دست تقدیرچنین خواسته که پیچیده ترین حکومت جهان نصیب ایران شود. نظامی پرتناقض در همه سطوح ,با ناسازه های فراوان.ترکیبی ازنظام خلافتی با دولت مدرن ؛ نهاد های انقلابی موازی با ساختارهای رسمی , اقتصاد سیاسی رانتی در کنار نیو لیبرالیسم ؛ دیپلوماسی مدرن توسط دولت , وظیفه اپوزسیون در اختیار امامان جماعت , صدور انقلاب در دست قدرت اصلی .با مدیریت آیت الله های های دکترمهندس,ادعای مدیریت جهانی با جادو گری, ترویج فرهنگ شهادت زیرموشک های قاره پیما, نماز جمعه در صحن دانشگاه, زنجیر زنی در کنارتاسیسات هسته ای,تفسیرقران با هرمنوتیک اطلاعاتی , مرگ برآمریکا در صحن پارلمان, استخاره کردن در اتاق های فکر, دموکراسی دینی , ایران اسلامی ....
موضوع انتخابات هم صحنه همین ناسازه هاست. جمهوری اسلامی از یک سو به رای و مشارکت مردم در انتخابات نیاز دارد و رهبران آن دست التماس به سوی مردم و حتا ناراضیان درازمی کنند ولی از سوی دیگرحق انتخاب را از آنها سلب می کنند.آنها خواهان یک انتخابات پرشور دشمن شکن اند ولی عرصه انتخاب مردم را به چند نامزد منصوب خود تنگ می کنند.صلاحیت نامزد های مطلوب خود را تائید می کنند ولی در انتخابات تقلب می کنند و با دستهای نامرعی زیر اب نامزد از صافی گذشته را می زنند. نامزدهای حکومتی برای جلب نظررای دهندگان نقش اپوزسیون را بازی می کنند و یکدیگررامسئول نابسامانی ها معرفی می کنند در حالیکه مسئول اصلی درمسند قدرت واقعی نشسته و این نمایش را تماشا می کند .
این تناقضات از آن بالا به درون سیاست و عملکرد مخالفین ورفتار شهروندان وارد می شود .با این انتخابات و تناقضاتش چه باید کرد؟ گروهی می گویند با ید در انتخابات شرکت کرد تا بردهان ولی فقیه بکوبیم , چطور؟ ولی فقیه که برای شرکت انبوه مردم آغوش گشوده است؟ و از پیش برای شمارش ارا مردم به "نظام" حساب باز کرده است .این تناقض نیست ؟ عده ای می گویند برای رستگارشدن آینده کشور وفرزندانمان باید شرکت کنیم و به روحانی رای بدهیم . ولی مگر روحانی یا نهاد ریاست جمهوری قدرتی هم دارد؟ که نجات ایران به دست او باشد؟ مگراین ایده تجربه نشد ؟ که خاتمی یک دستش قدرت اجرایی بود دست دیگرش مجلس , برخورداراز رای بالای مردم , با پشیبانی جنبش مدنی و دانشجویی و همدلی های بین المللی در آخرکاربه اندازه امام جمعه ورامین و مسئول بسیج نازی اباد قدرت نداشت. و همین قصه امروز در دوران روحانی تکرار نشده است ؟ عده ای می گویند اگر رای ندهیم افراطی ها و راست ها سرکار میایند. اینها فراموش می کنند که راستها پشت همین تابلوی رسمی پنهان شده اند وهمیشه سرکاربوده اند. اما عده ای صادقانه می گویند ما می دانیم این انتخابات آزاد نیست , می دانیم تبعیض آمیزاست , می دانیم نظام سرکوبگراست ومشارکت مانند دست بردن در فاضل اب است ولی واقع گرایی سیاسی حکم می کند برای اندکی اصلاح و بهبود هم که شده رای بدهیم. حرف این گروه چون عاری ازبزرگ نمایی و ایدالیسم پروری است تا اندازه ای شنیدنی است , بخصوص که به معادله مجهول انتخابات اشاره دارد . معادله چالش انگیزاصول با واقع گرایی سیاسی .
دردوران جوانی و سرخوشی اصلاح طلبی این معادله بسیارعریان تربود و واقع گرایی سیاسی گشاده رو و فراخ بود . آن زمان گفته می شد با میانجی همین انتخابات تبعض آمیزمی توان از این تونل تنگ عبورکرد و به "توسعه سیاسی و مردم سالاری" رسید.مردم سالاری در افق چشم نواز بود وبا نتیجه نیکوی شرکت در یک انتخابات تبعیض آمیز, توازنی معقول با اصول ایجاد می کرد. نتیجه سود مند مفروض , شهروندان آگاه به اصول دموکراتیک را قانع می کرد که در اصول خود صرفه جویی کنند . توازن اصول با پراگماتیسم عاقلانه و به "صرفه" بود . معامله پیشنهادی سودمند به نظرمی آمد. اصلاح طلبی باورکرده بود از دروغ حقیقت برمی خیزد. پراگماتیسم می گوید "آنچه درعمل سود مند است حقیقی است.اصول گرایی در نهایت در جستجوی سود مندی است پس اگر عمل بلاواسطه این سود مندی را تامین می کند چسبیدن به اصول تعصب است". امروزبعد از بیست سال تجربه اصلاح طلبی ، در این دوران پسا اصلاح طلبی , پراگماتیست های ایرانی کدام "سود مندی" را در نتیجه شرکت در انتخابات روی میز می گذارند که صرفه جویی در اصول برای شهروندان دموکرات عاقلانه و توجیه پذیر باشد؟ بهبود اندک در زندگی و معیشت مردم ؟ ایا این کافی است برای تائید و تن دادن به یک انتخابات تبعیض آمیزبرای خشنود کردن ولی فقیه ؛ برای مشروعیت دادن به سیاست ها و عملکرد های این نظام ؟ برای فروش رای مردم در بازار جهانی . من به این "پراگماتیسم تنگ وحداقلی" قانع نیستم. تصمیم با شهروندان ایرانی است که در این معادله سود وزیان خود را چگونه محاسبه خواهند کرد.