logo





جدال ولایت مطلقه با حق حاکمیت مردم

چهار شنبه ۱۰ تير ۱۳۸۸ - ۰۱ ژوييه ۲۰۰۹

ج. پاکنژاد

سخنرانی سید علی خامنه ای در روز هفت تیر ماه ۸۸ ششمین عکس العمل و مداخله او پس از تقلب بزرگ نظام مافیایی ولایت مطلقه بود. یعنی او لازم دیده است تقریبا هر دو روز یکبار به حمایت نظر کرده خود بیاید. او کاملا پرده از چهره بر گرفته است و هر بار با خشونت میگوید که نظام ولایت مطلقه فقیه اصلاح پذیر نیست و تنها اصلاح ممکن در این نظام، برداشتن موانع از سر راه ولایت مطلقه و ذبح جمهوریت در آستان استبداد مافیاها است. گرچه آقای خامنه ای در برابر عطش قدرت و خودکامگی، شخصیتی ضعیف و فاقد مقاومت است و آشکارا می گوید برای حفظ قدرت در دست مافیاهای نظامی - مالی و در خانواده خویش، آماده جنگ با مردم است و برای پایمال کردن حق حاکمیت ملت از هیچ جنایت فرو گذار نمیکند، اما این ساختار نظام بر ستون ولایت مطلقه است که راه را بر اجرای حق حاکمیت ملت بسته است. بنا بر این، برکناری آقای خامنه ای و جایگزین کردن او با عمرو و زید و یا رهبری شورایی نیست که چاره ساز است. احمد خاتمی در مقام امامت در نماز جمعه که بنا بر قاعده باید از دروغ و تهمت و افترا بری باشد ( ظاهرا در اسلام آقایان بر عکس است و خطبه ها باید تماما" دروغ و تزویر و ریا و وقاحت باشند) ، ولایت فقیه را که جعل در دین است، دست آویز می کند و با بستن افترا به دین، «رهبر» را نایب امام زمان می خواند و مخالفت با او را مخالفت با آن امام می نامد و مخالف را محارب می خواند، مجازات محارب هم در این رژیم اعدام است. با این تهدید، او نیک آشکار کرد که در این نظام هر اصلاحی که قدرت مطلقه را هدف بگیرد بی رحمانه سرکوب و عاملین آن مجازات میشوند. سر مقاله های متعدد در زورنامه های متعدد (درست میخوانید زور نامه است و اشتباه املایی نیست) از کیهان شریعتمداری، پیر دیر شکنجه و بازجویی تا نشریه جوان جوان بر باد ده، همه و همه با او هم فریادند .امروز میر حسین موسوی، بهزاد نبوی و .... - که دیر زمانی نیست ( خرداد 60 و پس از آن) خود به همین روشها مخالفین نظام استبدادی را که هنوز کاملا استقرار نیافته بود آماج حمله قرار میدادند و در نشریه ها و اعلامیه ها گوناگون اعترافات ساخته و پرداخته قزبانیان را درج و منتشر میکردند و امروز نیز خود را پی رو خط امام میدانند،خطی که بر خون و جنایت استوار گشت- ، در چرخ ماشینی که خود در هل دادن و براه انداختن آن نقش داشتند گرفتار آمده اند. کیهان و سایر شاخه های تبلیغاتی دستگاه ترور نظام ولایت مطلقه فقیه در تدارک فراهم کردن زمینه برای اعتراف گیری و حتی حذف فیزکی نزدیکان کاندیداهای سابق وبلکه خود آنان هستند تا جایی که کیهان پذیرش حکمیت از سوی آقای موسوی و تمکین احتمالی او را حیله ای برای گریز او از مجازات میخواند! لازم به یاد آوری است که بیرون آمدن از دایره قدرت و پیوستن به مردم ، از توانایی ها وحق هر انسانی است و باید افرادگرفتار در دایره قدرت را بدین کار تشویق و ترغیب کرد اما حتی اگر چنین نیز نشد بر هر ایرانی و انسان در خور این عنوان است که از حقوق انسانی قربانیان خشونت کور بدفاع برخیزد و مخالفت خود را با شیوه های قرون وسطایی ابراز دارد. " انتخابات ریاست جمهوری" که ابتدا زور آزمایی بین دو جناح در رژیم بود و نیز چنان وانمود می شد که کثرت رای دهندگان و حضور گسترده مردم مانع از تقلب خواهد شد، فرصت تقلب بزرگ را به استبدادیان داد و در این امر فرماندهی کل با خامنه ای بود. همانطور که عده ای با قاطعیت میگفتند نه تنها حضور مردم مانع از تقلب نشد که "حضرت آقا" آراء ریخته شده و حتی ریخته نشده به صندوقها را به حساب خود نوشتند و خواندند. اما اینک با شرکت میلیونها تن از مردم در جنبشهای گسترده و بدور از خشونت، این انتخابات از رقابت در درون رژیم به مخالفت گسترده ملت با رژیم ارتقا یافته است. شعار هایی از قبیل مرگ بر دیکتاتور و در حد محدود تر مرگ بر خامنه ای میتوانند آغاز گر حرکت جدیدی باشند. گرچه دو کاندیدای معترض باقیمانده در صحنه هنوز پایی در درون نظام و پایی در بیرون دارند و پایندی خود به اصول نظام را اعلام میدارند و بر ماندن بر خط امام مصرند- و میدانیم خط امام جز بی اعتنایی به آرای مردم نبود زیرا هم او بود که در خرداد 60 یعنی 28 سال پیش از این گفت 35 میلیون بگویند بله من میگویم نه!-و این عمل خود میتواند در رکود مبارزه موثر افتد اما عدم تمکین آنها به خواسته های قدرت حاکم را نمیتوان نا دیده گرفت این مقاومت به برکت حضور مردم در صحنه مبارزه امکان یافته است. اکنون ایرانیان در کوچه و بازار بر این امر واقفند که تا ولایت جمهور مردم استقرار نیابد و حاکمیت از آن ملت نگردد، خشونت و سیاهی از این وطن رخت بر نمی بندد. این آگاهی باید به وجدان جمعی ایرانیان تبدیل شود تا ندای ندا و هزاران شهید راه آزادی و استقلال ایران را همه ایرانیان بشنوند و در کار بنای وطنی آزاد و مستقل بگردند. با اعلام جنگ خامنه ای به مردم، فرایند سقوط نظام دیکتاتوری ولایت مطلقه آغاز شده است و به قول معروف دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد، این نیز با گستردگی جنبش مردم رابطه مستقیم دارد. باید تلاش کرد تا جنبش عمومی و همگانی بر محور حق حاکمیت مردم و نه بر محور شخص و یا اشخاص استوار گرددو دیگر شهر ها و بل روستاها در سراسر ایران را فرا بگیرد. باید مردم این آمادگی را داشته باشند که در صورت ترک مقاومت از سوی آقایان کروبی و موسوی - بسان محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی -، حق حاکمیت مردم هدف مبارزه مردم بگردد و جنبش اسباب پیروزی خود را فراهم کند. این کار بر عهده تک تک ما ایرانیان است. در این صورت است که عمله ظلم و جور و عاملین و آمرین سرکوب، عاجز از رویاروئی به گستره اعتراضات، از سرکوب جنبش حق طلبانه مردم ناتوان خواهند شد.
نکته مهم و اساسی دیگر این است که باید مراقبت نمود تا اراذل و اوباشی که از راس تا بدنه در حاکمیت جا خوش کرده اند با تحریکات بفرموده و برنامه ریزی شده، اعتراضات مسالمت آمیز مردم را به خشونت نکشانند. بایدهرچه وسیع تر و سریعتر اطلاع رسانی آنهم با صداقت کرد تا ماشین سانسور رژیم و دروغ پردازیهایش از کار بیافتد و تلاشهایش برای قطع رابطه مبارزان با یکدیگر عقیم شوند.ولایت مطلقه فقیه با حق حاکمیت مردم در تضاد بود و اینک به جدال رو در رو با آنان دست زده است اما به شهادت تاریخ همیشه ملت پیروز این نبرد نا برابر است زیرا حق بر نا حق پیروز است.
jmpaknejad@yahoo.fr


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

جمهوری بر باد رفته (10)
محمد شوری
2009-07-01 19:06:23


جمهوری بربادرفته(10)

«جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.آری نسخه جمهوری اسلامی برای مردم ایران یک تجربه کاملا جدید است.

اسلام اجتهاد دارد و اجتهاد یعنی آفریدن. یعنی با الهام از اصول و ارزشهای پایه ای،حال را دگرگون کردن و آینده را ساختن.

دو گروه حتما باید در تفکرشان تجدید نظر کنند. یکی از آن گروه مسلمانان که تصور می کنند جمهوری اسلامی یک نسخه از پیش نوشته شده دارد و دیگری آن گروه که معتقدند تا جزئیات یک سیستم حکومتی روشن نباشد نباید مردم را بدان دعوت کرد. به هر دو گروه می گوئیم که توقع معلوم بودن جزئیات یک سیستم حکومتی یک طرز تفکر تقلیدی است. اسلام مردم را به آفرینندگی، یعنی اجتهاد دعوت می کند». (از م. مجتهد شبستری؛ روزنامه کیهان 21/11/1357).

جزئیات حکومت جمهوری اسلامی حتی برای تئوریسن های آن نیز معلوم نبود؛چه رسد به مردم کوچه و بازار:

«از کارهای پر زحمت ما این است که با فقه مان که در مدرسه ها نوشته شده و دور از واقعیت زندگی است کارکنیم و چنین فقهی بی نقص نیست؛فقهی که حالا نوشته شود،در این قرن همراه حکومت نوشته شود این فقه می تواند فقه بسیار محکمی باشد.(از:آیت الله هاشمی رفسنجانی،رئیس مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی ایران؛7/5/1364؛ روزنامه جمهوری اسلامی).

«حکومت شرعی و عرفی»همه سخن و هدف نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی بود.

این«حکومت شرعی و عرفی» در شخص «فقیه»که با «ولایت» او بر«امت» ممکن بود،ابتدا تصور و سپس با اصل «ولایت مطلقه فقیه» در قانون اساسی متبلور و تصدیق شد!

و «ولایت فقیه» را همان «امام خمینی» و «امام خمینی» را هم همان «ولایت فقیه» دانستند.آنان ایشان را مترادف با سلف و جانشین وی در آینده تصور کردند:

«پیشوائی عبارت است از اعتقاد افراد انسانی به فردی که شایسته رهبری است ومی تواند آنان را از وضع بدی که دارند به هدفی که آرزو می کنند، ببرد. و از این جاست که افراد انسانی در یکدوره- یا یک سرزمین- متوجه شخصیتی می شوند و در آن شخصیت،هیأت قهرمان، یا رهبر سیاسیشان رامی یابند و معتقد می شوند که با توسل به او و پیروی از او می توانند به هدفشان برسند. در اینجا این رهبر،چه واقعا و حقیقتا حکومت و سرنوشت جامعه رابدست داشته باشد و چه نداشته باشد،قهرمان مورد اطاعت و اعتقاد گروهی از افراد انسانی است؛در اینجا قهرمان و پیشوا، اصولا نفس پیشوائی است. نفس ارتباطی است که دیگران با او دارند و کیفیت نگاهشان به این شخص متضمن این معناست.این فرد عملا متعهد است که این گروه را به آرزو و پیروزی مورد امیدشان برساند.عملا قهرمان است که پیشواست_ پیشوای زندگی سیاسی، پیشوای استقلال و پیشوای جامعه است- و مردم در هر وضع و گرفتاری ای متوسل به او می شوند که شایسته ترین افراد است. این قهرمان سیاسی،قهرمان ملی،قهرمان نژادی،قهرمان مذهبی،قهرمان اجتماعی گروهی از جامعه است،که چه حکومت یافته باشد و چه نباشد،چه سرنوشت مردم رابدست داشته باشد و چه نداشته باشد.هدفش بدست آوردن زمام سرنوشت مردم است و گذر دادنشان از وضع بدی که دارند.به وضع بهتری که آرزو می کنند...(از:دکترعلی شریعتی؛کتاب امت وامامت،ص77؛انتشارات قبل ازانقلاب).

و «امام خمینی»دقیقا برای مردمی که انقلاب کردند (اعم از روشنفکر وبی سواد و...)،چنین شخصیتی تصور شد؛و آنگاه چنین ویژگی را در «فقیه»به عنوان جانشین خدا در روی زمین؛یعنی همان اصل «ولایت مطلقه فقیه»که در قانون اساسی دوم،همه قدرت واختیار رابه ایشان دادند،معنی ومفهوم شد!

سیدحسن آیت،(که زنده نماند تا ببیند بعدها گفته او کاملا عملی می شود)به هنگام بحث و بررسی اصل 109 قانون اساسی، مربوط به اختیارات «ولایت فقیه» گفت:

«توجه بفرمائید زبان فارسی گاهی اوقات لطیفه های جالبی دارد.داستان معروف راشنیده اید که می گوید از سطح زمین تا لب بام از آن من، از لب بام تا به ثریا از آن تو، ما آمدیم در مورد ولی امر درحدود شش روز یا بیشتر بحث کردیم و سروصدا ایجاد شد،مقالات نوشته شد تا اصلش به تصویب رسید اما حالا به اختیارات که رسیده ایم درحقیقت هیچ...»[1](ازکتاب:صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،ج2، ص1112).

از نکات جالب و پیشینه تاریخی چگونگی تصویب «اصل ولایت فقیه واختیاراتش» در قانون اساسی، و نیز تجارب بعد از تصویب،سوابق و پیشینه سیاسی،مذهبی وشخصیتی افراد در بحث وجدل های کلامی پیرامون اصل ولایت فقیه است.

دکتر شریعتی می گوید:«یکی دیگر از اختلافات میان مسائلی که در زمینه های فلسفی وعلمی مطرح می شود، باآنچه که در زمینه مسائل اجتماعی عنوان می گردد،این است که: در علم باید به گفته نگریست نه گوینده؛ در صورتیکه در سیاست باید به گوینده نگریست سپس به گفته!»(مجموعه آثارش4،ص288).

بنابراین با روانشناسی و روانشناختی از این افراد، به اضافه «قدرت اضافی داشتن»در اعمال عقیده،(که همواره تجربه نشان داده است تجمیع قدرت در یک فرد فسادآور است )،در نوع بیان و فحوای کلام این افراد مشهور است.و وقتی به سیر تحول «اصل ولایت فقیه در قانون اساسی» و نیز در مرحله اجراء در این30 سال نگاه کنیم تفاوت (بعضافاحش) را در مواضع قبلی و مواضع کنونی کلام و فعل آنها را می توانید به سهولت تشخیص دهید؛ که آیا این مصلحت(تفاوت)مربوط به «آفرینندگی در اجتهاد است» یا مربوط به «ویژگی شخصیتی» مشارالیه...؟!

آیت الله مکارم شیرازی(تاریخ 18مهرماه 1358؛تصویب اصل 109،اختیارات ولایت فقیه):

«من این اصل را یک اصل سرنوشت ساز می دانم.من فکر می کنم اگر این اصل به همین صورت تصویب شود آینده قانون اساسی در خطر است. آینده انقلاب و آینده خون شهیدان در خطر است.و چیزی نمی گذرد که فاتحه بقیه اصول مفید و سازنده این قانون نیز خوانده خواهدشد.به همین دلیل سکوت را جایز نمی بینم.عزیزان و سروران من،دلایل خودرامی گویم و از شما تقاتضا دارم این اصل را اصلاح کنید و مورد تجدید نظر قرارد هید.اما دلایل مخالفت من با این بند پنچ چیزاست:

1-من به ولایت فقیه روز اول رأی موافق دادم. الان هم می دهم و تا ابد رأی خواهم داد. ولی راه پیاده کردن ولایت فقیه این نیست.هیچکس نمی تواند بگوید بنده ولایت فقیه را نمی فهم. حدود سی سال است در حوزه های علمیه هستم و حدود دوازده سال است که در حوزه علمیه قم درس خارج یعنی دروس عالی می گویم. چند بار ولایت فقیه را درس گفته ام، بنا بر این از ولایت فقیه حتما چیزی می فهم بر همین اساس صریحا می گو.یم ما ازنظر اسلامی، دو وظیفه در این قانون اساسی داریم: اول اینکه قانونی بر ضد قوانین اسلام تصویب نشود. این هدف بحمدالله در اصل شورای نگهبان به خوبی تأمین شد...دوم اینکه:رئیس جمهور که در رأس تمام قدرتهای اجرایی قرار دارد اگر فقیه و مجتهد در مسائل اسلامی نیست باید مأذون از طرف فقیه باشد. یعنی به عبارت کاملا روشن وقتی رئیس جمهور را مردم انتخاب کردند و رهبر پای آن صحه گذارد، باید کارهای مملکت به دست او سپرده شود. اما اینکه رئیس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقیه و رهبر باشد...

(جواد)فاتحی:آقا،ذات نایافته از هستی بخش- کی تواند که شود هستی بخش؟

نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شما اجازه صحبت داد؟

فاتحی:مامی گوئیم شما فقیه فرماندهی کل قوا را به رئیس جمهور داده و اذن و امضاء نمود...

نایب رئیس(دکتربهشتی):آقای فاتحی چه کسی به شما اجازه صحبت می دهد؟چرا نظم جلسه را رعایت نمی کنید؟من به شما اخطار نظامنامه ای می دهم.

فاتحی:اگر او فرماندهی کل قوا نبود،چگونه این قدرت را به رئیس جمهور می دهدکه قدرت و حکومت را خدا به فقیه داده، نه مردم و نه ما؛ ما از خودمان چیزی نمی گوئیم. این خداست که این قدرت را به فقیه داده...

آیت الله مکارم شیرازی:اما اینکه رئیس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقیه و رهبر باشد باز هم کار دست او نباشد معنی ندارد...

2-تنظیم کنندگان این اصل در چهار دیواری جو کنونی قرار گرفته اند و خیال می کنند همیشه مرد بزرگی مانند آیت الله العظمی امام خمینی بر سر کار است در حالی که شاید چندین قرن بگذرد که مردی با ویژگیها و صفات عالی او و شرایط زمانی و مکانی او پیدا شود که بتوان همه کارها را بدست او سپرد. این یک استثناء تاریخ است.قانون اساسی را باید برای هر زمان و هر مکانی بنویسیم...

3-این اصل که نوشته شده باهمین شکل و صورت، در دنیای امروز اصلا قابل اجراء نیست؛ و بزرگترین دلیل عدم صحت یک قانون، قابل اجراء نبودن آن است.درست فکر کنیددشمن در داخل و خارج ما را متهم به استبداد می کند. و ما را مخالف حاکمیت ملت معرفی می کند....اما این ماده از قانون می گوید همه سرنخها بدست ما ست[2].امروز ممکن است مردم چیزی نگویند، اما فردا این قانون را کنار خواهند گذارد. بخدا این به صلاح اسلام نیست. به صلاح انقلاب نیست. ماحاکمیت ملت را دراصول گذشته تصویب کرده ایم، کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بی دم و اشکم شود...(همان منبع:ج2،ص1116).

امام خمینی در پاسخ به اظهارات آیت الله خامنه ای(دردوران ریاست جمهوری)به ایشان می گویند:

«ازبیانات جنابعالی اینطور ظاهر می شود که شما حکومت را که به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم(ص) واگذار شده و اهمِّ احکام الهی است و برجمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمی دانید... باید عرض کنم که حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم برتمام احکام فرعیه،حتی نماز و روزه و حج است.(صحیفه نور،ج20،ص170؛16/دی ماه 1366).

هم چنین امام خمینی در تاریخ 13اسفندماه 1367 در پیام خود به مراجع اسلام،روحانیون سراسر کشور و...در مورد استراتژی آینده انقلاب وحکومت اسلامی چنینن می گوید:

«ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است،امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند(صحیفه نور،ج21،ص93)

والسلام علی من اتبع الهدی

داستان«جمهوری بر باد رفته»هم چنان ادامه دارد...

تهران/محمدشوری/نویسنده وروزنامه نگار

9تیرماه1388

http://assize.blogfa.com


[1] -وقتی این مطلب را می خواندم یاد این سروده که در زمان شاه خوانده شده بود (فکر می کنم داریوش خوانده باشد) و من خیلی آنرا گوش می کردم، افتادم.شاید منظورش شاه بود:

«یک وجب خاک مالِ من، هرچی که دارم مالِ تو / بوی گندم مالِ من،هرچی می کارم مالِ تو»!

2-توجه داشته باشید که هنوز آن زمان از اختیارات اضافه تر و بیشتر را که در بازنگری قانون اساسی به سال 1368، به شخص ولایت فقیه داده شد و به ایشان عنوان «ولایت مطلقه فقیه »اطلاق گردید،خبری نبود!؟


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد