی چنان میپندارد که با پذیرش FATF خواهد توانست تحریمها را پس بزند و ماندگاری برجام را تضمین کند. اما مخالفان او در حکومت میخواهند از تنگناهای سیاسی ایران در عرصههای بینالمللی برای سقوط تمام و کمال دولت روحانی استفاده به عمل آورند.
شکی نیست که رهبر جمهوری اسلامی از تصویب یا پذیرش هر قانونی برای پولشویی در ایران واهمه دارد. چون او به اتکای بیبرنامگی در حسابرسی از حسابهای دولتی و بانکی، برای اجرای سیاستهای مداخلهجویانهاش در کشورهای همسایه سود میجوید. در عین حال حسن روحانی و اصلاحاتچیهای حکومت به خوبی میفهمند که هرگونه ناسازگاری آنان با خط و سوی رهبر به حتم به کنار زدن ایشان از دایرهی تنگ حکومت خواهد انجامید. با این زمینهها آنان هم چارهی کار را در آن میبینند که ضمن گردن نهادن به خواست رهبر سیاستهای خودتحریمی او را تضمین و تسهیل نمایند.
نیروهای نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی همواره برای ایجاد خط فاصل سیاسی بین دولت و اصلاحطلبان درون حکومت شگردهای ویژهای را به نمایش گذاشتهاند. موشکپرانیهای کور و بیهدف سپاه بخشی از همین سیاستها به حساب میآیند. همراه با همین موشکپرانیها بود که حضور نظامی ایران در کشورهای منطقه نیز تشدید گردید. آنوقت دولت روحانی به منظور ماندگاری بر کرسی قدرت از همراهی با آنچه که فرماندهان سپاه و رهبر انتظار داشتند، چیزی کوتاهی نکرد. پدیدهای که سرآخر به رشد و گسترش برنامههای خودتحریمی حکومت یاری رسانید.
در عین حال ضمن آشوبهایی همانند آنچه که فرماندهان سپاه در سر میپرورانند، حضور نیروهای امریکایی در منطقه به خصوص خلیج فارس توجیه میپذیرد. به واقع ایران ضمن سیاستهای نظامی خود در منطقه بهانههای کافی برای حضور نیروهای امریکایی در آبهای منطقه فراهم دیده است. سیاستی که همیشه با خواست سیاسی و نیاز نظامی دولتمردان امریکا همخوانی و همسویی دارد.
بستن تنگهی هرمز هم یکی از همین سیاستهای آشوبطلبانهی جمهوری اسلامی است. دولتمردان ایران از فردای پیدایی جمهوری اسلامی برای تبلیغ چنین رویکرد عوامانهای در سیاستهای خود سنگ تمام گذاشتهاند. چنانکه در جنگ با عراق از تبلیغ آن چیزی کم نگذاشتند. ولی هرگز نتوانستند به چنین اقدام جاهلمآبانهای دست یازند. اکنون نیز در مقابل خواست ترامپ در خصوص تحریم نفتی ایران، دوباره به تکرار سادهلوحانهی آن ادامه میدهند. پیداست که جمهوری اسلامی برای مقابله با ترفندهای ماجراجویانهی امریکا، همیشه برگهای ماجراجویانهتری رو میکند.
نظریهپردازان حکومت ایران برای جبران اختگی سیاسی خویش یاد گرفتهاند که همواره در زمین حریف به چالش با او دل خوش کنند. اکنون ترامپ با زیر پا نهادن آموزههای لیبرالیسم غربی به جنگ اقتصادی با ایران، اروپا و چین روی آورده است. ولی دولتهای دیگر چندان اصراری به جنگ اقتصادی با امریکا نشان نمیدهند و چنان تلاش میورزند که مدیران اقتصادی امریکا برای همیشه به الگوهای بازار آزاد وفادار باقی بمانند. اما در این بین مدیران جمهوری اسلامی همانند زمامداران امریکایی به شیپور خود جهت میدانداری از جنگ اقتصادی میدمند. در واقع جمهوری اسلامی از سفرهی بیرونق تودههای مردم در همین راه هزینه میکند تا آنجا که از مشارکت شهروندان ایرانی در تصمیمسازی برای ممانعت از سیاستهای خودانگارانهی حکومت سر باز میزند. در نتیجه کارگزاران جمهوری اسلامی خیلی راحت به سیاستهای خودتحریمی گردن میگذارند تا ضمن آن توان ریاضتجویانهی مردم را در خصوص جنگ اقتصادی برای دیگران به نمایش بگذارند. ناگفته نماند که هرچند دستیابی به صلح و آرامش در فضای جنگ اقتصادی ناممکن مینماید ولی دولتمردان ایران همانند زمامداران امریکا به اتخاذ چنین سیاست ناصوابی اشتیاق نشان میدهند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد