logo





خیابان‌های تهران روی گسل خشونت

پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۵ فوريه ۲۰۱۸

س. حمیدی

با صف‌آرایی و قدرت‌نمایی پلیس در خیابان‌های شهر به طبع نفرت شهروندان تهرانی نیز از نهادهای حکومتی شدت می‌گیرد. ولی پلیس سرکوبگر دولتی، بدون اینکه بخواهد یا بتواند دوستی مردم را با خود به همراه داشته باشد، خشم و نفرت آنان را علیه خود دامن می‌زند. چون پلیس علی‌رغم آنکه حقوق ماهانه‌ی خود را از قبَل مالیات مردم می‌گیرد، ولی به خشونت و سرکوب خود علیه همین مردم ادامه می‌دهد. از سویی ضمن صف‌آرایی پلیس در خیابان، خشونت و آلودگی بصری نیز در سطح شهر فزونی می‌گیرد. حتا مردم ناخواسته لبخند خود را به فراموشی می‌سپارند و با مشت‌هایی گره کرده از کنارشان می‌گذرند. بدون تردید از کارگزاران حکومت کسی به ترمیم این فاصله‌ها نمی‌اندیشد. چون همگی می‌خواهند به اتکای ایجاد رعب و وحشت، مردم را از هر آرزوی مشروعی باز دارند.
پس از خیزش عمومی دی‌ماه، حضور نیروی انتظامی و یگان‌های ویژه همچنان در خیابان‌های تهران ادامه دارد. انگار چیزی عوض نشده و نیروهای امنیتی بی‌صبرانه انتظار روزی را می‌کشند که بتوانند دوباره به صفوف به هم پیوسته‌ی مردم بی‌دفاع یورش ببرند. در همین راستا نیروهای پلیس همه‌روزه ساعت چهار بعد از ظهر از قرارگاه‌های خود راهی میدان‌های شهر می‌گردند و در فضای آن‌ها استقرار می‌یابند. این استقرار خیابانی تا نیمه‌های شب ادامه می‌یابد. گویا اتفاقی باید بیفتد که با حضور پیشگیرانه‌ی پلیس، وقوع آن ناممکن می‌نماید. با این اوصاف آماده‌باش مداوم و بی‌وفقه‌ی پلیس در خیابان‌های تهران به عنوان سنتی همیشگی درآمده است.

با صف‌آرایی و قدرت‌نمایی پلیس در خیابان‌های شهر به طبع نفرت شهروندان تهرانی نیز از نهادهای حکومتی شدت می‌گیرد. ولی پلیس سرکوبگر دولتی، بدون اینکه بخواهد یا بتواند دوستی مردم را با خود به همراه داشته باشد، خشم و نفرت آنان را علیه خود دامن می‌زند. چون پلیس علی‌رغم آنکه حقوق ماهانه‌ی خود را از قبَل مالیات مردم می‌گیرد، ولی به خشونت و سرکوب خود علیه همین مردم ادامه می‌دهد. از سویی ضمن صف‌آرایی پلیس در خیابان، خشونت و آلودگی بصری نیز در سطح شهر فزونی می‌گیرد. حتا مردم ناخواسته لبخند خود را به فراموشی می‌سپارند و با مشت‌هایی گره کرده از کنارشان می‌گذرند. بدون تردید از کارگزاران حکومت کسی به ترمیم این فاصله‌ها نمی‌اندیشد. چون همگی می‌خواهند به اتکای ایجاد رعب و وحشت، مردم را از هر آرزوی مشروعی باز دارند.

از سویی تظاهرات مالباختگان و کارگرانی که از دریافت حقوق ماهانه‌ی خویش بازمانده‌اند بدون کم و کاست در شهر تهران ادامه دارد. دولت تدبیر و امید حسن روحانی خود را در قبال مطالبات مردم ملزم به پاسخگویی نمی‌بیند. چنانکه کارگران و مالباختگان شگردهای تازه‌تری از اعتراض را به کار می‌گیرند. در همین راستا کارگران شعار "مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر" سرمی‌هند و مالباختگان نیز از شعار "مفسد اقتصادی آزاد باید گردد" چیزی کم نمی‌گذارند. پلیس هم شاید به همین دلیل کم‌تر حمله به معترضان را در سر می‌پروراند. آدم به یاد مردمانی می‌افتد که جورج اورول آن‌ها را در رمان ۱۹۸۴ به صحنه می‌کشانید تا همگی از سر جبر شعار بدهند: نادانی توانایی است، جنگ صلح است و خلاصه آزادی بردگی است. می‌بینید در خیابان‌‌های تهران متفاوت‌تر از هرجای دیگر دنیا، تاریخ به شکلی مضحکه‌آمیز تکرار می‌شود.

چنانکه گفته شد مالباختگان مقابل بانک‌های ورشکسته به صف می‌شوند و به جای مدیران فاسد دولتی علیه خودشان شعار می‌دهند. با شعارهایی از این دست، همه به حکومتیان می‌خندند. اما حکومتیان فاسد بدون آنکه شرمی در کار باشد، خیلی راحت از کنارشان می‌گذرند. با این همه دولت در پناه نیروی انتظامی دست مدیران بانک را باز می‌گذارد که به دور از پرداخت مطالبات سپرده‌گذاران، در بازگشایی شعبه‌های خود اقدام به عمل آورند. مدیرانی که تحت حمایت دولت و بانک مرکزی به سر می‌برند همچنان از پرداخت سپرده‌های مردم سر بازمی‌زنند و بدون وقفه به دریافت سپرده‌های جدید رغبت نشان می‌دهند. این بار مالباختگان با گوجه‌فرنگی و تخم مرغ به ساختمان بانک یورش می‌برند تا شاید مدیران به تعطیلی شعبه مجبور گردند.

بدون تردید رفتارهایی از این دست هزینه‌هایی را برای حکومت در بر خواهد داشت. اما حکومت ضمن آگاهی کامل از این هزینه‌ها، با استفاده از باتوم و گاز اشک‌آور در آزار و اذیت مالباختگان چیزی کم نمی‌گذارد. مدیران ارشد دولتی برای رهایی از مطالبات همگانی مردم، اعمال خشونت را امری لازم می‌بینند. چون قرار است به اتکای همین خشونت‌های خیابانی بر کرسی خود باقی بمانند تا فساد گسترده و فراگیر دولتی بدون وقفه ادامه پیدا کند.

نمونه‌های فراوانی از خشونت دولتی را مدیران مدرسه هم در خصوص شاگردان خود به کار می‌گیرند. همچنان که اینک اخبار خشونت‌هایی که در مدارس کشور پا می‌گیرد، بخشی همیشگی از کارکرد آموزش و پرورش به شمار می‌آید. چون مدیران مدرسه هم هنجارهای خشونت‌آمیز مدیران ارشد نظام را الگو نهاده‌اند. آنان زورگویی و خشونت بالادستی را به ناچار سرِ پایین‌دستی تلافی می‌کنند. چنانکه برای جبران زورگویی‌های حکومت، در کتکاری کودکان دانش‌آموز سنگ تمام می‌گذارند. حتا مأموران امنیتی حکومت که به هیأت مدیر و ناظم مدرسه در آمده‌اند، تجاوز به کودکان بی‌دفاع مدرسه را کاری واجب و لازم می‌پندارند. در نگاه نظاره‌گر مردم، هنجارهایی از این دست به حتم از اخلاق حکومت اسلامی نشان می‌جوید. همچنان که تجاوز قاری به شاگرد، بین حکومتیان و گردانندگان روحانی قوه‌ی قضاییه‌ی نظام، قباحتی در بر ندارد. کارگزاران حکومت به همراه تکرار حوادث خطاکارانه و خلاف اخلاق عمومی، شرم را به‌ فراموشی می‌سپارند.

در نگاه مدیران ارشد جمهوری اسلامی همیشه کنشگران سیاسی یا اجتماعی بخشی از مخالفان حکومت به حساب می‌آیند. آنان همگی متهم‌اند که با سرویس‌های خارجی سر و کار دارند و از ایشان پول و امکانات جاسوسی دریافت می‌نمایند. رژیم با توجیهاتی از این گونه، خود را مجاز می‌بیند که به منظور اعتراف‌گیری در قتل‌ متهمان چیزی کم نگذارد. حتا مأموران امنیتی به خود حق می‌دهند که این قتل‌ها را در رسانه‌های جمعی به عنوان خودکشی متهم تبلیغ کنند. اکثر نمایندگان مجلس هم با سکوت خویش بر چنین رویه‌ی خشونت‌باری مهر تأیید می‌گذارند. چون مرگ کنشگران مدنی نیاز خصوصی و گروهی ایشان را هم در بر دارد. گویا همراه با تداوم این مرگ‌های مشکوک ادامه‌ی زندگی ایشان تضمین خواهد شد. جدای از این رییس جمهور خودخوانده‌ی حکومت هم افسانه‌ی تکراری حقوق شهروندی خودش را در تریبون‌های نظام هوار می‌کشد. بدون شک سکوت همگانی کارگزاران حکومت بر استمرار این قتل‌ها صحه می‌گذارد و به واقع رضایت آنان را برآورده خواهد کرد.

قریب پنج سال است که از عمر دولت حسن روحانی می‌گذرد. در این پنج سال همواره اخراج کارگران و مزدبگیران جامعه از واحدهای تولیدی و خدماتی، گذران مردم عادی را با تهدید روبه‌رو نموده است. ارتش بیکاران هر روز بیش از گذشته فزونی می‌گیرد. بسیاری از مردم چاره‌ی کار را در آن یافته‌اند که گذران خانواده‌ی خود را از راه دستفروشی تأمین نمایند. بنا به ضرورتی همگانی تمامی پیاده‌روی میدان‌ها و خیابان‌های شهر تهران را دستفروشان و بساطی‌ها در اختیار گرفته‌اند. ولی مأموران شهرداری با سودجویی از مساعدت نیروی انتظامی مزاحمانی همیشگی برای این دستفروشان به حساب می‌آیند. موضوع یورش مأموران به دستفروشان تنها با ضرب و شتم بساطی‌ها پایان نمی‌پذیرد بل‌که چه‌بسا این درگیری‌ها به مرگ فروشنده‌ی معترض می‌انجامد. خلاصه‌ی کلام مأموران دولتی به خودشان حق می‌دهند تا هرکه را که بخواهند از زیستن روی زمین باز بدارند. حالا این مرگ در خیابان باشد یا زیر شکنجه، چندان تفاوتی به حالشان ندارد. در نهایت هم هرگونه که بخواهند ماجرا را سر هم می‌آورند.

جدای از این پلیس و نیروی امنیتی ایران در نقشی از حکومت‌های ایدئولوژیک هرگز نمی‌خواهند که آدم‌ها آزادانه همدیگر را دوست داشته باشند. چون می‌پندارند عشق آزادانه از احترام آن‌ها نسبت به تابوهای حکومتی خواهد کاست. کارگزاران دولتی چنان می‌خواهند که همه همانند ایشان لباس بپوشند و خط قرمزهای حکومت را در خصوص دوست داشتن همدیگر رعایت نمایند. با همین دیدگاه خودانگارانه، گشت ارشادِ پلیس هم خشونت خود را علیه مردم به کار می‌گیرد. به عبارتی روشن‌تر پلیس ایران برای شهروندان خود حریم خصوصی را به رسمیت نمی‌شناسد. هرجایی که بخواهند می‌توانند سرک بکشد.

حکومت به مشروعیت خود از سوی مردم اعتنایی ندارد. چون در پرهیز از مطالبات همگانی شهروندان، مشروعیتی دیگر را در سر می‌پروراند که این مشروعیت را در اوهامی خودساخته و آسمانی فرآوری نموده‌اند. به همین دلیل هم ظرف عمر چهل ساله‌ی خود هرگز به انتخابات آزاد و همگانی تن در نداده است. رویارویی با توده‌های مردم و کشتار بی‌رحمانه‌ی آنان هم از همین رویکرد ناصواب و نامردمی نشان می‌جوید.

نیروهایی امنیتی گسل‌های‌ انفجار را بین توده‌های مردم به نیکی شناسایی نموده‌اند و هرلحظه تکانه‌ای را انتظار می‌کشند. ردیابی این گسل‌ها برای پلیس چندان مشکل نخواهد بود. پلیس هرجا که مردم حضور دارند از کارخانه و دانشگاه گرفته تا خیابان و اداره گسل‌ها را نشانه‌گذاری نموده است. به طبع اجتماع آزادانه‌ی مردم برایش خطرناک می‌نماید. حتا لازم نیست این اجتماع چندان هم هدفمند عمل کند. چون به گمان پلیس، اجتماع بی‌هدف نیز چه‌بسا می‌تواند هدفمندانه عمل نماید. به همین دلیل هم پلیس جاهایی سایه‌اش می‌گستراند که مردم در آمدوشد به سر می‌برند. گفتنی است که پلیس ایران از ته دل به سرکوب مردم باور دارد. در نتیجه لازم می‌بیند که همیشه مراقب‌شان باشد. همچنان که سرآخر در این مراقبت‌ها به سوژه‌های لازم دست می‌یابد تا دامنه‌ی خشونت‌اش را هرچه بیش‌تر گسترش دهد./

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد