|
یک نکته که در تمام انتخابات پیشین برای من روشن شد این است که عزیزان داخل کشور برای رأی دادن و دفاع از راًیشان در خیابانها، در زندانها و زیر ضربه و شکنجه، بیش از هر منبع دیگری، از اولویتهای خودشان در داخل کشور الهام میگیرند. تقریباً در تمام این انتخابات این من بودم که از گزینهها و واکنشهای مردم نکته آموختم.
آنچه که امروز به گمان من بزرگترین خطر و فاجعه برای کشور ماست، «خطر جنگ» است. جنگی که از سالها پیش ائتلاف مثلثی آمریکاِ، اسراییل و عربستان سعودی به دنبال تدارک راهاندازیش هستند. با آنچه که در عراق، یمن، لیبی و سوریه گواه بودهایم گمانزدنِ فرایندِ چنین جنگی نباید چندان دشوار باشد : لیبیایی شدنِ کشور، به معنی کشتار تعدادِ بیشمار مردم، خرابی، دربدری و رنج بیسابقه و فروپاشی سراسریِ ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور. خطوط تدارک و پیروزیها و ناکامیهای این برنامه کمابیش بهگونهای علنی بهپیش میرود. با تقاضای پوزش و به دلیل اضطراری بودنِ شرایطِ تاریخی و جغرافیای سیاسی امروز کشور و محدودهی این برگه، وجودِ خطر قریبالوقوع جنگ را واقعیتی آشکار فرض میکنم و لذا واردِ جزییاتِ اثبات آن نمیشوم. اضطراری بودنِ جلوگیری از جنگ، یا دفاع از صلح، به گمان من باید در راًس اولویتهای همهی آزادگان، و نه تنها نیروهای چپ، کشورمان جاگیرد. این اصل به معنایِ نفی و یا کمبها دادن به پهنههایِ دیگر کارزار: طبقاتی، حقوق بشری، فمینیستی، فرهنگی … نیست. در راُس اولویت بودن این اصل این پیامد را دارد که در صورتِ ناهمخوانی بین آماجهای یک کارزار سیاسی، محک نهایی جنگگریزی و دفاع از صلح باشد. به عبارت دیگر، این پرسش را که آیا گزینهی ویژهای، علیرغم پهنهاش، میتواند پیامدی در پیشگیری یا ترویج یک جنگ تازه داشته باشد، باید به گونهای خودبهخود و سیستماتیک در هر کارزاری از خود پرسید. در بین نیروهای سیاسی حاکم در کشور امروز، بین کسانی که روی موشکهای آزمایشی به زبان عبری شعار مرگ بر اسراییل مینویسند و عکس آنرا در رسانهها منتشر میکنند، و آنهایی که مذاکرات ماراتونی برجام را به پیش بردند، در رابطهی با جنگ و دیپلماسی، تفاوت از زمین تا آسمان است. برخورد گروه نخستین یک نوع دعوتنامه به جنگ است، در حالیکه گروه دوم برای جلوگیری از آن میکوشد. اما ربط این سلسلهمراطب اولویتها با انتخاباتِ ریاستِ جمهوری چند روز آینده در کجاست؟ به همان مثالِ شعارنویسی روی موشکها و مذاکراتِ برجام بازمیگردم. برخی از رهبران و یاران هر دو گروهِ پیشنامبرده درین انتخابات نامزد هستند. اگر رئيسجمهور آیندهی کشور از دار و دستهی شعارنویسان روی موشک باشد، امکانِ حرکتمان به سویِ جنگ بسیار زیاد خواهد شد. پیروزیِ نامزدِ جانبدارانِ تنشزدایی شانس صلح، هرچند شکننده، را افزایش میدهد. تجربهی هشت سال ریاستِ جمهوری یابو احمدینژاد نیازی به درازگویی و مثالزنی نمیگذارد. امکانِ بازگشتِ روزهایِ رجزخوانی «انقلابی !» احمدینژاد، تکرار انکار هالوکوست ... کاملاً وجود دارد، با این تفاوت که جهانِ امروز و توازنِ قوایش مانندِ دیروز نیست. به قدرتِ رسیدن ترامپ را کسی فراموش کرده؟ گامهای عملی تدارکِ جنگ علیه کشورمان، در همهی زمینهها، دیپلماتیکی، روانی، اقتصادی… چندیست که شروع شده. هر اشتباه و تحریک از طرفِ رهبرانِ سیاسی و یا نظامی کشور میتواند آلتِ دست مثلثیها قرار گیرد. باقی داستان را همگیمان چند بار شاهد بودهایم. به خاطر تمرکز گفتمان روی فاجعهی تاریخی جنگ، آگاهانه وارد دیگر تفاوتهای میان نامزدان انتخابات نمیشوم. لحظاتی در تاریخ هر مردمی هست که آگاهی به خطر یک فاجعهی نزدیک و واکنش همدلانه و سراسری مردم میتواند از احتمالِ وقوع آن بکاهد. امروز میهن ما چنین لحظهای را میگذراند. این روزها گفتمان در بارهی شرکت در انتخابات و یا تحریم آن همزمان در چند کشور بالا کشیده. در دور دوم انتخاباتِ ریاست جمهوری در فرانسه، نامزدِ نئوفاشیستها، لوپن، در برابر نامزدِ لیبرالهایِ افراطی، مَکرون، قرار گرفت. به برخی دلایل، عمدتاً کارنامه گذشته و برنامهی سیاسی آقای مَکرون، بخش بزرگ و بیسابقهای از نیروهای چپ و مردم در فرانسه یا در انتخابات شرکت نکردند و یا در آن رأی سفید دادند. - «چگونه میتوان به کسی که این چنین از سرمایهداری هار دفاع میکند رأی داد؟» در بین تمام استدلالها و گفتمانها من این جملهی تروتسکی را، که در آن سلسلهمراطبی بین ارزشها و آماجهای سیاسی به صحنه گذاشته میشود، فراموش نمیکنم : «در نبردِ با فاشیسم با شیطان و مادر بزرگش هم همدست خواهمشد.» هرچند موسولینی به دَرَک رفته اما در میانِ دشمنان و فجایع پیشرو، بیشتر زمانها، داوطلبی هست که بتواند جایِ او را بگیرد. امروز من فاجعهای بزرگتر از جنگ نمیشناسم. خطری که با گامهای بزرگ و مرگآورش هر روز نزدیکتر میشود. خطری که تاریخ دهسالهی اخیر منطقه ژرفای خونآوری و ویرانگریش را نشان داده. درین شرایط هر دشمن و رقیب دیگر سیاسی طلحجو، تکرار میکنم، هر دشمن و رقیب دیگر سیاسی طلحجو، در بدترین حالت، میتواند یا شیطان باشد و یا مادر بزرگش. جدا از جنگ، و بر خلاف حدودی که خودم برای خودم در دو خط پیش اعلام کردم، دو واژه در بارهی نامزدی جلّاد رئیسی بگویم. این ملا سرمایهگذاری و امید رژیم است بعنوان «ولی فقیه» آینده. آیندهی سیاسی مُلّای جلّاد را باید در همین انتخابات، و در نُطفه، فلج کرد. گذشته از افشاگری مستقیم در بارهی نقش جنایتکارانهاش در کشتار عزیزان دربندمان، باید با تحمیل رأی خیلی پایین آنچنان تحقیر سیاسیش کرد که از مصرفِ مُجدّد درین سطح باز افتد. (سوء)استفادهی نامزدان جنگافروز از شعارهای «معیشتی» نشان میدهد که این جانوران درسهای کارزار انتخاباتی ترامپ را بخوبی فرا گرفتهاند. انزوای سیاسی، فرهنگی و مردمشناسانهی رژیم روز به روز و بهگونهای اجتنابناپذیر افزایش مییابد. بُحران، هم در بالا و هم در پایین جامعه، در بَطن رژیم آنگونه نشسته که کشور به بُشکهی باروتی میماند که هر روز یک رویدادی میتواند منفجرش کند. زمینلرزههای سیاسی سالهای اخیر نشان دادند که، به برکتِ نفرتِ عمیق مردم از «رهبر»، هرکس که در مقابل او بایستد یکشبه قهرمانِ مردم میشود. این واقعیت را حتی احمدینژاد هم فهمیده و برنامه داشت (و دارد) که از آن استفاده کند. انفجار محبوبیتِ آقایان موسوی و کهروبی را نیز تنها «نافرمانی از آقا» میتواند توضیح دهد. و از آنجا که «آقا»، مانند انتخابات هشت سال پیش، نمیتواند ساکت بماند و علناً به معرکه آمده، زمینهی انتخابات دوباره بسیار باروتی شده و هر روز احتمال بروز جرقهی تازه بیشتر میشود. انتخاباتِ امسال نیز، بسانِ هشت سال پیش، به رفراندومی بر علیه «آقا» تبدیل شده. تحریم انتخابات را، هرچند بهتمامی درک میکنم، اما در شرایط امروزیِ کشور نه تنها نادرست بلکه خطرناک میدانم. نشان تساوی گذاشتن بین دو گروه حاضر در انتخابات، خطر لیبیایی شدن میهنمان را، از یکسو، و ارتقای جلّاد رئیسی به راًس قدرت را، از سوی دیگر، افزایش میدهد. محور قرون وسطایی خامنهای-رئیسی آخرین چیزیست که مردم کشور بدان نیاز دارند. شک ندارم که تمام عزیزانی که از تحریم انتخابات جانبداری میکنند نیز از تصور چنین کابوسی میهراسند. هدف ازین برگه نه درس دادن اخلاقی به این عزیزان بلکه دردِ دل و رایزنی با آنان است. در دو کلام : به دلایلی که در راًس آن جغرافیایی-سیاسی امروز در جهان و منطقه قرار دارد، و با هدف دور نگاهداشتن خطر جنگ در میهنمان، من اگر میتوانستم به آقای روحانی رأی میدادم. برین خاک جنگ و رنج فراوان رفته. باشد که بتوانیم از صلح شکنندهی حاضر دفاع کنیم. رضا هیوا چهارده ماه مه دوهزار و هفده پاریس نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|