مدیر مدرسه خوب میفهمد که همکاری با حراست یا بسیج اداره او را در مقابل هر حادثهی ناگوار اداری بیمه خواهد کرد. به همین منظور همواره چفیهی بسیجیاش را روی رختآویز دفتر کارش برای ارباب رجوع به نمایش میگذارد. آخر مردم هم همگی باید بفهمند که او از جایی ویژه بیمه شده است، تا مبادا فکر بد به سراغشان بیاید. با این رویکرد کنار آمدن با اداره به خصوص با حراست و بسیج چندان مشکل نخواهد بود. او ضمن تجربه خوب فهمیده است که کارهای تمامی ادارات تنها با بدهبستانی خودمانی سامان میپذیرد. او این آموزهی کارساز را همواره در رفتار اداری خویش دنبال میکند. یعنی با دستی میدهد و با دست دیگر میگیرد. یا با همان دست میدهد و با همان دست هم میگیرد. یا چه میدانم اگر بخواهد کمی عاقلانهتر رفتار کند با هر دو دست میدهد و با هر دو دست هم میگیرد. | |
در ایران برای انتخاب مدیر مدرسه چندان ضابطه و قانون اداری موجهی در کار نیست. چون همهی آنها را از خانوادههای شهید و جانباز یا افراد همسو با مدیران تحمیلی آموزش و پرورش برمیگزینند. کرسی مدیریت مدرسه به واقع تیولی برای مدیر به حساب میآید که او این تیول را به عنوان پاداش خوش خدمتیهایش برای حکومت، دریافت نموده است. در نتیجه مدرسه برای مدیر، محلی برای تجارت و سودآوری نموده میشود که گویا او خواهد توانست همراه با کاسبی و درآمدزایی در همین مغازهی پررونق، به اهداف شخصیاش دست یابد.
مدیران مدرسه اغلب سرایداری را هم به عنوان محرم اسرار خویش یدک میکشند که در صورت جابهجایی، همین سرایدار را نیز با خودشان به مدرسهی جدید میبرند. همچنین همهی مدیران چنان وانمود میکنند که برای فروش مواد خوراکی در مدرسه شرکت تعاونی تشکیل دادهاند. با این بهانه که انگار سود این شرکت تعاونیِ خودمانی سرآخر به صندوق مدرسه بازمیگردد. آنوقت مدیر از سرایدار جهت فروش مواد غذایی به دانشآموزان استفاده به عمل میآورد. طبیعی است که مدیر در این راه نیاز مالی سرایدار را هم برآورده خواهد کرد.
بسیاری از مدیران مدرسه پس از پایان وقت اداری قسمتی از فضای مدرسه را به رستورانها اجاره میدهند تا پیتزا بپزند و پیتزای خود را جهت فروش با پیک موتوری به خریداران خانگی برسانند. جدای از این مدیر هم ضمن برنامهای که جداگانه با سرایدار دنبال میکند، در اوقات تعطیلی مدرسه به سفارش شیرینیفروشیها، ساندویچیها و رستورانهای محل برایشان غذا و شیرینی میپزد.
از سویی مدیر مدرسه به خانوادهها میفهماند که از طرف اداره وظیفهی ایاب و ذهاب دانشآموزان را هم به او سپردهاند. موضوعی که در مدارس ایران به عنوان سنتی همگانی درآمده است. آنوقت گروهی رانندهی تاکسی و ون ردیف میشوند تا آمدوشد دانشآموزان را به مدرسه بپذیرند. اما حساب و کتاب این ماجرا را تنها و تنها مدیر مدرسه میداند و بس. چون کسی از این بابت بر دریافتیهای مدیر نظارت ندارد. او در نمونهای از همهی مدیران جمهوری اسلامی، آدم خیّری نموده میشود که خودش را شبانهروز بدون مزد و مواجب وقف کار مردم کرده است.
گروهی از مدیران هم فضای مدرسه را در روزهای تعطیل و یا اوقات تعطیلی مدرسه به آموزشگاههای خصوصی اجاره میدهند تا در آنها کلاس کنکور آزمایشی برگزار نمایند. آموزشگاههایی که کلاسهای کنکور برگزار میکنند، به اجارهی مدرسه بیش از هرجای دیگری اشتیاق نشان میدهند. انگار این کار مشروعیتی را نیز برایشان در پی خواهد داشت. ناگفته نماند که در این خصوص هم همانگونه که گفته شد بر دریافتیهای مدیر مدرسه نظارتی به عمل نمیآید. ولی مدیر مدرسه مثل همیشه مدعی است که این درآمدها را برای خودِ مدرسه هزینه میکند.
در عین حال همکاری مدیر و سرایدار بیش از همهی اینها است و در هر عرصهای که بخواهند قابل پیشبینی است. انگار نافشان را در آسمانها برای هم بریدهاند. این دوستی صمیمانه موجب میشود تا شبها حیاط مدرسه را هم به عنوان پارکینگ به همسایههای مدرسه اجاره بدهند.
کم نیستند مدیرانی که در صورت لزوم، فضایی از مدرسه را هم بین مردم عادی به مزایده میگذارند تا در آنجا لوازمالتحریر بفروشند.
مدیرانی نیز هستند که با استفاده از خط تلفن مدرسه و فضای کارشان در مدرسه، برای تدریس خصوصی آگهی میدهند. آنوقت در پاسخگویی به تلفنهای مشتری، سرایدار هم به آنان یاری میرساند و حتا از این راه، ثواب و اجرش را هم تمام و کمال از دست مدیر مدرسه دریافت میکند. به واقع مدیر با این حقه آموزشگاهی سوای آموزشگاه رسمی راه میاندازد و معلمان شناخته شده و خودمانی را برای تدریس درب خانهی مردم میفرستد.
گردش تفریحی یا به قول مدیران گردش علمی نیز از مواردی است که نیاز شخصی هر مدیری را برای پولسازی برمیآورد. چون با پولی که او از خانوادهها دریافت میکند قرار میگذارد که اتوبوسی برای آمدوشد دانشآموزان اجاره شود و جهت بازدید نیز بلیت خریداری گردد. اما سرآخر پولهای درشت به جیب مدیر ریخته میشود تا خردهریزهای آن را در راه سفر تفریحی دانشآموزان هزینه نماید.
رییس مدرسه جدای از شهریهای که میگیرد خانوادهها را مجبور میکند تا هر از چندگاهی پولی به مدرسه بپردازند. گاهی گفته میشود که کاغذ فتوکپی میخواهند بخرند و گاهی نیز دستگاه فتوکپی را میخواهند تعمیر کنند. خلاصه اینکه مدیران هرگز بهانه کم نمیآورند. چنانکه همه ساله پولی هم برای قیرگونی پشت بام و آسفالت حیاط از دانشآموزان میگیرند. آبسردکن، بخاری، وایتبرد، دستگاه کپی، کولر و کامپیوتر نیز از اقلامی است که دانشآموزان همهساله باید آنها را برای مدرسه بخرند.
با حقههایی از این دست اگر چنانچه مدرسه خریدی و تعمیراتی داشته باشد، مدیر مدرسه پول آنها را ضمن فاکتورسازی خود چندین برابر از خانوادهها دریافت میکند. تازه نسخهای از همین فاکتورها، برای شهرداری منطقه نیز ارسال میگردد تا مدیر از اهداییهای شهرداری هم بینصیب نماند. گفتنی است که شهرداریها در بودجهی سالانهی خود پذیرفتهاند که هزینهی تعمیرات مدرسه را از هر نوعی که باشد بپردازند.
مدیر مدرسه خوب میفهمد که همکاری با حراست یا بسیج اداره او را در مقابل هر حادثهی ناگوار اداری بیمه خواهد کرد. به همین منظور همواره چفیهی بسیجیاش را روی رختآویز دفتر کارش برای ارباب رجوع به نمایش میگذارد. آخر مردم هم همگی باید بفهمند که او از جایی ویژه بیمه شده است، تا مبادا فکر بد به سراغشان بیاید. با این رویکرد کنار آمدن با اداره به خصوص با حراست و بسیج چندان مشکل نخواهد بود. او ضمن تجربه خوب فهمیده است که کارهای تمامی ادارات تنها با بدهبستانی خودمانی سامان میپذیرد. او این آموزهی کارساز را همواره در رفتار اداری خویش دنبال میکند. یعنی با دستی میدهد و با دست دیگر میگیرد. یا با همان دست میدهد و با همان دست هم میگیرد. یا چه میدانم اگر بخواهد کمی عاقلانهتر رفتار کند با هر دو دست میدهد و با هر دو دست هم میگیرد.
مدیران مدرسه به منظور تظاهر به دین دولتی همگی از نوک پا تا فرق سر بسیجی و ولاییاند. این موضوع را خیلی راحت از "ظاهر نورانی" ایشان هم میتوان تشخیص داد. در همین راستا در ایام محرم، از عزاداری برای اباعبداللهالحسین چیزی کم نمیگذارند. در ماه رمضان هم دانشآموزان را به صرف افطاری فرامیخوانند. حتا گوسفند نذری این و آن را به مدرسه میکشانند و زیر پای دانشآموزان قربانی میکنند. چون برای پولسازی قباحتی هم در رفتارشان نمیبینند. البته تمامی اینها سر فرصت چندین برابر فاکتور میشود تا بتوانند صندوق بیدرو پیکر مدرسه را خالی کنند. جدای از این مدیر مدرسه همیشه دنبال "بانیِ خیر" یا "بانیِ نذر" میگردد. بانیها گوسفند نذریشان را به مدیر مدرسه میسپارند، یا به دانشآموزان چند شب افطاری میدهند و یا همانند خیّرین مدارس لباس عید دانشآموزان "بیبضاعت" را تأمین میکنند.
ناگفته نماند که هر مدرسهای انجمنی نیز با عنوان "انجمن اولیا و مربیان" دارد که قرار است اعضای آن بر دخل و خرج مدرسه نظارت داشته باشند. چنانکه برای هر برداشتی از صندوق مدرسه امضای اعضای انجمن نیز ضروری مینماید. اما مدیر از قبل پیشبینی همهی اینها را کرده است. چون انتخابات انجمن هم به چیزی از همان انتخابات جمهوری اسلامی شباهت دارد. از این انتخابات سرآخر همانهایی سر برمیآورند که از پیش مدیر انتظارشان را داشته است. افرادی که به راحتی و بدون هیچ پرسوجویی پای هر نوشته یا چکی که رییس مدرسه بخواهد امضایشان را مینشانند. افراد انجمن با چنین راهکار عافیتجویانهای، به حتم درس و مشق فرزندشان را هم پیش معلم و مدیر مدرسه بیمه نمودهاند.
در عین حال به تازگی باب شده است که مدیر مدرسه از معلمان مجموعهی آموزشی خودش هم رشوه بگیرد. البته رشوه به بهانهی روز تولد، بازگشت از کربلا یا مکه، سوغاتی و ارتقای شغل به مدیر پیشکش میشود. هر معلمی که در همین راستا به وظیفهی نانوشتهاش در قبال رییس مدرسه آشنا باشد، به حتم در رتبهبندی نیز امتیاز مثبتی خواهد گرفت. اما آن معلمی که به این وظیفهی نانوشته ناآشنا باقی بماند، به حتم از رتبهی مناسبی برخوردار نخواهد بود.
مدرسهها نیز همانند مغازههای دونبش زمانهی ما سرقفلی ویژهی خودشان را دارند. آنکه حکم مدیریت را به دست مدیر میسپارد، پول سرقفلی این مغازه را هم از او میگیرد. به هر حال اقتصاد مدرسه هرچه باشد از اقتصاد حجرهای بازاریهای کشور چیزی کم نمیآورد./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد