دیدگاههای مشترکی دولتمردان ایران و روسیه را به هم پیوند میدهد. دیدگاههایی که تنها پستوهایی از کجاندیشی را هدف میگیرند. مهمترین آنها به پیآمدهایی از تحریم باز میگردد که اینک هر دو حکومت در دام آن دست و پا میزنند. چنانکه سیاستمداران هر دو کشور تحریم غرب را وجاهتی برای درستی عملکرد سیاسی خویش به شمار میآورند. در نتیجه هر دو گروه، راههای مشترکی را برای دور زدن تحریمهای پیش آمده دنبال میکنند. جابهجایی یورو با دلار در مبادلات اقتصادی بینالمللی یکی از همین راههایی است که ایران و روسیه هر دو آن را برای درمان مشکلات اقتصادی خود کارساز میبینند. واکنشی که به حتم انفعال سیاسی هر دو کشور را در عرصههای اقتصاد بینالمللی در پی خواهد داشت. به واقع قرار نیست در این عرصه مشکلی حل بشود. چون ایران و روسیه از همین راهکار تبلیغی، تنها برای خوراک رسانههای داخلی خود سود میبرند. | |
طی سالهای اخیر نظریهای بین سیاستمداران ایران پا گرفته است که گویا به اتکای توان نظامی روسیه میتوان از نفوذ امریکا در خاورمیانه کاست. با همین نگاهِ عوامانه حتا از حضور مداخلهجویانهی روسها در سرزمینهای منطقه توجیه به عمل میآید. در پس صحنهی چنین دیدگاهی است که رژیمهایی همانند رژیم بشار اسد وجاهت مییابند. چون چنان تبلیغ میشود که بشار اسد برای مقابله با مداخلههای غرب در منطقه قد عمل کرده است. بسیاری از مخالفان درونمرزی یا فرامرزی جمهوری اسلامی هم از تکرار این نظریهپردازیهای عوامانه بر کنار نمیمانند. چنانکه عدهای به یاری آن از حضور و شرکت در نمایشهای انتخاباتی جمهوری اسلامی هم توجیه به عمل میآورند. مصرفکنندگان بستههایی همانند آنچه که گفته شد به واقع حقوق شهروندی مردم را ناچیز میشمارند. جدای از این در صورت لزوم از تخریب و کشتار به عنوان پشتوانهای همیشگی برای چیرگی بر مخالفان سیاسی خود سود میجویند.
دیدگاههای مشترکی دولتمردان ایران و روسیه را به هم پیوند میدهد. دیدگاههایی که تنها پستوهایی از کجاندیشی را هدف میگیرند. مهمترین آنها به پیآمدهایی از تحریم باز میگردد که اینک هر دو حکومت در دام آن دست و پا میزنند. چنانکه سیاستمداران هر دو کشور تحریم غرب را وجاهتی برای درستی عملکرد سیاسی خویش به شمار میآورند. در نتیجه هر دو گروه، راههای مشترکی را برای دور زدن تحریمهای پیش آمده دنبال میکنند. جابهجایی یورو با دلار در مبادلات اقتصادی بینالمللی یکی از همین راههایی است که ایران و روسیه هر دو آن را برای درمان مشکلات اقتصادی خود کارساز میبینند. واکنشی که به حتم انفعال سیاسی هر دو کشور را در عرصههای اقتصاد بینالمللی در پی خواهد داشت. به واقع قرار نیست در این عرصه مشکلی حل بشود. چون ایران و روسیه از همین راهکار تبلیغی، تنها برای خوراک رسانههای داخلی خود سود میبرند.
از سویی ایران هم همانند روسیه به فیلترینگ تلگرام اصرار میورزد. چون دولتمردان هر دو کشور چندان علاقهای ندارند که شهروندان آنان بر رفتارشان نظارت داشته باشند. بدون شک پوتین و رهبر ایران هر دو دوست ندارند تا مردم را بر رفتار ناصواب سیاسیشان ناظر ببینند. در ماجرای مخالفت با تلگرام هم چنین دیدگاه سادهلوحانهای انعکاس مییابد. انگار مردم منفعل و بریده از سیاست بهتر به کارشان میآیند تا شهروندانی که ضمن پرسشگری در تلگرام، کاستیهای سیاساستمداران را بر نمیتابند. به طبع مدیران خودشیفتهی هر دو حکومتِ ایران و روسیه بین شهروندان خود به گردش آزاد اطلاعات اعتنایی ندارند.
گفته شد که پوتین و رهبر ایران برای گریز از تنگناهایی که در آن گرفتار آمدهاند چهبسا ترفندهای مشترکی را دنبال میکنند. همین ترفندها بستری برای دوستی آن دو فراهم میبیند. گفته میشود که اتخاذ راهکارهای مشترک، خواهد توانست آنان را از مخمصهی مشکلات داخلی و خارجی وارهاند. چنانکه هر دو با زیر پا نهادن حقوق شهروندی مردم در نقشی از فراانسان ظاهر میگردند. حتا از پیش پذیرفتهاند که آسمان و زمین توأمان بر صلاحیت بیچون و چرای ایشان برای رهبری جامعه صحه گذاشتهاند. با تمامی این احوال هر دو مشروعیت قدرتِ خودشان را در جاهایی موهوم جست و جو میکنند.
بین نیروهای چپ در داخل یا خارج کشور هم کم نیستند افراد یا تشکلهای نیمبندی که از مداخلهی نظامی روسها در کشورهای منطقه توجیه به عمل میآورند. گویا با چنین گزینهای سرآخر جهانی دو قطبی سامان میپذیرد تا امریکاییها و متحدان اروپایی آنها را از منطقه پس برانند. در پس نظریهپردازیهایی از این دست، روسها همانند شوالیههای جنگ صلیبی ظاهر میگردند تا در نقشی از جهاد مقدس رقیب امریکایی خود را در کشورهای منطقه ناکام بگذارند. حتا دیدگاهی را تعقیب میکنند که نیروهای امریکایی را از افغانستان بتارانند تا تانکهای روسی دوباره شکل و شمایلشان در افغانستان به نمایش در آید. ولی در چینش سیاسی جدید، به حتم تانکهای روسی، موشکها و نفربرهای ایرانی را هم با خود به همراه خواهند داشت. حتا در صفبندیهای جدید، طالبان در کنار روسیه و ایران قرار خواهند گرفت.
نظریهپردازانی از این دست که در بستهبندیهایی از چپ ظاهر میگردند، بدون تردید از خواست شهروندی مردم ایران طفره میروند. چون به همین آسانی به نیازسنجی از مطالبات سیاسی مردم رضایت نمیدهند. به عبارتی روشنتر ارادهی مردم را برای مشارکت در هرم قدرت از پایه و اساس باور ندارند. ولی برای نادیده انگاشتن تنهایی خود بین صفوف مردم، ضمن نظریهپردازیهای توجیهگرانه از کاربرد مکرر و نابهجای "امپریالیسم جهانی" چیزی کم نمیگذارند. پیداست که با همین ترفند سیاسی، روسیه و چین را از شمول این امپریالیسم بیمحتوا و خودساخته میرهانند تا دوستانی همیشگی برای رژیمهایی همانند ایران به شمار آیند که گویا علیه امپریالیسم امریکا پرچم مبارزهی خود را بالا کشیدهاند. بیدلیل نیست در همین صفبندی ناصواب ونزوئلا هم کنار ایران مینشیند تا توأمان مبارزهای موهوم را علیه این امپریالیسم خیالی و بیچهره به انجام برسانند. به طبع در فرآیند دیدگاههایی همانند آنچه گفته شد، حکومت ولایی جمهوری اسلامی هم تقدیس خواهد شد.
در تهران از دولتمردان جمهوری اسلامی کم نیستند نمازگزارانی که نماز سیاسیشان را به سوی مسکو به جا میآورند. این موضوع رسمی است که "امام راحل" در اواخر زندگیاش برای پیروان خود در حکومت بر جای گذاشت. در این خصوص کسی از مدیران دولتی برای تظاهر هم شده "فکر بد" به دلش راه نمیدهد. چون روسها قرار است دوستانی راهبردی برای جمهوری اسلامی باقی بمانند. در چنین فضایی از بدهبستان سیاسی، گرچه روسها از دوستی خود با اسراییل چیزی نمیکاهند، ولی دولتمردان جمهوری اسلامی چنان میپندارند که به اتکای همین روسها روزی و روزگاری خواهند توانست تا تمامی ساکنان غیر مسلمان اسراییل را به دریا بریزند و لابد زمام آنجا را به دست همفکران مذهبی خودشان بسپارند. خواب خوشی که گویا در آینده به کمک روسها تعبیر خواهد شد.
پیداست که با این دیدگاه هرگز روسها از جرگهی کفار به شمار نخواهند آمد. چون مراجع دولتی ایران برخلاف گذشته چنان تبلیغ میکنند که آنان "اهل کتاب" اند و اهل کتاب را هرگز نمیتوان از گروه کافران به شمار آورد. اما همین مراجع در خلوت خویش کتاب تمامی اهل کتاب را از پایه و اساس مجعول و ساختگی میپندارند. بیدلیل نیست که غیر مسلمان را هرگز در مسجدی نمیپذیرند. جدای از این گوشت و نوشیدنی روسها را هم نمیخورند. چون از سفرهی مهمانی روسها، تنها به نمونههایی از کپور و ماهی سفید قناعت میورزند.
در اصل یکصد و چهل و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی آوردهاند: "هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود". تأویل خودمانی مدیران نظامی جمهوری اسلامی از این اصلِ بیپشتوانه موجب شده که روسها بدون آنکه عضو ارتش یا نیروی انتظامی ایران باشند، در سمتگیری و سیاستگذاری آن نقشی مؤثر بازی کنند. همچنان که ضمن توجیه و تأویل از اصل فوق، هزاران نفر افغانی، پاکستانی، عراقی، سوری، فلسطینی و لبنانی در پایگاههای سپاه، ارتش و نیروی انتظامی آموزش میبینند تا از آنان برای سرکوبهای داخلی ایران یا مداخلهجوییهای فرامرزی استفاده به عمل آورند.
همچنین در اصل یکصد و چهل و ششم همین قانون اساسیِ خودنوشته گفتهاند: "استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هرچند به عنوان استفادههای صلحآمیز باشد ممنوع است". اما از دولتمردان جمهوری اسلامی کسی روسها را نیروی خارجی نمیداند. چون آنان همسو با ایران به منظور تخریب و تفرقه، سیاستهای مشترکی را علیه اقوام منطقه به اجرا میگذارند. توضیح اینکه روسها تنها برای آموزش در پایگاههای نظامی ایران حضور ندارند بلکه بخش بزرگی از تجهیزات سری و فوق سری این پایگاهها هم از سوی روسها تأمین و راهاندازی میشود.
در عین حال دوستی جمهوری اسلامی ایران با حکومت روسیه زمینههایی فراهم میبیند تا نیروهای سرکوبگر در داخل ایران هرچه بیشتر شیوههای جدیدتری از تضییع حقوق شهروندی را مجاز بشمارند. در این گستره دولتمردان امنیتی جمهوری اسلامی تجربههای نامردمی روسیه را غنیمت میشمارند و الگوهایی از عملکرد ناصواب آنها را در داخل کشور دنبال میکنند. حتا در این عرصه است که روزنامههای ایران سانسور میشوند، شبکههای اجتماعی مورد تعرض قرار میگیرند و همراه با پس زدن مردم از سیاست، انتخاباتهای درونحکومتی و غیر دموکراتیک را مجاز میشمارند. به طور حتم بخشی از امکانات فنی چنین بازیهای ناسالمی نیز از سوی روسیه در اختیار حکومت ایران قرار میگیرد.
تنها تغییر و جابهجایی قدرت در دو کشور ایران و روسیه خواهد توانست به این شوالیهگری نظامی پایان بخشد. تغییری که در فرآیند آن قبلهنماهای سنتی جایشان را برای جهتیابی سیاسی، به قطبنماهای امروزی و مدرن خواهند سپرد./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد