اسب من تو چرا سم به زمين مى كوبى
مگرت هواى شبديز، كنار پيكر پرويز زده ست
نه نه اسب سحر خيز من
من هنوز زنده ام
به شبدرهاى وحشى سوگند
كه من امروز
به افق هاى قشنگ
چشم اميد هنوز دوخته ام
من هنوز زنده ام
گرچه در غربت تب كرده اين ظلمت شب،
چشم من رنگ شفق مى بارد
من ولى مى مانم
در كنار تو اى اسب سفيد سحرى
به دشت هاى اميد مى رانم
تو چرا سم به زمين مى كوبى
من هنوز زنده ام .
فرخ ازبرى _ آلمان
٢ مه ٢٠١٨
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد