logo





اجرای مجدد نمايش ايرانی، بشتابيد!؟

يکشنبه ۷ تير ۱۳۸۸ - ۲۸ ژوين ۲۰۰۹

مهدی استعدادی شاد

mehdi-shad.jpg
نبايد به گذشته و سنت تامل نشده خود باز گرديم و مرده باد و زنده باد دوره های پيشين را تکرار کنيم. با گفتن مرگ بر ديکتاتور، هر چقدر هم که آقای خامنه ای باعث بيزاری ما از زمين و زمان شده باشد، مسئله ما با ديکتاتوری در جامعه ايرانی حل نخواهد شد.
چرا که آزاديخواهی ما با نظام خليفگانی فقط دعوای سياسی ندارد. بسيار مُهم تر از اين دعوا، چالشی فرهنگی و رفتاری برای بهبودی اوضاع بايد صورت گيرد. به عبارت ديگر، نبايد گول وسوسه ی مثل دشمن عمل کردن را بخوريم. شعارهای زنده باد و مرده باد را به آرشيو تاريخ بسپاريم. بنگريم که چگونه با زندگی بهتر کنار بيائيم و چقدر به خوشباشی بال و پر ببخشيم
حضور ميليونی مردم تهران، در فردای سخنرانی آقای خامنه ای در نماز جمعه، فقط زير پا گذاشتن فرمان خليفه شيعه در ايران نبوده است. اين حضور با وقار و با متانت که هفته ای از سال ۲۰۰۹ در صدر اخبار بود و توجه جهانيان را به خود جلب کرد، چهارمين نمايش ايرانی است.
چهارمين نمايشنامه ای که از دوره ی مشروطه (۱۹۰۶ -۱۹۰۳)، جُنبش ملی کردن نفت و انقلاب اسلامی تا به امروز بر روی صحنه رفته و از کشور، تئاتری چشمگير و تماشاخانه ای بزرگ ساخته است. بزرگی که حتا يونانيان مبتکر نمايش را نيز به حسرت مي کشاند. گرچه اينان نيز همين اواخر با تظاهرات خيابانی و اعتصابات سراسری به فساد اداری در کشورخود اعتراض کرده اند.
به هر حالت ايران را نبايد دست کم گرفت. حتا اگر سرود خود پسندانه ای مرز پُر گُهر به مذاق غير ايرانيان خوش نيايد و در چشم واقع بينان سخن منطقی نباشد. اهميت ايران، از منظر جغرافيای تمدنی – سياسی، سوای نافرمانی گسترده و چند باره مردمانش به واقعيت چهار راهی بودن سرزمينش در جهان بر مي گردد. ايستگاهی برای رو در رويی، برخورد و حتا سازش تمدن ها با فرهنگ بومی.
در شمال اين چهار راه، کمينگاه خرس روسی است. او که، پس از شکست شير ايرانی در صد و پنجاه سال پيش، بارها ميل خود را برای رفتن به سواحل آب های گرم خليج فارس و اطراق در آن جا ابراز کرده است. خرسی که پس از چنگ اندازی بر قفقاز با قشون خود، به يارگيری از غير خودی هم پرداخت. از آن پس پرسنلی چند مليتی را در ميدان بازی سياسی ايران فعال داشته است: کهنه جواسيس روس، نسل در نسل.
از غربش، در مسيری که تورانيان افسانه ای هموارش کرده و در سرحدش عثمانيان قرون وسطايی سنگر بستند، شير بريتانيای به سودای غلبه بر فيل هندی آمد و شد داشته است. آمد و شدی که در ضمن گاهی ما را هم بليعده است.
در دور انديشی سربازان ملکه ويکتورياها و اليزابت ها نفوذ به دربار و رخنه در مراکز قدرت و افکار عمومی ايرانيان همواره جای خود را داشته است. چنان که از جا به جای ايران زمين برای خود اردوگاهی ساخته و جيره خورانی را دست و پا کرده اند.
وسعت اردوگاه و تعداد جيره خوران بريتانيا چنان بی در و پيکر بوده که حتا فرانکو فيل های دربار ايرانی نيز در دوره هايی از گماشتگی ابايی نداشتهاند. در حالي که ابواب جمعی خروس فرانسوی، يعنی فرانکو فيل ها، معمولا در ديار هند و چين و شمال افريقا بايد دنبال نان و آب بوده باشند.
اين يورش های شمالی و غربی اگر سوءسابقه ديپلماسی و تاريخ استعماری در سرگذشت چهار راه ما باشند، آن چه اما "آپ ديت" يا به روز است از سمت شرقی مي آيد. البته يورش شرقی که تبارش به چنگيز مغول مي رسد، امروزه دو جنبه دارد. يکی تسخير بازارهای ما با جنس ارزان و بُنجل اژدهای چينی است که "دستاورد"ی از روند گلوباليزسيون معاصر به شمار مي رود و عطش مصرف گرايی ما را نصفه و نيمه مي خواباند. جنبه دومی را در سحر و جاذبه الگوی کشورداری چينی برای حاکمان امروز ايران مي توان مشاهده کرد. الگوی ترکيب کمونيسم سربازخانه ای با ولع پولسازی به هر طريق ممکن و ردشدن از روی جان زحمتکشان بی حق و حقوق انسانی.
عاليجنابان دستار بر سر ما در زمره شاگردان ممتاز تقليد و بدل سازی الگوی چينی هستند که اختناق و استبداد سياسی را بر سر مردمان مي ريزند و منفعت اقتصادی را در جيب.
با اين حال آن يورشی که از سمت جنوب گريبان شير ژيان ما را گرفته از همه ی همتايان در سمت و سوهای ديگر چهار راه ايران بغرنج تر است.
از جنوب، دو دشمن مختلف به سوی ما آمده اند. دشمنانی که، در نگاه اول و تامل نشده، به صورت دوست و حامی به نظر م يرسند. هم نفت و هم اسلام تازيان، دشمنان دوست نمای ما هستند. اولی را طلای سياه مي خوانند. اين گنج مثل طلای زرد رنگ نيست که همواره بايد آن را در کوه و سنگ جست و جو کرد. کافی است يکبار از زمين درآيد. دستگاه تخليه ای مدام آن را بيرون خواهد کشيد.
به مصداق اين ضرب المثل که خدا برای تنبل ها مي سازد، پول شدن راحت و بلاواسطه اين نوع طلای خاص که تازه کشف و استخراج آن را نيز مديون انگليسي ها هستيم دهه ها ما را از فکر کار، توليد صنعتی و برنامه ريزی علمی برای آتيه باز داشته است.
نفت آن صندوقچه جادويی است که دولتمردان نظام های دهههای اخير ايران جيب بی انتهای خود را پُر و با گدا پروری شکم صدقه گيران را سير کرده اند. جادوی آن گنج چنان است که دستجات مختلفی از مردان ريز و دُرشت سياست را در امتحان اخلاق و آرمانخواهی و ايران دوستی مردود و به رانت خواران صرف بدل کرده است. جامعه ما بار اين مردان فربه و فريبکار را سال ها است که بر دوش خود دارد.
امروزه در همين فربگی و فريبکاری مردانه، که از بغرنج نفت و اسلام و در هم تنيدگيشان بر مي آيد، گرفتاری ملی ما بيش از هر زمان ديگری خود را هويدا مي سازد. ايشان از خرافات عوامانه و درآمد نفت طناب داری ساخته اند که بتوانند آزاديخواهی ما را هر روزه اعدام کنند.
تبعيض و آپارتايد زن ستيزانه در واقعيت به صورت زندگی ستيزی و سرکوب شادی و خوشباشی جوانی در آمده است. مای جمعی کلافه و پريشان است. خود بودن پيشا اسلامی را به برکت تاريخ نويسی نومسلمانان نميشناسد. از غرب نيز چنان اهريمن و غولی برايش ساخته اند که خود بودن پسا اسلامی و مُدرن جهانی را همچون گناه احساس کند. با آن عادت به توبه و سنت ندامت که با دروغ مصلحتی و تقييه جور شده، مثل در و تختهای ناجور، به سختی فعل شناسايی را صرف مي کند.
ما از نيرنگ های خودمان بيشترين ضربهها را خورده ايم. چنان که در مقابل عرب مرکز مداری اسلام نخستين، به تدريج، شعوبيه و مذهب شيعه را علم کرديم و عناصری از آئين پيشينی خود را در آن جا داديم.
امروزه شيعه گری که زمانی خط تمايز ما با تازيان مهاجم به شمار مي رفت، يک ايدئولوژی دولت پرست و عوامفريب را بر ما مستولی کرده که نمي گذارد با تحول ساير جهانيان همراه شويم.
ماجرای حذف امتيازات ويژه روحانيت که جدايی ساختار سياست گذاری از منافع فرقه دينی را در جهان پيشرفته رقم زد، روندی که شروعش در اروپا به سده های قبل بر مي گردد، برای جامعه ايرانی امروز به صورت آرزويی دست نيافتنی جلوه مي کند.
از اين عقب ماندگی تاريخی و موقعيت پريشانحالی فقط خشم و کينه بر مي آيد. احساسی که هم بر ارتباط ميان جنسيت های مختلف (مرد و زن) سايه می اندازد و هم رابطه گرفتن اقليت های اجتماعی، قومی و دينی و غير دينی را مخدوش مي سازد. قانون اساسی جاری کشور، سياهکاری حک شدهای روی کاغذ سفيد است که آپارتايد و تبعيض گسترده را در محتوا نهفته دارد.
درست در لحظه ای که ما جهانيان را به همبستگی با آزاديخواهی مردم ايران فرا مي خوانيم، مردم جوانی که رنگ های مختلفی را همچون برنامه سياسی مطلوب خود حمل کرده و مي کنند، بايستی به سنجش آن مای جمعی و نمايش های پيشينش بپردازيم.
به نقاب و به گريم های خود بنگريم. پيش از آن که دوباره روی صحنه رويم. اندکی مکث کنيم. آيا مي توانيم دريابيم که نمايش های ما فقط حماسی نبودهاند؟ به راستی که لحظههای تراژدی و کمدی در آن ها فراوان يافت مي شوند. تازه از اين ها گذشته، در اين اواخر تئاتر گروتسک را هم که توليد توامان خنده و اشمئزاز است، به وانمودها و بازتاب های خود افزودهايم.
يک نمونهاش اين بود که شاه را به تبعيد رانديم تا خودمان، تک به تک، ادای شاه را در آوريم. جالب بود که سنت و محافظه کاری، دست در دست هم، درس عبرت آموزی به ما دادند. خليفه ای را بر کرسی نشاندند که نه تنها اختيارات زمينی اش به مراتب بيشتر از شاه بلکه همچنين خود را همچون جانشين خدای آسمانی عرضه می کند.
با اين حال اگر بخواهيم جانب انصاف را رعايت کنيم به اعتراف زير نيز مجبوريم. چرا که در صف مخالفان ريز و دُرشت نظام خليفگانی، شاهان خود خوانده ای در دستههای چپگرا و در جرگه های دست راستی وجود داشتهاند که با جان سختی به حيات خود ادامه داده و به صورت رشد فرهنگی شهروندانه تُف کردهاند.
باری. به رغم اين وضعييت ناخوشايند پوزيسيون و اپوزيسيون، و به رغم ناکامی ها و سردر گمی هايی که در اين سه دهه گذشته گريبان ما را گرفته بود، سوژه يا فاعل شناسای ايرانی با پيشرفت جهانيان همگام شده و بر اصولی چون خواستهی لغو اعدام و احترام به حقوق اقليت های اجتماعی پای فشرده است.
بنابراين نبايد به گذشته و سنت تامل نشده خود باز گرديم و مرده باد و زنده باد دوره های پيشين را تکرار کنيم. با گفتن مرگ بر ديکتاتور، هر چقدر هم که آقای خامنه ای باعث بيزاری ما از زمين و زمان شده باشد، مسئله ما با ديکتاتوری در جامعه ايرانی حل نخواهد شد.
چرا که آزاديخواهی ما با نظام خليفگانی فقط دعوای سياسی ندارد. بسيار مُهم تر از اين دعوا، چالشی فرهنگی و رفتاری برای بهبودی اوضاع بايد صورت گيرد. به عبارت ديگر، نبايد گول وسوسه ی مثل دشمن عمل کردن را بخوريم. شعارهای زنده باد و مرده باد را به آرشيو تاريخ بسپاريم. بنگريم که چگونه با زندگی بهتر کنار بيائيم و چقدر به خوشباشی بال و پر ببخشيم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد