logo





قدرت نرم و عمق استراتژیک

سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۴ آپريل ۲۰۱۷

مصطفی قهرمانی

mostafa-ghahramani2.jpg
در مباحثات مربوط به سیاست های امنیتی در جمهوری اسلامی اصطلاح عمق استراتژیک به عنوان یک راهبرد مرکزی توسط مسوولین سطوح عالی سیاسی و نظامی و تحلیل گران این حوزه مورد استفاده قرار می گیرد. معنا و جایگاه واقعی این واژه تخصصی چیست، شاید اما کمتر مورد پرسش قرار گرفته است. پاسخ های روشنگرانه و راهگشا در این خصوص نیز لا اقل آنجا که به حوزه مسائل ایران مربوط می شود نیز به همان میزان نایاب می باشند . به طوری که یکی از واژه هایی که به اندازه کثرت استعمالش در ابهام بیشتری فرو رفته است، همین اصطلاح عمق استراتژیک است.

فراتر از جنبه نظری مبهم این اصطلاح با توجه به اخبار و اطلاعات تأئید نشده که به تناوب در مورد میزان هزینه های مالی حفظ این عمق استراتژیک در منطقه به گوش می رسد، طرح این پرسش را بیش از پیش موجه می سازد که آیا اساسا این هزینه ها تأمین کننده امنیت ملی ایرانیان می باشد. یا اینکه تنها بهانه ای برای ماجراجویی های محافل خاکستری غیرپاسخگو و غیر قابل کنترل در نظام حکومتی ایران می باشد.

عمق استراتژيك

در تعریف، عمق استراتژيك به مجموعه ای از وجوه نرم ـ و سخت افزاری يك ملت و يك كشور و یا سازمان براي دفاع از خود در مقابل توطئه‌ها و دسيسه‌هاي كشورهاي متخاصم اطلاق می گردد. به عنوان مصادیق عینی این مجموعه به طورمعمول از ابزارهاي سياسي و دیپلماتیک، مشخصات جغرافيايي و سرزمینی، شاخص های انساني و جمعیتی،‌ مبانی اعتقادي و ارزشی و پیشینه تاریخی ـ فرهنگی، توان و آرایش بالقوه و بالفعل دفاعي ـ نظامی نام برده می شود.

در ادبیات نظامی اما عمق استراتژیک به طور گسترده به فاصله بین خط مقدم و یا بخش‌های نبرد رزمندگان و مناطق اصلی صنعتی، پایتخت‌ها، قلب کشور، و دیگر مراکز اصلی جمعیت و تولید نظامی اطلاق می‌شود. در این رابطه شاید بتوان از آن تحت نام حوزه نفوذ یا حاشیه امنیتی نام برد. به عنوان مثال ایالات متحده امریکا از زمان جنگ های داخلی بین ایالات

شمالی و جنوبی (مارس ۱۸۶۱ تا آوریل ۱۸۶۵) توانسته است با یک دکترین امنیتی هوشمندانه احتمال شکل گیری و وقوع یک درگیری نظامی را در داخل و نزدیک مرزهای سرزمینی خود به صفر برساند با وجودی که تقریباً از همان زمان در تمامی تخاصمات منطقه ای و بین المللی کمابیش به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم شرکت داشته است. به باور بسیاری از کارشناسان اصلاً یکی از دلائل بالا آمدن ایالات متحده امریکا و قرار گرفتن در جایگاه یک و در حال حاضر تنها ابرقدرت دنیای ما به لحاظ نظامی ـ امنیتی در همین نکته نهفته می باشد که این کشور قادر به تعریف و ایجاد یک عمق استراتژیک تقریباً به وسعت همه کره زمین در کنار خود بوده است.

در ایران اما فهم رایج از اصطلاح عمق استراتژیک همچنان تحت سیطره قدرت سخت نظامیان و استنباط آنان از این مفهوم قرار دارد. آنجایی که آنان از "قدرت نفوذ ایران از محور ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه رسیده و این سومین بار است که قدرت نفوذ ایران تا مدیترانه گسترده شده است. خط دفاعی ما دیگر شلمچه نیست، مرز دفاعی ما جنوب لبنان با اسراییل است و عمق دفاع استراتژیک ما تا کنار مدیترانه و بالای سر اسرائیل رسیده است. نگرانی غربی‌ها از توسعه نفوذ قدرت ایران از خلیج فارس تا مدیترانه است." صحبت می کنند این معنا به راحتی در ذهن شنونده و خواننده عینیت پیدا می کند.در اینجا غرض اما تحلیل این گزاره و موضع گیری هایی از این دست نمی باشد که در جای خود قطعا ً هم مورد استفاده مشخص خود را دارد و هم می توان آن را از زوایای مختلف مورد نقد و مداقه قرار داد.

دارا بودن امکانات سخت افزاری و تجهیزات نظامی به روز و کارآمد جهت مقابله با تهاجم دشمنان امری لازم ولی کافی نیست. بنا نهادن و تبیین عمق استراتژیک دکترین امنیتی ملی صرفاً بر پایه قدرت سخت و امکانات نظامی برای کشوری با امکانات بالفعل فن آوری ایران در این حوزه نه فقط یک سیاست واکنشی بوده بلکه به غایت رمانتیک و خطرناک است و هزینه ای سنگین را بر گرده نحیف مالی کشور تحمیل می کند. اصولاً انتخاب منفعلانه این راهبرد مبتنی بر قدرت سخت چیزی جز بازی خوردن از حریف و عایدی نهایی آن نیز جز شکست برای کشور نخواهد بود. مثال اتحاد جماهیر شوروی سابق و فروپاشی آن در این خصوص بسیار آموزنده است.

قدرت نرم

در جهان امروزعمق استراتژیک نظام های حکومتی، به معنای میزان نفوذ معنوی تفکرات،

اهداف و آرمان‌ ها و آماج هایی است که آنها دارا می باشند. میزان مشروعیت و مقبولیت و توان اعمال قدرت و نفوذ نظام های حکومتی در درون مرزها و به ویژه نفوذ در روابط بین الملل

در حوزه منطقه ای و جهانی اما خود محصول اموری دیگر هستند که امروزه در علوم سیاسی با واژه قدرت نرم از آن یاد می شود.
درمحافل آکادمیک معمولاً ازجوزف نای ( Joseph Nye jr ) به عنوان نظریه‌پرداز اصلی قدرت نرم نام برده می شود. نای، قدرت نرم را شیوه ای برای رسیدن به نتایج دلخواه، بدون تهدید و تشویق آشکار و ملموس می داند. او معتقد است یک کشور و حاکمیت می‌تواند برپایه بهره گیری از قدرت نرم به مقاصد مورد نظر خود برسد؛ زیرا کشورهای دیگر، ارزش های آن را می‌پذیرند و تحت تأثیر پیشرفت و اندیشه آن قرار می گیرند، و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. بر این اساس قدرت نرم عبارت از توانایی جذب و اقناع دیگران برای همکاری و

همدستی می باشد. این نوع قدرت بر هنجارها، ارزش ها، انگاره ها، ایدئولوژی، نهادهای سیاسی، اعتبار و فرهنگ متکی است. بنا بر باور نای فرهنگ آمریکائی با جاذبه بالای خود یکی از ستون های قدرت آمریکا و یکی از اصلی ترین سازه های نفوذ قدرت آن کشور در صحنه بین المللی است.

قدرت نرم خود مبتنی بر وجوه و مؤلفه های فرهنگی و سیاسی زیر می باشد از جمله:

ـ درجه خودگردانی و میزان مشارکت شهروندان در حیات سیاسی ـ اجتماعی کشور،
ـ رعایت ومحترم شمردن حقوق شهروندی و بسط آزادی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ـ عقیدتی، نه تنها به مثابه مقولات صرفاً ارزشی بلکه لا اقل به همان میزان دارای کارکردهای ملموس و قابل رؤیت قدرت نرم نظام حکومتی،
ـ همدلی و همبستگی وحدت ساز بین مناطق و جمعیت های قومی کشور
- ارتقاء سطح همپوشانی ارزشی ـ فرهنگی و تعامل عملی منتج از آن در سطوح منطقه ای و جهانی،
ـ توان مندی اقتصادی مبتنی بر توسعه و رفاه و عدالت اجتماعی در داخل کشور

-دیپلماسی عمومی خلاق و کارآمد با زیرمجموعه های آن همچون
دیپلماسی علمی ـ تکنولوژیک، دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی اقتصادی جهت تنش زدائی با همسایگان و در سطح بین المللی از طریق:
- تعریف و تبیین گرانیگاه جدیدی برای سیاست خارجی کشور در بیرون از حوزه نفوذ ارگان های نظامی و غیر پاسخگو ،
- بسط نگرش مبتنی بر استفاده از ابزارهای قدرت نرم در سیاست خارجی ،

یقیناً حفظ امنیت و وحدت سرزميني ايران كنوني يك وظيفه سیاسی لیکن در کنه به غایت فرهنگی است. این امر درگام نخست مستلزم یک سیاست تنش زدایی مبتکرانه با همسایگان و در منطقه ازطریق تبیین اهداف مشترک و طراحی پیمان های اقتصادی و سیاسی می باشد. دراین رابطه شاید بتوان از روابط امروز ایران و عراق با توجه به سابقه تخاصم جنگی هشت ساله به عنوان نمونه موفقی از عملکرد قدرت نرم درسیاست خارجی ایران نام برد.

آنچه که اما در چشم انداز میان مدت بایستی به عمق استراتژیک کشور تبدیل بگردد فراهم سازی زمینه های بازگشت فضیلت های تولید علم و فرهنگ سازی ایرانیان است. جلو گیری مؤثر از پدیده مهاجرت ظرفیت های علمی و فرهنگی کشور و بستر سازی برای بازگشت آنان می تواند زمینه ساز جهشی بزرگ در این زمینه باشد.

تنها در سایه چشم اندازها، تصورات و ارزش های مشترک فرهنگی و هویتی است که امنیت و صلح ایران و همسایگانش در درازمدت تضمین خواهد شد. با این راهبرد ایران می تواند دگربار به بزرگ ترین و مهم ترین تولید کننده امنیت و ثبات در داخل مرزهای سرزمینی اش و در منطقه تبدیل بگردد. بنا نهادن دکترین امنیتی ملی و عمق استراتژیک آن بر قدرت نرم می تواند خود اما مانع از شکل گیری و بوقوع پیوستن دگر بار تراژدی سیاست قدرت بزرگ بگردد.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد