logo





Claus Christian Malzahn

طلوع آفتاب در مشرق زمین

برگردان ناهید جعفرپور

شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ - ۲۰ ژوين ۲۰۰۹

دیگر موضوع بر سر انتخابات مجدد نیست. اپوزیسیون در ایران هرروز نشان می دهد که زندگی ای دیگری هم ممکن است. این مسئله اعتراضات آنها را با مبارزات آزادی بخش بعد از جنگ اروپا وصل می کند. این قیام ها کوتاه مدت بوده و همیشه از پیروزی برخوردار نبوده اند اما بعنوان نمونه ای برای نسل ها به ثبت رسیده اند.
۵۶ سال پيش صدها هزار شهروند آلمان شرقی برای شرايط کاری ی بهتر در کارخانه جات دولتی و همچنين برای آزادی ی انتخابات در آلمان شرقی و بر عليه رژيم استالينی دست به تظاهرات زدند. اين قيام بطوری خونين سرکوب گرديد و هزاران انسان روانه زندان ها گرديدند. انسانهای آلمان شرقی برای آزادی در انتخابات می بايست ۳۷ سال ديگر در انتظار بنشينند. مسلما کسی که مبارزه می کند می تواند شکست هم بخورد. اما آنچه که تلخ و دردناک است اين است که دست آخر به اين مبارزه بهتان و افترا هم زده شود.
در اين ميان آنچه را که ما امروز از جنبش اپوزيسيون پولوراليست ايران تجربه می کنيم و آنچه که در ده ها سال گذشته و همچنين در همين زمان اخير در اروپای شرقی اتفاق افتاد، با تمامی تفاوت های سياسی، فرهنگی شان اما با يکديگر به نوعی هم خانواده اند. در مرکز تمامی اين جنبش ها اعتراض بر عليه سانسور دولتی و قيم مردم شدن و آرزوی آزادی های فردی و رهائی از فشار های يک رژيم قرار داشته و دارد.
همانطوری که آلمان شرقی ها در سال ۱۹۵۳ تنها مانده بودند، مجارستانی ها سه سال بعد دليرانه برای مقام های از دست داده خود مبارزه کردند و در سال ۱۹۶۸ تلاش چکسلواکی ها برای اينکه در بخش های قدرتی شوروی يک سوسياليسم با چهره ای انسانی را جا بياندازند، بطوری خشونت بار و وحشيانه با تانک های روسی سرکوب گرديد. ۱۲ سال بعد مردم لهستان برای حقوق بشر و دمکراسی مبارزه نمودند.
سرنوشت جنبش اعتراضی مردم ايران امروز کاملا نامشخص است. طبيعتا اين جنبش با توجه به موجوديتش تفاوت های بسيار با جريان های اپوزيسيون اروپائی دارد: رابطه اش با دولت و مذهب بطور تاريخی و فرهنگی از جنسی ديگر است ـ و بمانند ۲۰ سال پيش لايپزيک و يا ورشو يا پراگ از افکار سکولار در بعدی مساوی برخوردار نيست. مسلما ديناميکی که در اعتراضات گسترده وجود دارد از قبل قابل پيشبينی نيست. شايد مسئله اپوزيسيون ايران بيشتر بر سر پولوراليسم وزندگی بشردوستانه بهتر است تا دمکراسی غربی.
روش هائی که رژيم محمود احمدی نژاد به آن متوصل می شود روش های تمامی مستبدين است و چيز ديگری جز ترس و سانسور و کلاهبرداری نيست. طبيعتا يک چنين روش هائی در زمان خودش روش تمامی ديکتاتورها بوده است: اوبيريست ها در يونان، فاشيست های اسپانيا و جانشينان سالازار در پرتقال به يک چنين شيوه های خطرناکی دست يازيدند تا اينکه رژيم هايشان در سال های ۷۰ سرنگون شدند.
" مسائل داخلی“ جهانی اند
اين به اصطلاح " مسائل داخلی“ مسئله شخصی قدرتمندان و يا همچنين ملت ها و دولت ها نيست بلکه مسائلی هستند با طبيعت جهانی. موضوع بر سر آزادی، دمکراسی، پلوراليسم و حقوق بشر است. همچنين در ايران هم موضوع بر سر حسين موسوی رهبر اپوزيسيون که از دهه ها پيش به اين رژيم مذهبی مومن بوده است و خدمت کرده است نيست. يا بهتر بگويم مدتها است که ديگر اين طور نيست. بلکه موضوع بر سر اين خبر خوب است: طلوع آفتاب مشرق زمين.
جمهوری اسلامی ايران با مساحتی با ۱،۷ ميليون کيلومتر مربع ۵ بار بزرگتر از آلمان است. اين کشور بعد از روسيه دومين کشور دارای بزرگترين ذخيره گاز جهان است. ايران همچنين در دارابودن ذخاير نفتی بعد از عربستان سعودی که بزرگ ترين توليد کننده نفت در ميان اوپيک است، مقام سوم را در اختيار دارد. از اين روی دولتمردان غربی خود را کنار کشيده اند. اشارات محتاطانه باراک اوباما هم دلائل تاکتيکی دارند: هرگونه اشارات سمپاتی گرانه به اعتراضات عمومی برای احمدی نژاد بعنوان مدرکی برای بستن اين جنبش به غرب را معنی می دهد. کاخ سفيد هم نمی خواهد يک چنين بهانه ای بدست وی دهد از اين روی لحن اوباما اجالتا سرد و آرام است. کلمات تعيين کننده را اوباما در تبريک سال نويش به مردم ايران و همين اخيرا در پيامش به جهان اسلام در قاهره بيان نمود.
حال اگر کسی ادعا کند که اين جملات روشن با توجه به " پيروزی احمدی نژاد در انتخابات" بی خود و بی پايه است، پس اين شخص از ديالکتيک تاريخی چيزی نمی داند. اوباما در سخنرانی اش به مردم ايران گفت:" شما حق انتخاب داريد". مقياس برای " بزرگی ملت ايران" توانائی در انهدام نيست بلکه توانائی در سازندگی و احيای مجدد است".
نظرات در باره مقاله فوق:
در باره گستردگی اعتراض عمومی مردم ايران در تمامی کشور به لحاظ سانسور شديد تنها می توان با حدس و گمان صحبت نمود. اين اعتراضات عمومی هم درست بصورتی غير منتظره بمانند قيام ۱۷ جون که در آن زمان هم هيچکسی روی آن اصلا حساب نمی کرد و يا اعتراض عمومی در مجارستان و چچن و لايپزيک و يا پکن روی داد: هر کدام از اعتراض کنندگان تهران می داند که اميدی به کمک خارج نيست. هنرمندی از ايران به دوست دختر لهستانی اش از طريق ايميل می نويسد" کسی بما کمک نخواهد کرد". لهستانی ها بهتر از هرکسی می دانند که اين جمله چه مفهومی دارد. اين اعتراضات بدون شهامت دليرانه تک تک شرکت کنندگانش هرگز نمی تواند انجام پذيرد. اين شهامت ها پيش شرط هرگونه تغييرات سياسی است و نه نتيجه گيری آن".
در آلمان اين خاطرات متاسفانه در لابلای خرابه های ديوار دو آلمان گم شد. همچنين خاطرات داستان غم انگيز قبل از ۹ نوامبر ۱۹۸۹ هم زير اين آوار مدفون گرديد. يک نگاه به ايران دقيقا ۲۰ سال بعد اين خاطرات را به ياد ما آورد که بطور واقعی چه مقدار شهامت آنزمان لازم بود تا در آن شب ستاره ای نوامبر بالاخره بزرگترين جشنی را بر گزار نمائيم که برلين تا آن زمان تجربه نکرده بود.
اينکه آيا بزودی يک چنين صحنه هائی را در ايران شاهد خواهيم بود نمی توانيم از هم اکنون بدانيم ـ پايانی خونين درست بمانند ۱۹۸۹ پکن ـ هيچی فعلا معلوم نيست. اما همين تصوير ها و فيلم ها از يوتوپ و عکس هاو... خودشان از همين حالا تاريخ می باشند.
حتی اگر احمدی نژاد بند مزدوران خود را کاملا رها نمايد باز هم اين پايانی برای تاريخ آزادی خواهی ايران نخواهد بود. ۱۷ جون ۱۹۵۳ يعنی قيام مجارستان و خيزش سوسياليسم چکسلواکی يا چهره انسانی اش، قيام پکن و تمامی قيام ها و انقلاب ها نشان می دهند که تاريخی ديگر و زندگی ای ديگر ممکن می باشد. امروز هم اين برای ايران صادق است و احمدی نژاد هم هر چقدر که در مسکو دست قدرتمندان آنجا را محکم تر فشرده باشد اما در اين حقيقت تغييری نخواهد توانست داد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد