logo





آیا دیکتاتور ها قادر به شنیدن هستند؟ - قسمت پایانی

سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۳۰ ژانويه ۲۰۱۸

ابوالفضل محققی

abolfazl_mohagheghi_0.jpg
زمانی که طبق گزارش وزارت کشور «هفتاد و پنج در صد مردم همدلی با ماهیت اعتراض ها دارند.» وظیفه جریان های سیاسی چیست؟ ریختن آب بر آتش خشم مردم زیر عنوان ترس از حکومت نظامیان؟ واهمه انداختن بر دل مردم از سوریه ای شدن کشور ؟ یا نقد درست خود و تلاش برای همسوئی با مردم. یافتن راهی برای پیوند این اعتراضات وسیع، پراکنده اما کم بنیه با بدنه اصلی جامعه و کشاندن هر چه بیشتر مردم به اعتراض وایستادگی در برابر رژیم. تبدیل همدلی به هم نوائی و همیاری . نهایت اعتراص مدنی و یک پارچه عمومی، گسترش اعتصابات، راه انداختن صف های میلیونی در خیا بان ها، صف مردمی که آزادی و دمکراسی را فریاد می زنند و خواستار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک با شرکت تمامی احزاب و گروه ها برای تعین تکلیف با حکومت جمهوری اسلامی واستبداد حاکم بر کشورند. وقتی اکثریت جامعه با ماهیت اعتراض ها همدلی می کنند این امر محتمل وشدنی است!
این خیزش اخیر با وجودی‌که همه را به خیابان نکشید ورو در روی دستگاه سرکوب حاکمیت قرار ندادُ اما به تمامی تصویر گر حال و روز جامعه و گروه های سیاسی آن شد. می توان گفت همه را به چالش کشید تا با چهره‌ی واقعی خود در صحنه اجتماعی ظاهر شوند و موضع خود را مشخص نمایند. سرعت حوادث، تندی شعار ها، عبور از مرز هائی که چه اصول گرایان و چه بسیاری از اصلاح طلبان آن ها ساختار شکنانه می دانند، بگونه‌ای بود که کسی قادر به گریز و پوشاندن اهداف واقعی خود نبود. عملکرد همان تعداد قلیل ادعائی حاکمیت چند امر بسیارمهم را به نمایش گذاشت. خشم و نفرت مردم از رژیم! فروریختن دیوار ترس و نمایش اراده برای رو در روئی با حاکمیت زمانی که کارد به استخوان رسیده است !

طبق گزارش وزارت کشوربه روحانی «هفتاد در صد شعار ها شعار سیاسی بوده وعمده تظاهرات در شهر های سفید که انتظار اعتراض و تظاهرات نمی رفت به وقوع پیوست.» طبق همین جمبعندی «هفتاد و پنج در صد مردم بر خورد همدلانه با ماهیت اعتراضات داشته اند ولی در آن شرکت نکردند.» و نهایت امر این که وقت نهائی برای تعین تکلیف جریان های سیاسی با خود ورژیم فرا رسیده است!امری که عمدتا شامل «اصلاح طلبان و اعتدالیون دولتی و گروه های سیاسی حامی این جریان ها می شود.» تکلیف رژیم و خامنه ای روش است. او نیمه خدای مستبد، خود خواه و لجوجی است که تا فرق سر در گند چاله قدرت بی منتها سقوط کرده و سرنوشت خود را با فرماندهان نظامی فربه گشته در این سال های غارت گری گره زده است. او بر سر سر نیزه ای نشسته که راهی جز سرکوب برای او نمی گذارد. هر عقب نشینی کوچک بر سقوط او خواهد افزود. او هنوز خود را رهبر انقلاب و مبارز نستوهی می داند که که به بهای ویرانی ملت هر کارغلطی که دلش خواست می تواند انجام دهد. هنور هفته ای از سرکوب و فرو کش کردن اعتراضات نگذاشته است که ترس اولیه رهبر فروریخته و باز سخن از جوانان لاقید و فریب خورده می زند! دادگاه های انقلاب زیر نظر او در کار ساختن پرونده های سنگین برای جوانان و نوجوانان دستگیر شده اند. جلسه پنج ساعته با جنتی مرتجع ترین فرد شورای نگهبان و عمله واکره مزدور می گذارد و برنامه برای محدود کردن و اخته کردن انترنت می دهد. نه! این مستبدان و جنایت پیشگان را امید هیچ بهبودی نیست !امید به عقب نشینی وتن دادن به حداقل خواسته های مردم.

زمانی که طبق گزارش وزارت کشور «هفتاد و پنج در صد مردم همدلی با ماهیت اعتراض ها دارند.» وظیفه جریان های سیاسی چیست؟ ریختن آب بر آتش خشم مردم زیر عنوان ترس از حکومت نظامیان؟ واهمه انداختن بر دل مردم از سوریه ای شدن کشور ؟ یا نقد درست خود و تلاش برای همسوئی با مردم. یافتن راهی برای پیوند این اعتراضات وسیع، پراکنده اما کم بنیه با بدنه اصلی جامعه و کشاندن هر چه بیشتر مردم به اعتراض وایستادگی در برابر رژیم. تبدیل همدلی به هم نوائی و همیاری . نهایت اعتراص مدنی و یک پارچه عمومی، گسترش اعتصابات، راه انداختن صف های میلیونی در خیا بان ها، صف مردمی که آزادی و دمکراسی را فریاد می زنند و خواستار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک با شرکت تمامی احزاب و گروه ها برای تعین تکلیف با حکومت جمهوری اسلامی واستبداد حاکم بر کشورند. وقتی اکثریت جامعه با ماهیت اعتراض ها همدلی می کنند این امر محتمل وشدنی است!

سخن بر سر شیوه اعتراض و نوع بر خورد است. چرا که تجربه نشان می دهد هیچ رهبر دمکرات و حکومت دموکراتیکی از درون جنگ و گریز محدود خیابانی بیرون نمی آید. هر بر آمد اعتراضی این چنینی اگر حمایت و عقبه مردمی نداشته باشد سرکوب وبر نظامی شدن جامعه منجر می شود. در آمیختن این شور و تحرک با تعقل و تجربه آحاد مردم زیر شعار انتخابات آزاد و دموکراتیک مهم‌ترین وظیفه نیروهای سیاسی علی الخصوص نیرو های داخل کشوراست. مسلما راه آسانی نیست. با شناختی که از حاکمیت وسبعیت او در سر کوب مخالفان وجود دارد پیشرفت آرام اعتراض های مدنی و فراروئی آن به انتخاباتی آزاد امکان پذیر نخواهد بود.

حکومت هیچ اعتراض وروش مدنی را بر نمی تابد ! «ز ابر یائسه جای سوال نیست در او ببین و بدان راز خشگسالی را. » اما این به معنی آن نیست که این راه درست واین اعتراض مدنی واصلاح طلبانه در پیش گرفته نشود. راهی که اعتماد عمومی، باور به معقولیت و عمل کرد معترضان را افزایش می دهد و میل به شرکت در چنین حرکتی را افزون می نماید. حرکتی میلیونی که چالش و بر خورد آن برای رژیم بسیار سنگین است . هر عکس العمل رژیم منجر به تعمیق این حرکت و تند تر شدن شعار ها در ابعاد میلیونی می گردد. بر وجاهت معترضان می افزاید و چهره کریه وسرکوبگرانه حکومت اسلامی را روشن تر می سازد. دیگر صحبت تعدادی قلیل نیست! فرآیندی که اگر به رودر روئی وسر کوب خشن بیانجامد به شعار رفراندم، مرگ بر خامنه ای! مرگ بر ولایت فقیه فرا خواهد روئید. شعاری که مانند مرگ بر شاه فرا گیر خواهد شد. «من با هر شعار مرگ بر... مخالفم اما متاسفانه سبعیت رژیم و سرکوب گری آن، بستن تمام راه ها و نا امید شدن مردم! چنین خشونت کلامی و عملی را بر معترضان تحمیل می کند.» چنین فرایند تلخ تحمیل شده بر مردم است که زمینه عمل گروه های سلطنت طلب، مجاهد و تجزیه طلبان را فراهم می سازد. امکان می دهد که پنهان شدگان پشت مک کین ها، جولیاتی ها، نتان یاهوها و ترامپ ها در جلوی صحنه حاضر شوند و میدان داری کنند. بازگشت سلطنت و حکومت مطلقه، خشن و بی سوال جواب مجاهدینی رامطرح نمایند. گناه این خشونت و عقب گرد به تمامی متوجه حکومت جمهوری اسلامی است . متوجه خامنه ای و استبداد او!

جنبش اعتراضی و نا رضایتی مردم از حکومت امروز به جائی رسیده که جائی برای مماشات و امید به تغیر در رفتار رهبری باقی نمی گذارد. اکنون هر کس و هر جریانی که مروج چنین شعاری باشد عملا آب به آسیاب رژیم می ریزد و چشم بر فجایع جاری در جامعه می‌بندد. همراه با گله گرگان و مفسدانی می شود که حیات و آرزوهای یک ملت را بر باد داده و خاک در چشمشان می پاشند. دیگر سخنی از اصلاح رژیم نیست.اگر اصلاح طلبان باز بر اصلاح حاکمیت اصرار کنند، نشان از ریگی است که برکفش دارند وهنوز دنبال نمد برای کلاه خویشند. بیشتر از آن که دل با مردم و بهروزی آن ها داشته باشند دل با حاکمیت دارند و قدرت . امروز اصلاح طلبی مفهومی جزبه چالش کشیدن حکومت و پافشاری بر خواسته مردم از طریق صلح آمیز نیست . « تا آینده چه رقم زند.» خواستی مبتنی بر آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، آزادی حق اعتصاب، آزادی تظاهرات. قطع کردن دست مفسدان و دزدان حکومتی لانه کرده در بیت رهبری، بیت فرماندهی سپاه ، بیت دولت، بیت دار ودسته احمدی نژاد، بیت اصول گرابان و بخشی اصلاح طلبان که به فرا خور حمایت حکومت به چپاول کشور مشغولند.

«غنایمی که نامش کشور ایران است وجود دارد.» تنها سر ملت بی کلاه است! سر آزادی خواهان و مبارزان بر دار! «آه که چه راه دشواری در پیش است با این همه دزد و سیاست بازان دو دوزه باز و جانیان دست پرورده حکومت اسلامی.» تنها قدرت یک پارچه خلق و امید به نیروهای داخلی که در گروه های کوچک ریز و درشت باقی مانده از نسلی که ما باشیم و جوانانی که طی این سال ها بر بالیده اند، روشنی بخش چالش های پیش روست. نیروهای دلسوز، آگاه و پیگیر مانده از سال های مبارزه با ستم شاهی، نیروهای انقلاب تا نیروهای جنبش سبز! تا نیروهای فعال برای بی اثر کردن نقش هر کاندیدی که رهبری پیشنهاد کرد. شور میلیون ها جوان در روز های پر تنش انتخابات برای ناکام گذاشتن رئیسی و دار دسته علم الهدا ها . جوانانی که امروز مطالبه گر خواست هائی هستند که بر اساس آن ها به روحانی رای دادند. چالشی مدنی و حق طلبانه! تنها نیروی بسیج شده چنین مردمی می تواند این دیوار ها را بشکند. شکاف در جبهه حکومتیان بیاندازد و یاد آور سرنوشت تلخ دیکتاتور ها و حامیان ریز ودرشت آن ها باشد. نیروئی که سر انحام کار را رقم خواهد زد. دیر یا زود ! که اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است .
پایان



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد