logo





بخوان...

جمعه ۳۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۷

ا. رحمان

برای رضا شهابی ،
که همراه باد و تندر
ره می پوید به سپیده دمان

تو ترانه ات را بخوان،
اما نه با حزینی
از این اندوه سرای دیر پایِ
ستم پیشه گان،
با طراوتی که از
یاس های وحشی دامنه های فتح
گل های سرخ دشتهای آزمند
از قلب پر خون عاشقت
از میان اردوی کار،
در ز مهریر آتش و دوزخِ
از همیان ستارگان بی شمار
بر می خیزد و...
می گذرد _
بر فراخنای این دیار زخمین،

تو ترانه ات را بخوان،
بلند و...
باز هم بلندتر،
اخگری در شبِ تاریک صنوبرها
شعله می‏کشد
از میان سلولهای بندِ
بندیان فراموشخانه ها
شهر سکون و خفته در خاکستر را
شعله بر خواهد کشید

بخوان،
بلندتر بخوان ترانه ات را،
با حنجره خونینِ
اندلیبان،
که صلابت دروغین و پوشالی _
و آن نقاب های شیطانی را
خواهی درید.

تو ...
ترانه ات را بخوان،

رحمان
30/06/1396


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد