logo





این راهِ روشن،

سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳ ژانويه ۲۰۱۸

ا. رحمان

راهزنان از هر سو می ایند
تاراج را پایانی نیست
شهر به ورطه ی تاریکی
فرو می رود
وبه قُرق ظلمت و خوف

می دانستم،
جغدها که بر سر کار
باز ایند
خیل عظیم خفاشها هم
می ایند
( قندیل های مشتعل )
فرو می شکنند
کبوترها را در میادین
و خیابانها
سر می بُرند

می بینید...
بال خورشید را می شکنند
غُبار بر چشمانِ سپیده
می پاشند
که روز بر نیاید

می دانستم از پسینِ ، پس لرزه ای
واژه های سردِ مسخ شدهِ
تکراری -
هزاران دروغِ عریان
بارانی از خاکسترِ سیاه
بر سرِ شهر می بارد

من ،
بیهوده نیست که این همه راه
آمدم
این راه ،
این راه روشن
امتدادش از افق می گذرد

مثل روز روشن -
وصل می شود به راهِ شیری
و به بالِ خورشید
و به معبرِ رهایی.


رحمان
28/دی/96


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد