|
تَقارُنِ تاریخیِ نتایجِ انتخاباتِ ریاست جمهوری فرانسه با انتخابات ایران( با فاصله زمانیِ اندک) یک پیام استعاری داشت: راست افراطی نباید در کانون قدرت باشد.
مارین لوپِن در کمپ راستِ افراطیِ فرانسه و ابراهیم رئیسی در صفِ راستِ تندروِ ایران، هیچ ویژگی مشترک که مسبوق به گذشته باشد نداشتند؛ لوپن برخلافِ رئیسی مسئول حذف مخالفان در گذشته تاریخی کشورش نبود، رئیسی هم برخلافِ لوپِن تصویرگرِ آرمانشهری که ملی و غیرِ ملی بزرگترین خطِ تمایزِ بینِ آحادِ آن باشد نبود. لوپِن و رئیسی در یک چیز که معطوف به آینده بود اشتراکِ مضمونی داشتند؛ لوپِن حقوق بشر را در وِرژِنی می خواست که حق شهروندی را با درجه وابستگی به تعلقاتِ ملی اولویت بندی کُنَد و رئیسی قوانین مَدَنی را در نسخه ای می دید که حق افراد را با درجه وابستگی به اُمَت رُتبِه بندی کند. لوپِن برای رسیدن به اکثریت آراء، از پشتیبانیِ هیچ اُمَتِ واحده ای در بسیج و سپاه برخوردار نبود و رئیسی برای رسیدن به سکویِ پیروزی، از ذخایرِ حمایتگریِ کمپِ ناسیونالیستِ کشورش برخوردار نبود. لوپِن با یک شعار جلو آمد: فرانسه باید از اتحادیه اروپا جدا شود. رئیسی هم با شعاری مشابه، پا پیش گذاشت: صف ایرانِ اسلامی باید از صفِ استکبارِ جهانی جدا شود. همانطور که در ادبیاتِ سیاسیِ مارین لوپِن، جدایی از اتحادیه اروپا به معنایِ بازگشتِ فرانسه به اصول پرستیِ ملی بود، در کلامِ ابراهیم رئیسی نیز جدایی از استکبار جهانی جز بازگشت به اصول پرستیِ دینی، معنایی نداشت. رئیسی برای نزدیک شدن به قدرتِ زمینی، به الوهیتِ امامِ هشتمِ شیعیان دخیل بست و لوپِن برای احرازِ صلاحیت جمهور، به کاریزمایِ ناسیونالسیمِ فرانسوی متوسل شد. لوپِن به آن بخش از حافظه جمعی کشورش که موٌیدِ افتخاراتِ فرانسه در پناهِ سنتِ ناسیونالیسم بود فِلَش بَک زد و رئیسی به عنوان مُتَوَلیِ آستانِ قدس، به بخشی از حافظه دینیِ اُمَت اَش بازگشت که بر اساسِ آن، حُرمتِ مُتَوَلی کمتر از حُرمتِ صاحب حرم نیست. مارین لوپِن در صفِ مخالفانِ خود، کسانی را در مقابل داشت که جدایی فرانسه از اتحادیه اروپا و بازگشت به سنت های ملی گراییِ افراطی را به انزوای فرانسه تعبیر می کردند و ابراهیم رئیسی در جبهه مخالفانِ خود، با کسانی رودررو بود که گذشتهِ سیاهِ او در حذف مخالفان را به آیندهِ قدرت گیریِ او تَسَری می دادند. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شباهتی عجیب با انتخابات ریاست جمهوری ایران داشت؛ نسلِ جوانِ فرانسه برای دور نگه داشتنِ دستِ ملی گراییِ افراطی از سُکانِ قدرت، اکثرِ برگه های رای را با نام امانوئل ماکرون پُر کردند و نسل جوان ایران برای کوتاه کردنِ دستِ افراط گراییِ دینی از قدرت، حسن روحانی را به حکومت بازگرداندند. انتخابات ایران تفاوتی عجیب با انتخابات فرانسه داشت؛ در فرانسه هیچ نیروی اپوزیسیونی با این منطق که لوپِن و ماکرون هر دو به طبقه بورژوازیِ نحسِ فرانسه تعلق دارند، حکم به تحریمِ انتخابات صادر نکرد اما بخش بزرگی از اپوزیسیونِ ایرانی با شعار تحریم انتخابات، در پشت این منطق سنگر گرفتند که راست افراطی و اصلاح طلب در ایران هر دو به طبقه بورژوازی دینی تعلق دارند و تضاد بین آنها کاملاً دروغین است پس نباید در انتخابات شرکت کرد. زمامِ امورِ کشورِ فرانسه و کشورِ ایران در مقطعِ انتخاباتِ ریاست جمهوری، به مدت چند روز به دستِ نسلِ جوان آن دو کشور افتاد. این نسل در دو گوشه مختلفِ دنیا یک پیامِ مشترک به صندوق های رای انداختند: نمی خواهیم زیرِ پرچمِ افراطی گریِ دینی و ملی زندگی کنیم. همانطور که تکرارِ طلوع و غروب جزئی از توالیِ شب و روز در نظامِ کیهانی است، غروبِ راستِ افراطی در انتخابات ایران و فرانسه به معنای ایجادِ توقف در توالیِ دولت های افراطی و اعتدال گرا در اشکالِ حکومتی آینده نبود. مارین لوپِن تنها نماینده ملی گراییِ افراطی در فرانسه و ابراهیم رئیسی تنها سخنگوی افراط گراییِ دینی در ایران نبود. با باختِ رئیسی در صحنه انتخابات ایران، راست افراطی استعفا نمی داد و با باختِ لوپِن در مقابلِ امانوئل ماکرون، ملی گرایی فرانسوی به خلوتِ انزوا پناه نمی بُرد. رئیسی دو روز پس از اعلام نتایج انتخابات در حالیکه در اندوهِ ناشی از شکست غرق بود با اظهارِ کنایه ای سیاسی، خط و نشانی با این مضمون برایِ پیروزِ انتخابات کشید: کسانی که مانعِ رسیدنِ متولی آستانِ قدس به صندلی ریاست جمهوری شدند حتماً از امام رضا سیلی خواهند خورد. لوپِن هم در حالیکه رویایِ ناکامِ رسیدن به کاخِ اِلیزه را در سینه داشت آرزویِ فرود آمدنِ سیلیِ ناسیونالیسم بر گونه اعتدال گرایی فرانسه را برای همیشه به بایگانی بغض های فرو خورده نَسِپُرد. لوپِن برای چهار سال از کاخ ریاست جمهوری فرانسه دور ماند اما از لحظاتی پس از قبول شکست، عزم خود را برای رقابت های سال 2021جزم کرد . رئیسی هم هر چند به کاخ پاستور نرسید اما خیالش راحت بود که حداقل سهم او از مائده هایِ قدرت در ایران، حکومتی به پایتختی آستان قدس در چهار سال آینده خواهد بود. رئیسی در حالیکه از تهران به سمت مشهد عقب می نشست نقشه تقابل با جناح پیروز را (مطابق با آنچه که از سال 1392 تا 1396جریان داشت) برای دوره 1396 تا 1400در ذهن بازخوانی می کرد: هر بار که دولت اعتدال پرچم برجام را بلند کرد باید آزمایش موشک های دوربرد را در دستورِ کار قرار داد، هر بار که دولت دوازدهم شعار تفاهم با کشورهای جهان را سر داد باید دست در دست حزب الله لبنان و بحرین و یمن گذاشت، هر بار جناح اصلاح طلب امرِ آزادی سرمایه خارجی را اولویت خود اعلام کرد باید فوبیایِ دست درازیِ دُوَلِ خارجی به استقلالِ ایرانِ اسلامی را گُسترش داد... شکستِ مارین لوپِن و ابراهیم رئیسی در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ فرانسه و ایران به معنایِ پاییزِ افراط گریِ ملی و دینی در تاریخ معاصر نبود. ملی گرایی فرانسوی از همان لحظات اولیه پس از شکست می دانست که چهار سال فرصت دارد که با استفاده از همه مجال های قانون اساسی فرانسه، فرصت های لازم برای فتحِ جمهورِ 2021 را به دست آوَرَد و جریان افراط گری دینی یقین داشت که تا سال 1400 فرصت دارد که از همه مجال های ضدِ قانونِ اساسی ایران بر علیه آزادی های مَدنی و برعلیه حکومتِ اعتدالی استفاده کُنَد. حسن روحانی پیروزِ انتخاباتِ ایران سه روز پس از اعلام نتایج - مقابلِ 300 خبرنگار داخلی و بین المللی قرار گرفت و خوشبینانه از جناح بازنده درخواست کرد که طیِ چهار سالِ آینده در کنار او باشند و در مسیر خدمت به مردم و کشور دستِ او را بگیرند. روحانی گویا خبر نداشت که روزهایِ آیندهِ حکومتِ وِی نه مَملو از لحظاتِ وِفاقِ اعتدالی و افراطی بلکه مالامال از شِقاقِ بین آن دوجناح خواهد بود. روحانی که در پیام خود به نسلِ جوان، چندین بار دست آنان را به خاطرِ به پیروزی رِساندنََش به گرمی فشرد گویا خبر نداشت که اگر قرار باشد طلوع اصلاح طلبی در ایرانِ 96 به معنایِ به غروب کشاندنِ جریان افراط گرایی و به معنایِ کُرنشِ جنبش اصلاحات در مقابلِ مطالبات نسلِ جوان نباشد باید در روزها و ماههای آینده شاهد نزاعِ سیاسیِ تازه ای باشد؛ نزاعی که یکی از بازیگرانِ اصلی آن یحتمل نسلِ جوانِ ایران خواهد بود. نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|