logo





بازداشت ها و تراژدی این خاک

يکشنبه ۱۴ تير ۱۳۸۸ - ۰۵ ژوييه ۲۰۰۹

رضا اکرمی

reza-akrami.jpg
موضوع این یاد داشت ضرورت برخورد فعال برای آزادی همه زندانیان سیاسی خارج از عقیده و مرام و به خصوص مسئولیتها و مواضع پیشین و امروز آنهاست اما قبل از هر چیز مایلم بر سرنوشت اسیری انگشت بگذارم که بیش از هر کس منعکس کننده وضعیت تراژیک ایران امروز ماست و طی خبری که چند لحظه پیش مشاهده کردم هم اکنون در کماست و اگر خبر درست باشد ،که امید وارم چنین نباشد ،با مرگ دست و پنجه نرم می کند. و این کسی نیست جز سعید حجاریان که بیش از دوهفته است که در دست« سربازان گمنام امام زمان» گرفتار است.

می دانیم آقای حجاریان در گذشته از جمله معاونین و تئوریسین های دستگاه مخوف امنیتی جمهوری اسلامی بوده است. و امروز متهم به مغز متفکر «انقلاب مخملی» .

برادران و دست پروردگان دیروز آقایان حجاریان در این مورد مشخص حتی رفتار و قوانین شرایط جنگ را هم رعایت نمی کنند که به موجب آن یک مجروح و آسیب دیده جبهه دشمن نیزمی بایست به جای زندان و یا اردوگاه، به بیمارستان منتقل شود ،و با امکانات برابر با مجروحین خودی، مورد مداوا قرار گیرد. این اگر تراژدی نیست .چه نام دیگری می توان بر آن گذاشت.

همزمان و از شب چال کردن صندوقهای آراء وباز گماری احمدی نژاد بر پست ریاست جمهوری تا به امروز گفته می شود بیش از دو هزار شهر وند عادی که حتی نامشان تا کنون بر محافل مدافع حقوق بشر و رسانه های جمعی ناشناخته است دستگیر شده اند. ده ها تن از فعالین سیاسی، اجتماعی و مدنی نیز حتی پیش از اعتراضات مردمی بازداشت شده اند که درمیان آنها چهر ه ها و کادرهای درون« نظام» و مسئول در دوره 8ساله دولت محمد خاتمی همچون آقایان محمدعلی ابطحی معاون رئیس جمهوری سابق ایران، بهزاد نبوی، نایب رئیس مجلس ششم، محسن صفایی فراهانی رئیس سابق فدراسیون فوتبال و نماینده مجلس در دوره ششم، محسن امین زاده، معاون سابق وزارت امور خارجه، عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت محمد خاتمی دیده می شوند.ازمیان احزاب سیاسی اصلاح طلب درون کشور نیز شخصیتهای شناخته شده ای چون آقایان محمد توسلی مسئول دفتر سیاسی نهضت آزادی ، احمد زید آبادی دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) و عبداله مؤ منی سخنگوی این سازمان تا کنون در بازداشت می باشند، بدون اینکه اطلاع دقیقی از سرنوشت آنها وجود داشته باشد . البته می دانیم که دامنه دستگیریها در میان نیروهای ملی و مذهبی بسیار گسترده است و بدلیل شناخته شده بودن افرادی که در احزاب ،تشکلات و ستادهای انتخاباتی فعال بوده اند،اسامی آنها به شکل های مختلف انتشار یافته است و احتیاج به تکرار آنها نیست.

باز بر اساس اطلاعات و حتی برخی مشاهدات و نمونه هائی که تاکنون در تلویزیون حکومتی به نمایش گذاشته شده است ،باند خامنه ای ،مصباح و احمدی نژاد در صددند تا بار دیگر سناریو نخ نمای سه دهه گذشته را به نمایش بگذارند که مثلا افراد فوق که گوئی نه در زندان و زیر شکنجه بلکه در قصری مشغول بازنگری بر رفتار خویش اند ،از« رهبر فرزانه» بخواهند که از گناهانشان بگذرد تا بار دیگردر رکاب او بر علیه اجنبی و دشمن به جنگند.

تلاش برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی و حوادث هفته های اخیر بدون استثناء نه تنها مسئولیت سیاسی و اخلاقی همه نیروهای مدافع آزادی ،دمکراسی و حقوق بشر می باشد ،بلکه، جزء جدائی ناپذیر مبارزه و مقاومت در مقابل کودتاست.بدون سنگین کردن هزینه این بازداشتها برای رژیم ،باید منتظر دستگیریهای بیشتر بود.

اگر دولت بر آمده از تقلب انتخاباتی هیچ گونه مشروعیت ،مقبولیت و وجاهت قانونی ندارد ،که ندارد ،و تا کنون در تمام موضعکیریهای اپوزیسیون ،احراب وکاندیداهای اصلاح طلب و بخش بزرگی از دول و نهادهای بین المللی بازتاب داشته است . باید دستگاه قضائی جمهوری اسلامی را هم از این قاعده جدا نکرد .قوه قضائیه به جز امضای حکم بیست محکوم به مرگ به جرم قاچاق مواد مخدر در روز گذشته، در این روزهای سرنوشت ساز کشور، نشان دیگری از خود بروز نداده است. آیا تمامی بازداشتهای اخیر با حکم این دستگاه صادر شده است ؟اگر آری به کدام جرم ؟و اگر خیر ،آیا در چار چوب قوانین کودتا از خود سلب مسئولیت کرده است و ستاد کودتا در این زمینه هم تصمیم می گیرد ؟ هم قاضی است و هم مجری ؟آیا جا ندارد سلب مشروعیت و فقدان وجاهت قانونی که در اطلاعیه های پیشگفته نام برده شد به ماهیت این رکن دیگر نظام اسلامی تعمیم داده شود و از مجامع صاحب صلاحیت بین المللی خواسته شود تا با اعزام نماینده به ایران ، امکان آزادی زندانیان را فراهم آورده و مسئولین قتلها و پیگردهای گسترده ای که انجام شده است را مورد تعقیب قرار دهند ؟

و چند کلمه با قربانیان سرکوب سی ساله گذشته جمهوری اسلامی
برتولت برشت: در برخورد با جنایات رژیم فاشیستی در آلمان نوشت:
«اول سراغ یهودیان رفتند؛ من یهودی نبودم، اعتراض نکردم.
سپس به لهستان حمله کردند؛ من لهستانی نبودم، اعتراض نکردم.
آنگاه لیبرال‌ها را تحت فشار قرار دادند؛ من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم.
بعد از آن، نوبت به کمونیست‌ها رسید؛ من کمونیست هم نبودم، اعتراض نکردم.
و سرانجام سراغ من آمدند؛ هرچه فریاد کردم و کمک خواستم، کسی باقی نمانده بود که اعتراض کند»
می دانم که بسیاری از شما از هر دسته ای از گروه فوق بودید و یا بنا به ترکیب سیاسی و اجتماعی کشور ما دگر گونه گرایش و اندیشه ای که داشتید ،بسیار زود مشمول سرکوب شدید و بسیار سرافراز هم از روز اول ایستادید واعتراض کردید .اما جای شما در مبارزه برای آزادی این گروه که آخرین هم نخواهند بود نباید خالی باشد. شجاعانه از خواست آزادی کسانی هم دفاع کنیم که احیانا دستشان به خون یاران ما آلوده است .انسانیت ، مهر و خرد ،آزادی و آزاداندیشی از این رفتار ما زیان نخواهد دید .و این همان گوهریست که عزیزان ما به پایش قربانی شدند و اگر نه باید باز به دور باطلی بیندیشیم که در بطن اندیشه دیگریست که با مشا هده افراد در بند امروز ی خواهند سرود « بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه کور بهرام گرفت » رضا اکرمی 5 ژوئیه 2009 14 تیر ماه 1388akrami_r@yahoo.com


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد