![]() |
|
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی که در ۲۲ خرداد برگزار گردید، با دو ویژگی بارز ”حضور گسترده و بیسابقه“ و ”تقلبی بمراتب گستردهتر و بیسابقهتر“ همراه بود. بدنبال این تقلب آشکار و بیمحابا ، مردمی که خود را در بازی جناحهای حاکمیتی مغبون میدیدند، با شعار ”موسوی، موسوی، رأی ما را پس بگیر“ اعتراض خود را از سطح روزنامهها و سایتها به عرصه خیابانها کشاندند. نمایش چند میلیونی مردم تهران در 25 خرداد و در اعتراض به نتایج دستکاری شده انتخابات، که سریعاً به اعتراض علیه رژیم و شخص ولیفقیه فرا روئید، در سی سال پس از انقلاب 57 بزرگترین نمایش اعتراضی مردم کشورمان، و تظاهرات شنبه 30 خرداد درست یک روز پس از فتوای خامنهای در نماز جمعه تهران و صدور فرمان سرکوب، بزرگترین دهنکجی و تقابل با ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی بشمار میآید.
بدنبال اوجگیری اعتراضات مردمی و همهگیر شدن تظاهرات خیابانی، همانگونه که انتظار میرفت، رهبر جمهوری اسلامی فرمان سرکوب را صادر نمود. حماقتی بس عظیم که ناقوس مرگ را برای جمهوری اسلامی بصدا درآورد. درپی صدور فرمان ولیفقیه، ماشین سرکوب متشکل از نیروهای گارد ویژه، نیروهای انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج و لباس شخصیها، اقدامات خود در کشتار مردم معترض را که از چند رو قبل شروع کرده بودند، را تشدید نمودند. امروز کمترین عقبنشینی، عقبنشینیهای بعدی را بر رژیم تحمیل خواهد نمود، و ابطال انتخابات نهایتاً ابطال رژیم را در پی خواهد داشت. اگر دیروز امکان آن وجود داشت که با انتخاب موسوی در دور دوم و با آرائی نزدیک به آراء احمدی نژاد، همانند دوره خاتمی هیجانات جامعه را کنترل نمود. ولی دیگر چنین فرصتی از دست رفته است. برای جمهوری اسلامی چشم اندازی جز عقب نشینی و ابطال انتخابات که مطمئناً قبول عقب نشینی های بعدی را هم بدنبال خواهد داشت، و یا سرکوب جنبش و براه انداختن حمام خون را نمی توان تصور نمود. چیزی که در این میان محتمل به نظر میرسد، سازش و یا کنار کشیدن رهبرانی است که از قضای روزگار و نبود آلترناتیوی مقبول به چنین جایگاهی پرت شده اند. ایستادگی این رهبران موجب تعمیق جنبش مردمی و عقب نشینی رژیم خواهد شد. و پرواضح است که تلفات زیادی نیز در این راستا خواهیم داد. البته عقب نشینی و خیانت به مردم بمراتب خونبارتر و وحشیان هتر از ادامه مبارزه خواهد بود. امروز برای اجتناب از کشتارهای گستردهتر تنها و تنها راه ممکن ادامه و گسترش مبارزات جاری است. ابطال انتخابات به خواستی عمومی و همه گیر در جامعه ملتهب و شدیداً سیاسی شده ایران تبدیل گشته است. ابطال انتخابات امروز آن خواست محوری و متشکل کننده ای است که می تواند، ما را به پسوی پیروزی رهنمون شود. خواست های دیگری را می توان طرح نمود، بشرطی که جایگزین خواست اصلی نشوند. پس از ابطال انتخابات، بایستی همراه با شعار مرگ بر خامنه ای، دستگیری و محاکمه عامرین و عاملین، سرکوب و کشتارهای اخیر در دستور کارمان قرار گیرد. کسب این پیروزی و تلاش برای تعقیب قضایی جنایتکارانی که دستشان به خون مردم معترض آلوده گشته است، یأس و سرخوردگی را از اردوی انقلاب و از میان تودههای مردم به اردوی ضد انقلاب و به میان مزدوران رژیم منتقل خواهد نمود. زمانی که بتوانیم تاوان سرکوب را حتی در مقیاسی اندک بر این مزدوران رژیم بچشانیم، آنموقع حمله نهایی را برای سرنگونی جمهوری اسلامی آغاز خواهیم نمود. زمانی حمله به عرش در دستور کارمان قرار خواهد گرفت،که روحیه مقاومت و توان مبارزه را ضدانقلاب و مزدوران جمهوری اسلامی سلب کرده باشیم. کمونیستها و دیگر نیروهای دمکرات و ترقیخواه بایستی هوشیارانه از طرح خواستهای بزرگ و برداشتن وزنهای خارج از توان، که میتواند موجبات شکست را فراهم سازد، خودداری نمایند. البته ابطال انتخابات کف خواستهای مردم بشمار میرود. قدم بعدی بایستی در راستای دستیابی به سقف خواستها سازماندهی شود. مطمئناً با تعمیق مبارزات اجتماعی چشمانداز روشنتری برای آینده جنبش رو بهگسترش مردم کشورمان ترسیم خواهد گردید. این روند طبیعتاً با ریزش نیروهایی نیز همراه خواهد بود. آنچه امروز برای ما در دستور کار قرار دارد، حمایت از این جنبش مردمی است. چرا که شکست جنبش روحیه ای از یأس و سرخوردگی را بر جامعه مستولی خواهد ساخت، که شاید برای سالهای سال آثار آن از اذهان فعالین سیاسی و تودههای مردم زدوده نشود. امری که تلقین تغییر ناپذیری جمهوری اسلامی را بدست نیروهای داخلی بدنبال خواهد داشت. آری شکست جنبش، یعنی سرکوبگسترده و خونین، و دوختن چشم امید به دخالت نظامی نیروهای خارجی و امپریالیستی. همانطوریکه گفته شد، فقدان آلترناتیوی قوی و مورد قبول، همراه با حماقت کودتاچیان به رهبری خامنه ای و احمدی نژاد، مهمترین علل تصاحب رهبری جنبش توسط اصلاحطلبان حکومتی به رهبری موسوی بود. در این میان نبایستی از نقش رسانههای امپریالیستی غرب در دوختن لباس رهبری بر تن موسوی و اصلاحطلبان حکومتی و آلترناتیو سازی برای جنبش غافل گشت. در کنار این تلاشها لازم است به ... نیروهای دمکرات و مترقی، خصوصاً احزاب و سازمانهای چپ و کمونیستی کشورمان اشاره نمود. تمکین خود خواسته به سی سال تشتت، و درگیری-های حیدر- نعمتی، که وزارت اطلاعات رژیم برای ما تدارک دیده بود، از دیگر عوامل مؤثر در کسب چنین امتیازی توسط جناح دیگری از جمهوری اسلامی میباشد. چپ کشورمان خیانتی بزرگ را مرتکب خواهد شد، اگر نتواند بهسرعت به این تشت و چندگانگی کودکانه پایان دهد. برای فرا رفتن از چنین جایگاهی همین امروز خیلی دیر شده است، دیگر نمیتوان منتظر فرداها ماند. اگر دیر بجنبیم 57 دیگری برایمان تحمیل خواهند نمود، و شاید انقلابی مخملی با رنگ و بوی اسلامی برایمان تدارک دیده باشند. اگر امروز مجبوریم پشت سر این آقایان راه بیافتیم، و بیشتر از آنکه تأثیرگذار باشیم، تأثیرپذیر هستیم. ثمره سی سال درگیری و نزاعهای درونی است. باید آستینها را بالا زد و متحداً برای اجتناب از چنین سرنوشت شومی پا بهعرصه مبارزه گذاشت. حضور چپ داخل کشور را میتوان در تمامی عرصههای مبارزه احساس نمود. ولی نقشی که ایفاء مینماید متناسب با وزن آن نیست. برای رسیدن به چنین جایگاهی باید بیشتر تلاش نمائیم. چپ برای تأثیرگذاری چارهای جز مراجعه به پایگاه اصلی خود، به کارگران، زحمتکشان و روشنفکران رادیکال ندارد. تنها سلاح چپ در چنین کارزاری متشکل نمودن تودههای مردم، خصوصاً کارگران است. حضور اثر بخش چپ نه به حضور کمی و عددی، بلکه به چگونگی این حضور و کیفیت آن بستگی دارد. حضور چپ یعنی تشکلهای کارگری، یعنی سندیکا و اتحادیه، حضور چپ یعنی اعتصابات کارگری و مبارزه طبقاتی، حضور چپ یعنی مبارزه ضد امپریالیستی، یعنی مبارزه متشکل برای دمکراسی و حقوق بشر. چپ ضمن حضور در اعتراضات خیابانی، میبایستی تلاش خود را بر سازماندهی اعتصابات کارگری و اعتصابات عمومی متمرکز نماید. متأسفانه تشتت چپ در سی سال گذشته توان آن را در چنین عرصهای نیز ضعیف ساخته است. ضعف محسوس تشکلهای کارگری خود بخوبی بیانگر وضع نابسامان سازمانها و احزاب چپ کشورمان میباشد. با تمامی اینها راه میانبری وجود ندارد، هر آن که بخواهیم شروع کنیم مراجعه به کارگران و زحمتکشان و کمک به متشکل نمودن آنان نقطه آغاز و تنها ابزار موجود ماست. رفقا! اگر مصمم به پایان دادن به وضع موجود میباشیم، و میخواهیم از جمهوری اسلامی عبور کنیم. لازم نیست بدنبال سلطنتطلبان و اصلاحطلبان حکومتی بیافتیم. همان گونه که شایسته نیست با غلطیدن به دامان سکتاریسم، بی آنکه حضوری محسوس در عرصه مبارزات اجتماعی داشته باشیم، ادای رهبران را در آریم. ما باید قبل از هر چیز به چندگانگی خود پایان دهیم. بدون تحقق چنین امری چپ از رأس معادلات سیاسی و مبارزات اجتماعی حذف و تنها بعنوان سیاهی لشکر مورد استفاده قرار خواهد گرفت. چپ آن صدای سومی است، که با ایمان به مبارزه برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی و حضور در مبارزات مردم کشورمان برای کسب دمکراسی و عدالت اجتماعی، از همراهی با امپریالیستها و یارانش اباء مینماید. چپ داخل کشور، در طی سی سال گذشته، در عرصه مبارزات جاری، در زندانها و پای چوبه های دار، در کارخانه و مزارع، در دانشگاهها و مدارس، در خیابانها و اعتراضات مردمی، برای عبور از جمهوری اسلامی مصمم گشته است. هیچ عاملی ما را از تصمیمی که گرفتهایم باز نخواهد داشت. در این راه هر دستی را که صادقانه بسویمان دراز می-شود، صمیمانه میفشاریم. اگر دوستان و یاران ما در خارج از کشور نیز بخواهند تغییری در منش خود بدهند، مطمئناً از آن استقبال خواهیم نمود. ولی اگر بخواهند لجوجانه بر مواضع تششتزای خود ایستاده و برطبل تفرقه بنوازند، یقین بدانند که برای عبور از جمهوری اسلامی از آنان نیز عبور خواهیم نمود. متن کامل نشریه کار داخل کشور نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|