![]() |
|
قتل و کشتار مردم بیدفاع کار پیچیده و مشکلی نمیتواند باشد. اما با تمامی این احوال همین کار نه چندان مشکل و پیچیده از هر کسی برنمیآید. چون قتل پشتوانهای از ترس و احساس حقارت را نیز با خود به همراه دارد. کسی که از جایی نمیترسد و واهمهای ندارد به طبع نیازی نمیبیند که قتل و کشتار این و آن را واجب و لازم بشمارد. قاتل میخواهد به اتکای قتل، خودش را از حس اختگی و چیرگی این و آن وارهاند. ولی با قتل هرگز چنین آرزویی تحقق نمییابد. چهبسا قاتل پس از قتلِ نخستین، به قتلهای دیگری نیز دست مییازد تا شاید دوباره بتواند به هدف اصلیاش برسد. با این همه، قتلهای جدید نیز دستمایهای مطمئن برای رهایی او از حقارت و ترس فراهم نمیبیند. تا آنجا که این دور و تسلسل همچنان ضمن تکرار هرگز پایان نمیپذیرد. اینجاست که برای دیکتاتورها "شعار بکش تا زنده بمانی" وجاهت مییابد. ولی دیکتاتور همراه با کشتارهای مجدد نیز زیستن و ادامهی زندگی را برای خود مشکل میبیند.
ویژگیهای اسد را در خونریزی مردم کشورش هرگز نمیتوان با آوردن صفت قاتل به همگی شناساند. چون او در میدان سیاسی کشورش خیلی گستردهتر و فراتر از یک قاتل عمل میکند. در این فرآیند تنها کسانی کنار او قرار میگیرند که ضمن ترس از مردم و هراس از قضاوتهای جهانی، دنیای غیر انسانیاش را باور دارند. دوستان اسد هم به واقع از آیندهی حقارتآمیز خودشان بیمناکاند. همچنان که آنان به اسد یاری میرسانند تا به رهایی خودشان از ترسی سیاسی یاری برسانند. گویا چنین کاری تنها با قتل و کشتار صدها هزار نفر از مردم سوریه و آوارگی و مهاجرت میلیونها نفر از ایشان ممکن خواهد شد. با همین نگاهِ نامردمی است عدهای سیاستچی قرار میگذارند که همه بمیرند یا آواره شوند تا او و دوستانش در انزوای سیاسی و اخلاقی خودشان زنده باقی بمانند. برای تحلیل انتخابات ایران بازار انواع و اقسام میزگرد نیز در خارج و داخل ایران رونق گرفته است. در یکی از این نشستها که از سوی بیبیسی برگزار گردید، فردی از شرکتکنندگان بر این نکته پای میفشرد که گویا با آمدن ترامپ در آمریکا، "دوران سوسولبازی در سیاست ایران" هم به سر آمده است. او خیلی راحت روحانی، ظریف و تیم سیاست خارجی آنان را با ذکر نام و نشان سوسول مینامید و بر این دیدگاه اصرار میورزید که در ایران هم باید نظامیانی از نوع قالیباف روی کار بیایند تا پاسخگوی سیاستهای نظامی ترامپ باشند. شاید هم میخواست به دوستانش در ایران خط بدهد که در این انتخابات تکلیف خود را بهتر بفهمند و بشناسند. او در الگویی از دموکراسیهای دنیا، چنان میاندیشد که سیاست خارجی ایران را وزارت امور خارجه در استقلال عمل خویش پیش پای حکومت میگذارد. غافل از آنکه کلیت برنامههای سیاسی و اقتصادی حکومت را از پیش در جایی دیگر به تصویب رساندهاند و تنها عملیاتی شدن، بخشهایی ویژه از آن را به دولت میسپارند. ![]() اسد قاتل است، یکی از دهها شعاری است که این روزها مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی آن را در فضای خیابانهای شهر تهران دیوارنویسی میکنند. با تبلیغ همین شعار به واقع مشروعیت حکومت ولایت فقیه را در انتخابات پیشرو به چالش میطلبند. چون قتل و اعدام مردم بین کارگزاران و دولتمردان جمهوری اسلامی نیز پایانی برای خود نمیشناسد و آنان نیز همانند اسد عمل میکنند. در شعارهای دیگری از همین دیوارنوشتهها میخوانیم: پوتین گورت را از ایران گم کن! پولهای مردم را برای خود مردم هزینه کنید! حمایت خودسرانهی سپاه را از حکومت اسد محکوم میکنیم! حق تعیین سرنوشت را به مردم سوریه بسپاریم! ایران همدست پوتین و اسد در جنایات سوریه! هرچند این شعارها کمتر نام گروه و دستهای را با خود به همراه دارد، ولی تمامی آنها فریادی است علیه سیاستهای خارجی ایران که بدون هیچ استثنایی از دل و جان مردم برمیخیزد. فریادهایی که از اعماق جامعه سر برمیآورد تا مخالفت خود را با تضییع حقوق طبیعی و بدیهی شهروندان اعلام نماید. چون شهروندان ایرانی هرچند به جمهوری اسلامی مالیات میپردازند، ولی همواره در تصمیمگیری و تصمیمسازیهای سیاسی و اقتصادی حکومت جایی به حساب نمیآیند. دیوارنویسی شکلی از مبارزهی سیاسی است که مبارزان جنبش مشروطه از زمان ناصرالدین شاه آن را برای کنشگران سیاسی به یادگار نهادهاند. ماندگاری چنین رسمی تا زمانه و روزگار ما حکایت از آن دارد که کاربران این شیوه آن را برای رساندن و انتقال پیام خویش به تودههای مردم شگردی مناسب یافتهاند. چون دیوار نوشتهها به راحتی میتوانند در دیدرس هر عابر و رهگذری قرار بگیرد. گرچه دیوارنوشتهها کنجکاوی سیاسی مردم را برمیانگیزد، ولی ترس و بیم نیروهای امنیتی هم با دیدن آن فزونی میگیرد. ترس و بیمی که از افلاس فکری و جاماندگی فرهنگی آنان نشان میگیرد. ![]() در همین راستا ناحیههای شهرداری تهران همگی بسیج شدهاند تا ضمن گشت و گذار روزانهی خود در محلههای تهران شعارهایی از این دست را از سینهی دیوارهای شهر پاک کنند. چنانکه شبانهروز موتورسوارانی از نیروهای شهرداری در خیابانها به گشت زنی اشتغال دارند تا نوشتههایی را که باب دل حکومت نمیبینند از سینهی دیوارهای شهر حذف و محو نمایند. اما این پاککردنها به دلیل ناهمخوانی رنگها و نامناسب بودن کیفیت مواد پاک کننده چه بسا زمینههایی فراهم میبیند تا شعارهای نوشته شده هرچه بهتر و بیشتر دیده شوند. ضمن آنکه بر بستر چنین تنش و چالشی است که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بنا دارند تا جاپای مخالفان سیاسی را در هر جایی از جامعه که باشد پاک کنند. اما بدون تردید جاپای محکم کنشگران سیاسی در جامعه به همین آسانی قابل پاک کردن نیستند. رفتاری که شعارنویسیهای روزهای انقلاب بهمن را در ذهن شهروندان ایرانی زنده میکند: "ننگ با رنگ پاک نمیشود". چنانکه رژیم شاه هم نتوانست رفتارهای ننگین خودش را با رنگ و مواد پاک کنندهی شیمیایی از سینهی دیوارهای شهر بزداید. اکنون جمهوری اسلامی همان تجربههای حکومت شاه را در مقابله و رویارویی با خواست و ارادهی مردم در دیوارهای شهر تهران به کار میگیرد. ولی پاک کردن این شعارهای مردمی موفقیتی را در آینده برای جمهوری اسلامی تضمین نخواهد کرد. در عین حال خارج از دایرهی تنگ و بستهی حکومت در صف مخالفان تصنعی جمهوری اسلامی نیز کم نیستند گروههایی که بر بستری از عافیتطلبی ضمن همسویی با حکومت، شعارهای ضد اسد و پوتین را تاب نمیآورند. شهرداری تهران با این بهانه شعارهای مردم را از سینهی دیوارهای شهر پاک میکند که همراه با تظاهر علاقهی خود را به زیباسازی و تزیین عمومی شهر به نمایش بگذارد. ولی ضمن رویکردی دوگانه، تبلیغات انواع و اقسام کالای تجاری و خدمات بازرگانی را در دیوارهای شهر به هیچ میشمارد. حتا تبلیغات کاندیداهای همسو با حکومت را در فضای عمومی شهر نادیده میگیرد. در همین راستا نیروهای بسیج و پرسنل نیروی انتظامی نیز در سرتاسر شهر تهران به نیروهای شهرداری یاری میرسانند. چون آنان هم مراقباند تا کسی نتواند از خط قرمزهای نظام پا بیرون بگذارد. شعارنویسی مخالفان تنها بر سینهی دیوارهای شهر تهران به نمایش درنمیآید بلکه همزمان نمونههای پرشماری از آن را در مترو، اتوبوسهای شهری، بوستانها و خیابانهای شهر هم میتوان به تماشا نشست. شکی نیست با زمینههایی که دولت فراهم میبیند پیامهای روشن این گروه از معترضان و مخالفان حکومت به دلیل ممنوعیت هرگز نخواهد توانست به فضای رسانههای رسمی و سنتی راه یابد. در نتیجه آنان ضمن تنش با کارگزاران حکومت راه سومی را برای انعکاس پیامهای سیاسی خویش برگزیدهاند و بیکم و کاست اجرای آن را تعقیب و دنبال میکنند. به نظر میرسد که نویسندگان این پیامها جدای از حقوق شهروندی هرگز به حقوق طبیعی و بدیهی خودشان هم در جامعه دست نیافتهاند. چون تمامی راههای حضور و اظهار عقیدهی این گروههای متشکل و یا غیر متشکل را در جامعه مسدود کردهاند. بدون تردید بر بستر شعارهایی از این دست چالش و تنش انتخابات درون حکومتی جمهوری اسلامی نیز حدت و شدت بیشتری میگیرد. چون عدهای از شهروندان تهرانی ضمن تحریم انتخابات درونحکومتی، آگاهانه انتخاباتی را تعقیب و دنبال میکنند که رییس جمهور منتخب آنان پایش را از دستاندازی به حریم کشورهای همسایه پس بکشد، از دوستی با روسها دست بشوید و پولهای مردم را هم در داخل مرزهای رسمی و قانونی کشور برای شهروندان ایرانی هزینه نماید. چیزی که کاندیداهای نمایشی و فرمایشی ریاست جمهوری اسلامی هرگز نخواهند توانست به تقاضاها و خواستهایی از این دست پاسخ بگویند. چون حاکمیت خط قرمزهایی را که در انتخاباتِ پیشرو، دورتادور کاندیداها میتند که آنان هرگز به فضایی فراتر از حصار امنیتی حکومت راه نمییابند./ نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|