
گرچه جمهوری اسلامی در الگویی از سازوکارهای خلیفهی دوم آرشیوی برایمان باقی نگذاشته است ولی در همین آرشیو خودمانی هم که شده سراغی از باقر مؤمنی میگیرم. ضمن جستوجو خبرنامهی شماره ۳ جامعهی روحانیت مبارز تهران را مییابم که عنوان خیلی محرمانه را بر پیشانیاش نشاندهاند و تاریخ انتشار آن به دیماه ۱۳۷۱ بازمیگردد. نویسندگان خبرنامه در صفحهی ۳۱ آن خبری را انعکاس دادهاند که چندان هم خیلی محرمانه نیست. انگار با عنوان "خیلی محرمانه" اهمیت خبر و گزارششان فزونی میگیرد. آنان در این گزارشِ خبری از کتابی نام میبرند که در تهران از سوی انتشارات هوش و ابتکار نشر یافته است. در کتاب یاد شده حدود صد نفر از داستاننویسان معاصر معرفی شدهاند که ذکر نام هفت نفر از ایشان اعتراض نویسنده را برمیانگیزد. این هفت نفر عبارتاند از: مهشید امیرشاهی، رضا علامهزاده، نسیم خاکسار، عباس پهلوان، باقر مؤمنی، اسلام کاظمیه و فریدون تنکابنی. اعتراض نویسنده با این بهانه صورت میپذیرد که آنان همگی در تبعید به سر میبردند و به گمان او آنکه در تبعید به سر میبرد نامش نیز باید از هر کتاب و رسانهای حذف شود. ضمن آنکه نویسندهی خبرنامه این سهلانگاری را به پای وزیر ارشاد وقت مینویسد.
در خبرنامهی مذکور از جمله اتهاماتی که برای باقر مؤمنی برمیشمارند عبارتاند از: "عضو سابق کانون نویسندگان - مارکسیست فراری - همکاری با نشریات چپ خارج از کشور".
بدون تردید باقر مؤمنی تمامی این اتهاماتِ حضرات حکومتی را اگر وجاهتی حقوقی در پی داشته باشند، از ریز و درشت میپذیرد. ولی از پیش باید دانست که در ایران جمهوری اسلامی تبعید بودن هم جرم به حساب میآید، به همانگونه که کارگزاران فرهنگی حکومت در گزارش خود عضویت در کانون نویسندگان را نیز جرم میشمارند. همچنین از نگاه این حضرات و آقایان حکومتی نویسنده هرگز نباید مارکسیست باشد و تازه آنوقت هم که مارکسیست شد لابد باید در داخل کشور باقی بماند تا او را به اوین بسپارند و یا به پای چوبهی دار بکشانند. وقاحت این گروه منزوی و خودانگار از کارگزاران حکومتی تا به آنجاست که انتظار دارند تا در نقشی از مأموران سرخود و ولانگار به حساب باقر مؤمنی حتا در خارج از کشور هم برسند. همچنان که اصرار میورزند او در فراسوی مرزهای ایران هم از همکاری با نشریات چپ دست بکشد. با این رویکرد بدون تردید نویسندگان کشور برای "طهارت"شان هم شده لابد باید سمت و سوی قبلهی دولتی را واجب بشمارند و از حضرات در این خصوص اجازهای شرعی بگیرند.
نوشتههایی از این دست همه روزه در روزنامههای کیهان شریعتمداری، وطن امروز و جوان هم به فراوان انعکاس مییابد. کارگزاران ادارهی ممیزی وزارت ارشاد نیز هرگز از همین سیاستهای لکنته و وصله و پینهخورده جا نمیمانند. اما پیداست که از این ماجرا جز خودآزاری بیمارگونه نصیب و بهرهای نمیبرند.
با این همه وزارتخانههای اطلاعات و ارشاد جمهوری اسلامی علیرغم دیوارهایی که دور نویسندگان تبعیدی میکشند، ولی هرگز صدای این نویسندگان در داخل کشور ناشنیده باقی نمیماند. هرچند فضای مجازی یا رسانههای صوتی و تصویری خارج از کشور در این خصوص تسهیلگری به عمل میآورند ولی جدای از این، کتابهای بسیاری از نویسندگان تبعیدی به راحتی در ایران هم نشر مییابد. چون وزارت ارشاد با عملکرد ناصواب و نادرست خود زمینههای کافی برای رونق نشرِ ممنوع در ایران فراهم دیده است. در این نوع از نشر اگرچه حقوق نویسنده و ناشر را نادیده میگیرند، ولی نویسندهی تبعیدی به همین حقوق تضییع شدهی خویش رضایت میدهد تا بتواند با مخاطب و خواننده در درون مرزهای ایران ارتباط برقرار کند.
در ایران چنان باب شده است، تا آنانی که راه خارج را در پیش دارند کتابخانهی شخصی خودشان را به فروش برسانند. گروهی نیز به دلیل آپارتماننشینی یا ترس و واهمه از رفتارهای ناصواب نیروهای امنیتی کتابخانهی شخصی خودشان را به حراج میگذارد. طبیعی است که تمامی این کتابها سرآخر به بازار فروش غیررسمی کتاب راه مییابد و در اختیار مشتاقان قرار میگیرد. فقط اندکی صبر و حوصله میخواهد تا خواننده به کتابهای مورد علاقهاش در بازار غیر رسمی کتاب دست یابد. برای نمونه به تازگی نسخهای از کتاب "تیاتر کریم شیرهای" باقر مؤمنی را در بساط دستفروشان خیابانیِ روبهروی دانشگاه یافتم که متأسفانه تاکنون نخوانده بودم. در این کتاب اِشراف باقر مؤمنی به موضوع، شگفتی هر انسانی را برمیانگیزد. کتاب را نشر سپیده در سال ۲۵۳۷ (۱۳۵۷) انتشار داده است. سالی که با راه افتادن قطار انقلاب بهمن بازار نشر نیز بیش از هر زمانی با نوشتههای باقر مؤمنی آشنا گشت.
باقر مؤمنی پیش از این در سال ۱۳۴۲ خورشیدی با همکاری صادق انصاری تاریخ قرون وسطی را به فارسی برگردانده بود که از سوی شرکت سهامی انتشار به بازار نشر راه یافت. این کتاب بعدها بیش از چهار بار از سوی نشر اندیشه چاپ و منتشر گردید. کتاب تاریخ قرون وسطی را پروفسور کاسمینسکی نوشته است و اکنون نیز کپی کاغذی همین کتاب از سوی بساطیهای روبهروی دانشگاه تهران به فروش میرسد. برای کتاب یاد شده در قطع بزرگ و حروف ریز مقدمهای بیست و شش صفحهای نوشتهاند که به سهم خود کتابی مستقل به شمار میآید. این کتاب در دههی چهل و پنجاه خواست و نیاز فکری بسیاری از روشنفکران جامعه را برآورده میکرد. چون روشنفکران و کنشگران چپ که از هر سویی بر جنبش ضد سلطنتی چیرگی داشتند سقوط و فروپاشی حکومت شاه را بدون رشد و اعتلای آموزههای تاریخی بین تودههای مردم ناممکن میدیدند. به همین منظور ترجمه و انتشار تاریخ جهان باستان نیز از سوی باقر مؤمنی هدف قرار گرفته بود. او کتاب یاد شده را با همکاری صادق انصاری و علیالله همدانی به فارسی برگرداند که پیش از تاریخ قرون وسطی به چاپ رسید. فروش کتاب مذکور نیز برخلاف خواست و ارادهی جمهوری اسلامی در بساط بساطیهای نشرِ ممنوع همچنان رونق دارد.
بدون تردید باقر مؤمنی را بیش از همه با کتابهایی پیرامون تاریخ مشروطه میشناسند. در همین راستا او در سال ۱۳۴۶ خورشیدی کتاب احمد عبدالرحیم طالبوف را انتشار داد. چاپ دوم این اثر از سوی انتشارات علمی و فرهنگی با قریب پنجاه سال تأخیر (در سال ۱۳۹۴) راهی بازار شد. گفتنی است که در همین سال سازمان تأمین اجتماعی به خرید "شرکت انتشارات علمی و فرهنگی" موفق گردید. سپس بستری فراهم شد تا این سازمان با استفاده از اقتدار و توان اهرم دولتی خود، دیوار و سد ادارهی ممیزی وزارت ارشاد را پشت سر بگذارد. تا جایی که از آن پس بسیاری از کتابهای جیبی (فرانکلین) و یا بنگاه چاپ و نشر کتاب نیز اجازهی انتشار گرفتند. به واقع سازمان تأمین اجتماعی که تنها به درآمدزایی خویش در بازار نشر میاندیشید، چندان هم به ابعاد فرهنگی این موضوع فکر نمیکرد. با این همه در چاپ جدید کتاب احمد، مقدمهی باقر مؤمنی را نیز به ناچار در آغاز کتاب آوردهاند. ولی برخلاف سازوکارهای کتابداری در فهرستنویسی کتاب، نشانی درست از نام باقر مؤمنی به چشم نمیآید.
مسالکالمحسنینِ عبدالرحیم طلبوف هم در سال ۱۳۴۷ خورشیدی با مقدمه و کوشش باقر مؤمنی انتشار یافته بود. همین کتاب پس از قریب نیم قرن در سال ۱۳۹۴ از سوی انتشارات علمی و فرهنگی برای بار دوم منتشر شد. اگر فشارهای دولتی و تجاری سازمان تأمین اجتماعی نبود به حتم هرگز چنین کاری صورت نمیگرفت. باقر مؤمنی برای این کتاب هم پنجاه و دو صفحه مقدمه نوشته است تا خوانندهی کتاب هرچه بیشتر با طالبوف و ادبیات دورهی مشروطه آشنا گردد. مسالکالمحسنین به همراه کتاب احمد از منابع مهم تاریخ ادبیات عصر مشروطه به حساب میآیند. گفتنی است که هر دو کتاب تا پیش از تجدید چاپ در بازار نشرِ ممنوع و زیرزمینی کشور جایگاه ویژهای داشتهاند.
باقر مؤمنی یک سال پیش انقلاب بهمن یعنی در سال ۱۳۵۶ خورشیدی درد اهل قلم را انتشار داد. با این همه چاپ نخست این کتاب نه ناشرش را به ما میشناساند و نه اینکه سال نشر آن در جایی از کتاب به چشم میآید. به واقع کتاب هیچ شناسنامهی درست و دقیقی از خود به دست نمیدهد. به عبارتی روشنتر نویسنده و ناشر کتاب ضمن انتشار خودمانی آن، دستگاه ممیزی وزارت فرهنگ را به هیچ میشمارند. انتشار درد اهل قلم را باید تکملهای برای شبهای شعر کانون نویسندگان ایران به شمار آورد که پسلرزههای آن همچنان بر سینهی سانسور و دستگاه ممیزی شاه سنگینی میکرد. کتاب درد اهل قلم را به دفعات ناشران زیرزمینی و گردانندگان نشرِ ممنوع بین بساطیها توزیع نمودهاند. کاری که همچنان تا به امروز ادامه دارد.
باقر مؤمنی در همان سال ۱۳۵۶ کتاب رودررو را نیز به چاپ سپرد. کتابی که از سوی انتشارات شباهنگ به بازار نشر راه یافت. سه مقاله و یک مصاحبه در همین کتاب گرد آمده بود. مقالهی نخست آن نقدی بر "میرزا"ی بزرگ علوی را در بر داشت. به واقع مؤمنی در آن زمان با نام بزرگ علوی دستگاه امنیتی و سد سانسور ادارهی ممیزی شاه را به چالش میگرفت. با خواندن مقالههایی از این دست بود که خوانندهی ایرانی به مرور درمییافت که حکومت شاه با اعمال سانسور و حذف چه جفاهایی در حق مردم و روشنفکران جامعه روا داشته است. گفتنی است که در همان زمان ویژهنامههایی فرهنگی به عنوان ضمیمهی هفتگیِ روزنامه کیهان پا گرفت. بخشی از ناگفتههای اعضای کانون نویسندگان ایران هم در روزنامهی کیهان و یا همین ضمیمههای فرهنگی انعکاس مییافت. چنانکه بازتاب مصاحبههای باقر مؤمنی در روزنامهی کیهان و یا ضمیمههای آن به شکستن سدهای سنتی سانسور دولتی یاری رسانید. بدون تردید از بالای کوه، یخها داشت آب میشد و هرگز رژیم را تاب بهمن نبود. علیرغم گذشت چهل سال اینک نیز کتاب رودررو یکی از پرفروشترین کتابهای بساطیهای کشور به شمار میآید و آن را به راحتی میتوان در هر بساطی از بساطیهای کشور پیدا کرد.
مؤمنی با نوشتن مقالهی دومِ رودررو به سراغ جعفر کوشآبادی رفته بود تا کتاب ساز دیگر او را به نقد بکشد. این مقاله ضمن ارج نهادن به شعر کوشآبادی، نگاه روستایی او را خوار و خفیف میشمرد. چون به گمان باقر مؤمنی، شاعرِ ساز دیگر در متن شعرهایش هرگز شهر و شهریگری را برنمیتابد و با برشمردن کاستیهای شهر فضای عاطفی روستاها را مغتنم میشمارد. او در نقد جامعهشناسانهی خود از ساز دیگر مینویسد که جعفر کوشآبادی "تا حد یک سانتیمانتالیسم دهاتی پیش میرود". یادآور میشود که ارج نهادن روستا بر شهر، در بسیاری از آفرینشهای هنری آن دوره ارج و قرب یافته بود. حتا در گذشتهای نه چندان دور نیما نیز ضمن آثار نخستین خود همواره سراغ روستا را میگرفت تا به گمان خویش در پناه جلوههای بصری و ظاهری روستا به آرامش لازم دست یابد. نقد باقر مؤمنی از ساز دیگر پایانی همیشگی برای چنین دیدگاهی فراهم دید. چون او ادبیات کارگری را تنها در فضای فرهنگی شهرهای امروزی سراغ میگرفت.
مؤمنی در نقد خویش از کتاب کوشآبادی، تمامی این حرف ها را به در میگفت تا آنها را به دیوار بشنواند. چون منظور او بیش از همه به دیدگاه بهآذین در مقدمهی این کتاب بازمیگشت. تا جایی که سرآخر به سراغ سخنان بهآذین در مقدمهی کتاب ساز دیگر میرود. او ضمن نقد دیدگاه بهآذین پرخاشگرانه مینویسد: "چه کسی گفت که انگیزهی هر تغییری خواست مردم است و تمام جنبشها در جهت خواست مردم صورت میگیرد". باقر مؤمنی در همین راستا از روی کار آمدن هیتلر در آلمان و فرانکو در اسپانیا مثال میآورد تا بهآذین را به عقبنشینی از گفتههایش وادارد. گفتنی است که بهآذین این مقدمه را در سال ۱۳۴۷ در حد تعارف و نه کاری جدی و ماندنی برای ساز دیگر کوشآبادی نوشته بود. اما نقد باقر مؤمنی امانی برایش باقی نگذاشت. ساز دیگر در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه به دفعات به صورت غیرمجاز نشر یافت. ولی در چاپهای بعدی آن دیگر نشانی از نام بهآذین به چشم نمیآمد و تنها مقدمهی او را بدون ذکر نام در آغاز کتاب آوردهاند.
مقالهی سوم رودررو "دریچهای به روستا" نام گرفته بود تا به نقد داستانهای محمود دولتآبادی اختصاص یابد. مطلب چهارم نیز به بازتاب مصاحبهای بازمیگشت با موضوع "از تاریخ باستان تا هنر معاصر".
بحثهایی از این دست پس از انقلاب بهمن نیز هرچه بیشتر دوام آورد و همچنان شور و هیجان روشنفکران را برمیانگیخت. این بار در صفبندی خانگی نیروهای چپ، بهآذین جانب حزب تودهی ایران را گرفت. باقر مؤمنی هم هر از چندگاهی با نگاهی مارکسیستی به پیشینهی جنبش چپ، محتاطانه بر زمینههای فکری رهبری حزب یورش میبرد. کار تا آنجا بالا گرفت که روزنامهی "نامهی مردم" به منظور دفاع از حریم سنتی رفقای حزبی پا به میدان گذاشت. همچنان که حمله به باقر مؤمنی و نظریهپردازیهای او عنوان اصلی شمارهای از "نامهی مردم" قرار گرفت. این بار نظریهپردازان حزب پا به میدان گذاشته بودند تا شاید رقیب را برای همیشه از صحنه خارج کنند. آنان ضمن تحلیلی طبقاتی مدعی بودند که باقر مؤمنی نمیتواند بین عملکرد خرده بورژوازی با خاستگاه طبقاتی بورژوازی کوچک فرق و فاصله بگذارد. نویسنده و یا نویسندگان مقاله آثار کلاسیک را پناه گرفته بودند تا مؤمنی را برای همیشه از صفبندیهای باب روز خویش بتارانند. با همین تحلیلهای قشری بود که حزب از ساختار طبقاتی کهنه و فرسودهی جمهوری اسلامی توجیه به عمل میآورد.
در سالهای نخستین انقلاب بهمن حمله به مؤمنی تنها به نشریات حزب تودهی ایران محدود باقی نمیماند. بلکه احزاب سهجهانی نوظهور وطنی نیز با حمله به او به گمان خویش بخشی از یورشهای خودشان را به سازهی سیاسی حزب تودهی ایران به انجام میرساندند. این موضوع در حالی اتفاق میافتاد که باقر مؤمنی پس از انقلاب بهمن همواره از همکاری با رهبری حزب تودهی ایران احتراز داشت.
احزاب سهجهانی اینبار در نقد خود از نوشتههای باقر مؤمنی سراغ کتاب درد اهل قلم رفته بودند. آنجا که او در دفاع از اتحاد جماهیر شوروی مینویسد: "سوسیال امپریالیسم یک اصطلاح توخالی و مندرآوردی بیش نیست" (ص۱۰۳). ولی مخالفان مدعی بودند که لنین اصطلاح سوسیال امپریالیست را در کتاب "چپروی، بیماری کودکانه" به کار گرفته است. در نتیجه به خودشان حق میدادند که در تبلیغی حزبی و گروهی ضمن تأویل و توجیه از کاربری آن در خصوص نقد سیاستهای خارجی اتحاد جماهیر شوروی غافل نمانند.
انتشارات خجسته در سال ۱۳۸۴ خورشیدی کتاب دنیای ارانی را از باقر مؤمنی انتشار داد. کتاب یاد شده جامعترین اثر در خصوص شناخت تقی ارانی به شمار میآید. دنیای ارانی بعدها نتوانست از وزارت ارشاد اجازهی تجدید چاپ به دست آورد. درنتیجه نسخههای کپی آن بدون اجازهای رسمی به بازار نشرِ ممنوع راه یافت. پس از روی کار آمدن دولت میانهروی حسن روحانی دنیای ارانی دوباره مجوز نشر گرفت. حتا وزارت ارشاد برخلاف رسمی کمسابقه نسبت به خرید آن برای کتابخانههای عمومی کشور اقدام کرد که اینک این کتاب به مخزن بسیاری از کتابخانههای عمومی راه یافته است.
همچنین انتشارات باران در سوئد، دین و دولت در عصر مشروطیت را به چاپ سپرده است که زمان نشر آن به سال ۱۹۹۳ خورشیدی بازمیگردد. دین و دولت در عصر مشروطیت از کتابهایی است که خوانندگان داخل کشور هم خواندن آن را مغتنم میشمارند. چنانکه این کتاب نیز از کتابهای پرفروش بساطیها شمرده میشود.
باقر مؤمنی به همراه کتابهایش بخشی همیشگی از تاریخ ادبیات معاصر ایران به شمار میآید. همچنان که حذف نام او و سانسور کتابهایش برای همیشه در داخل کشور ناممکن مینماید. جمهوری اسلامی نیز همانند پهلوی دوم نهایتِ توان خود را در این عرصه به کار بست اما سرآخر نتوانست به اهداف نامردمی خویش دست یابد. چهرههای ماندنی همواره در آیینهی آثار و آفرینشهای هنری خودشان جاودانه میمانند، اما آنان که رفتنیاند چارهای جز مردن و گمگشتگی نخواهند داشت./