گاهی اشاره ی هدیه دهنده ی کتاب و گاهی نیز عنوان و محتوای آن، کتابخوان را به صرافت اظهار نظری می اندازند. بعضی اوقات جلد کتاب نیز جاذب و باعث کنجکاوی است تا از ته و توی متن باخبر شویم.
در مورد "پلاتو در بغداد" (که کتابی ترجمه شده بزبان آلمانی است) کلیه این عوامل برای نگارنده پیش آمد و واکنش ساز شد. اکنون شما شاهد واکنشی هستید که، در اینجا، نگارنده را به چیده مان حروف الفبا در ساختاری از جمله ها کشانده است.
همکاری آلمانی، که کتابی ترجمه شده از انگلیسی را خوش آمده بود، فکر کرده بود لطفش شامل حالم میشود. اگر که پس از خواندن، کتاب را به من ببخشاید. کتابی که به زعمش پُر از اطلاعات بود؛ از وجناتش هم برمیآمد که ناشرش خواسته با "کتاب خواندنی" مشتری بیشتری را جلب کند.
بهر حالت لطف همکار هدیه دهنده و نفع ناشر بازاریاب دست به دست هم دادند تا واکنشی را از سوی اینجانب باعث شوند. آنهم واکنشی برای عقده گشایی گسترده و در سطح ملی.
البته آنان بدیهی است که بی خبر باشند. از این که چه فکرها و ایده هایی در میان ایرانیان غربت نشین در گردش هستند. ایرانیانی که با اوضاع ناجور در موطن خود و نیز همراه با روندی که در بسیاری از جاهای جهان پوپولیسم و ناسیونالیسم افراطی را میداندار عرصه سیاست ساخته به دنبال تعریف هویت جمعی هستند.
بنابراین کتابی دریافت کرده ام که عنوانش به آلمانی "پلاتو در بغداد"( منتشرشده به سال 2012) است. در واقع ترجمه اثری است از انگلیسی که زیر عنوان "چراغ علاء الدین" ((Aladins Lamp به سال 2009 انتشار یافته و به قلم جان فریلی(Jahn Freely) است.
نویسنده آن گونه که در شناسنامه کتاب آمده متولد 1926 در بروکلین ایالات متحده امریکا و به سالها در دانشگاهی در استانبول تاریخ علم تدریس کرده و کتابهایی از جمله دربار هی تاریخ ترکیه و امپراتوری عثمانی بزبان انگلیسی نگاشته است. بنابراین حتا میتواند نه فقط از نقش غرب که همچنین از حضور فرهنگیان در عصر عثمانی نیز ارزیابی جانبداری بدست دهد.
بنابراین "چراغ علاءالدین" وی را باید چند جانبه دید. اینکه در تداوم روند معمول یا در گسست از سنت رایج تاریخ علم و فلسفه نویسی است.
اما آنچه نخست متن فریلی نشان میدهد تداوم فعالیت در انتشار "کتابهای خواندنی" همه پسند است که میخواهد مخاطبان وسیعی را جذب ماجراهای تاریخ فلسفه کند. در مرحله دوم، کار وی گسست از سنتی است که تاریخ فلسفه نویسی را فقط برای مخاطبین دانشگاهی انجام میداد.
البته ما نیز مثل سایر جهانیان، پیش از این در بازار کتاب خود، آثاری همه پسند در زمینه شرح تاریخ فکر داشته ایم. آثاری که به زبان فارسی ترجمه شده اند. از جمله این آثار، کتاب لوچانو دکرشنتزو (فیلسوفان بزرگ یونان باستان، ترجمه عباس باقری، نشر نی،1377) است یا اثر یوستین گُردر(دنیای سوفی، ترجمه حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، 1374).
در کتاب نخستین، نویسنده ایتالیایی طنز و بذله و ارجاع به زندگی همشهریان خونگرم خود را وارد روایتی از فلاسفه یونان باستان کرده و بدین خاطر نیز دل مخاطبان بسیاری را ربوده است. در کتاب دوم با نویسنده ای از نروژ روبروئیم که شغلش دبیری است و روایت را برای نوجوانان و شاگردان مدرسه و دبیرستان نگاشته و بخاطر سادگی و غیر پیچیده بودن شرحیاتش مورد استقبال بسیاری واقع شده است. هر دوی این کتابها به زبانهای مختلفی ترجمه شده اند.
به همین خاطر تسخیر بازار برای ناشران سودجو فقط با انتشار کتابهای خواندنی و در سطح مقبول خوانندگان عمومی پایان نگرفته است. پوشش دادن به عرضه و تقاضای کالا ایشان را تا جایی پیش برده است که مثلا در زبانهای انگلیسی و آلمانی حتا برای "خنگها و کودن ها" نیز تاریخ فلسفه و شرحیات مربوطه را منتشر کنند. نمونه اش کتابهای سریالی زیر است:
Philosophie für Dummies
بهر حالت قوانین بازار موثر است. مدیر سودجو برای درآمد بیشتر حتا معیارهایی را زیر پا میگذارد که پیش از این برایش راهگشا بوده است. کتابهای خواندنی که گفتیم سطح عمومی را لحاظ میکردند و در حین سرگرم ساختن مخاطب میخواستند سطح اطلاعات را بالا ببرند، درآمد کمی برای بنگاههای انتشاراتی رقم نزدند. اما این درآمد طبع بلند مدیران سودجو را راضی نکرده که خواسته اند کتاب خود را به خنگها و کودنها نیز بفروشند.
حال اگر شما عادت داشتید که تاریخ فلسفه به قلم استادانی چون ویل دورانت، برتراند راسل و کاپلستون را به ترجمه فارسی بخوانید، به حتم در برابر سریال شرح "تاریخ فلسفه برای خنگها و کودنها" تعجب خواهید کرد. حتا اگر فوری به واکنشی منفی روی نیاورید.
از اعجاب و واکنش منفی به تاریخ فلسفه برای خنگها و کودنها گذشته، سراغ روایت جان فریلی برگردیم. روایتی که آنهم تعجب برانگیزیهای خود را دارد. و اما تعجب هم در مشاهده تفاوت عنوانهای کتاب در دو زبان انگلیسی و آلمانی بوجود میآید که هرکدام اشاره های ضمنی خود را دارند و هم در نگاه به تبلیغ پشت جلد که حاوی چند نکته است.
نخستین نکته در پشت جلد این است که مفسران کتاب مدعی شده اند که روایت فریلی پیشداوریهای اروپا محورانه را کنار زده است. در نتیجه، یا بواقع در هماهنگی با سیاست رسمی بازار مشترک اروپا، کتاب نیز در پی انتگراسیون یا ادغام مسلمانان در ساختارهای قانونی و فرهنگی قاره است. زیرا فریلی بازگشت گنج شناخت و دانش به اروپا را با برآمد و رشد اسلام مربوط دانسته است. گنجی که بزعمش همان میراث نظریه پردازی یونیان باستان بوده و در دوره قرون وسطایی سلطه ی مسیحیت اجازه آفتابی شدن را نداشته است.
بنابراین از تبلیغ پشت جلدی گذشته که کتاب را تاریخنگاری جذابی در مورد رشد دانش و علم دانسته، نگاهی به عنوانهای مختلف کتاب در زبانهای انگلیسی و آلمانی هم لازم است که مخاطبان مختلفی را به خواندن دعوت کرده است.
بواقع در عنوانها کلی اشاره ضمنی خوابیده است که باعث تداعی معانی میشود. اکنون اگر اهمیت را به عنوان کتاب در زبان اصلی بدهیم با علاء الدین و داستان مربوطه اش روبروئیم. بنا بر سنت عمومی مطالعه و اطلاعات میدانیم که علاءالدین صاحب چراغی بوده و روزی بر اثر "مُعجزهای" در چراغ جادویی باز شده و غولی از آن بیرون زده است. غولی که سپس برای دوباره اسیرشدنش به بسیج جماعتی نیاز میرفته تا عقلشان را روی هم گذاشته و چاره و تدبیری بیابند.
می بینیم عنوان "چراغ علاءالدین" در زبان انگلیسی، سوای اشاره به پدیده ی عجیب و افسانه ای از شرق، در غرب برای خریدار کتاب میل کنجکاوی و ماجراجویی را زنده میکند. در حالی که، برای خریدار آلمانی زبان، وجود پلاتو در بغداد عنوانی غریب برای یک کتاب فلسفی جلوه میکند و واقعیتش ناممکن بنظر میرسد. اما این اشاره این پتانسیل را در خود دارد که حافظه تاریخی خریدار آلمانی زبان را تحریک کند که ببیند افکار پلاتو آتنی در بغداد چگونه گذر روزگار را تجربه کرده است.
اما برای نگارنده این سطرها چراغ علاءالدین کششی ایجاد نمیکند و باعث ماجراجویی نمیشود. همچنین در مورد اقامت پلاتو در بغداد نیز میلی به گمانه زنی بوجود نمیآید؛ که اولی یادآور سریال قصه های ترسناک بچگی است و وحشت از غول و دومی ناخوشایندی از معادل گرفتن امروزی پلاتو با کُل تاریخ فلسفه و اندیشه.
منتها تمامی این نکته های موجود در عنوان و شکل جلد کتاب چیزی نیست در قیاس با اشاره های نصفه و نیمه متن به قضایایی که میتواند برای یک خواننده شرقی یا دقیقتر یک خواننده ایرانی مُهم باشد.
بویژه که مسئله تعریف هویت ملی در زمانه پُرآشوب خاورمیانه بیش از پیش خود را نمایان ساخته است. و هویت ملی به درستی تعریف نخواهد شد اگر که شناختی از رخدادها و دستاوردهای منطقه ای نداشته باشیم. چه آنهایی که در دفتر تاریخ ثبت گشته و چه آنهایی که به عمد و بخاطر منافع بیگانگان مسکوت گذاشته شده است.
از این منظر با همان نخستین جمله درمقدمه کتاب با جان فریلی میتوان زاویه یافت و موافق نبود. وقتی او سرچشمه علم مدرن را به یونان باستان محدود میکند.
فریلی، مثل غالب روایتهایی که در قرن پیش در غرب نگاشته شده، سرآغاز اندیشه ورزی را به متفکران ایونی می بخشد که در شش قرن پیش از میلاد مسیح در شهر میلت ( یا به رسم الخط قدمای ما شهر ملطی) روزگار میگذراندند. چنان که از میان مشهورترین متفکران طبیعتگرا به نام تالس ملطی اشاره می رود که نقطه اتکا نظریاش از نجوم برخاسته است. در حالی که این شناخت به واقع حاصل آشنایی وی با ستاره شناسی شرقی بوده است. شناختی حاصل سفر به شرق و به خاطر سپردن اطلاعات رایج در آن دیارها. حتا اگر به یاد نیاوریم که این شهر از بین رفته در ترکیه امروزی به روزگارانی بخشی از امپراتوری هخامنشی بشمار میرفته و از نخستین شهرهای باستانی دارای دانشکده بوده است.
البته فریلی، بخاطر مدعای کنار زدن اروپا محوری مسلط بر تاریخ نویسی غربی، گاهی اشاره های ضمنی به نقش پیشینی شرقیان دارد. ولی چون بیان فریلی تلویحی است، تازه در توجه و دوباره خواندن متن است که از تاثیر بسزای شرقیان در پزشکی، اخترشناسی و ریاضیات باخبر میشویم.
این کشف نه فقط به هنگام گزارش از سرگذشت تالس معلوم میگردد بلکه در آنجایی( یعنی در فصلهای بعدی) که از سرگذشت کوپرنیک میگوید. کوپرنیکی که نخست در چاپ اول رساله خود از تاثیر گرفتن از اخترشناسی شرقی گفته و در چاپ دوم این نکته را از کتاب خود حذف کرده است. ( برای آشنایی با این قضیه رجوع کنید به ص 251 کتاب فریلی در زبان آلمانی).
در واقع با رجوع به سرگذشت مردانی که غرب به آنان می بالد، مثلا هیپوکراتس و کوپرنیک و نیوتون، تازه معلوم می شود که تا چه میزان چشمگیری ایشان متاثر از شرقیان بوده اند. گرچه نه فقط تاریخ نویسان اروپا محور بلکه همچنین برخی از خود آن عالمان نیز در پی پاک کردن آثار آن تاثیر شده اند.
بنابراین نوع متداول تاریخ نویسی و ارائه کتاب خواندنی در غرب نیز در نبرد فرهنگ ها سهم خود را دارد و به تکرار نتایج پژوهش هایی آکادمی های غربی بر می آید که با کسر شأن دیگران به خود امتیاز داده است. به همین خاطر بطور مشخص از سنت پزشکان و اخترشناسان و ریاضیدانانی چون پورسینا، خوارزمی، ابومعشر و جمشید کاشانی و قطب الدین شیرازی روایت و تجلیل نمی شود.