رژیم كاندیدای مورد نظر خود را برنده اعلام كرد ولی خود در این میان بازنده اصلی شد
ناباوری، ناامیدی، خشم، شورش های خیابانی، آتش زنی، راه پیمایی و مقابله با توحش پلیسی، ایران را فراگرفته است. تصور همگان این بود كه لااقل انتخابات به دور دوم كشانده می شود، و با توجه به درصد بسیار بالای مشاركت در انتخابات، میر حسین موسوی شانس بهتری خواهد داشت.
اما چگونه احمدی نژاد موفق شد كه برنده انتخابات اعلام شود؟ عوامل متعددی این نتیجه غیر منتظره را توضیح می دهد: اولا، ولی فقیه، خامنه ای و دار و دسته اطرافش به این تصمیم نهائی رسیدند كه بهتر است احمدی نژادبماند. احمدی نژاد به عنوان خادم بی قید و شرط رهبر همیشه سیاست های او را بی چون و چرا پیش برده است. روزنامه صبح صادق، ارگان رسمی نماینده رهبر در سپاه پاسداران، در تاریخ ٨ جون، چند روز قبل از انتخابات اعلام كرد كه نباید اجازه دهیم كسانی كه قصد تسلیم شدن به غرب را دارند با رای مردم روی كار آیند، و با این حرف تایید تلویحی رهبر را از احمدی نژاد اعلام كرد.
بر اساس این تصمیم «ماشین» انتخاباتی رژیم از طریق شبكه زنجیره ای مساجد، بنیادهای مذهبی، نیروی بسیج، و سپاه پاسداران به حركت در آمد تا رای دهندگان وابسته به این نهاد ها را به نفع احمدی نژاد بسیج كنند. میلیون ها نفر در لیست مستمری بگیران این نهاد ها هستند و رژیم همیشه می تواند روی این بلوك رای حساب كند.
ثانیا ، احمدی نژاد «ماشین» مورد اعتماد خودش را نیز داشت. از اولین تصمیماتی كه او در آغاز ریاست جمهوری اش در ٢٠٠۵ اتخاذ نمود، بركناری استانداران، فرمانداران، بخشداران، شهرداران و حتی در مواردی كدخدایان دهات و جایگزین كردن آنها با افراد مورد اعتماد خود و دستگاههای نظامی- امنیتی بود. در این چهار سال او با ساك های پر از پول مرتبا به شهرهای كوچك و دهات مختلف سفر می كرد و میان پیروان و هوادارانش پول پخش می كرد. افزایش قیمت نفت و در آمدهای دولت در دوران ریاست جمهوری اش امكان این ولخرجی ها را به او می داد. در دوران انتخابات، دیوان محاسبات كشور اعلام كرد كه یك میلیارد دلار پول از حسابهای دولت مفقود شده و احمدی نژاد نتوانست در این مورد توضیح قانع كننده ای بدهد. با استفاده از این ثروت های توزیع شده بود كه مقامات و ملایان محلی توانستند جمعیت محل را به نفع احمدی نژاد بسیج كنند.
اما علی رغم تمامی این تداركات برای جمع آوری آرا، احمدی نژاد و دستگاه نظامی- امنیتی و روحانیت وابسته به دستگاه رهبری، به طور غیر منتظره ای با بسیج وسیع و سراسری فعالان جامعه مدنی، تحصیل كردگان طبقه متوسط، بویژه زنان و جوانان، به سود رقیب او مواجه شدند. در غیاب كاندیدای بهتر جمعیت روز افزونی در شهر های بزرگ به حمایت از میر حسین موسوی روی آوردند. با نزدیك تر شدن روز انتخابات، جنبش ضد احمدی نژاد بزرگتر و پر جرات ترشد. در بسیاری تجمع های انتخاباتی بویژه در دانشگاهها احمدی نژاد را هو كردند و با شعار های «دروغگو، دروغگو» از او استقبال کردند. او چندین سخنرانی خود را ملغی نمود و در چند مورد با عجله از دست تظاهر كنندگان فرار كرد.
وسعت جنبش طرفدار موسوی و شدت گسترش آن به حدی رسید كه رژیم نتیجه گیری كرد در صورت دو مرحله ای شدن انتخابات، احمدی نژاد خواهد باخت و جامعه مدنی پیشروی بیشتری كرده و خواست های وسیع تری را مطرح خواهد كرد. وحشت زده از امكان شكست مفتضحانه در شهر های بزرگ، رژیم متوسل به تقلب شد. وسیله اجرای تقلب، وزارت كشور بود كه زیر نظر صادق محصولی، از عمال بسیار نزدیك و وفادار احمدی نژاد اداره می شود. آنها تصمیم گرفتند كه احمدی نژاد در دور اول و با ضریب بسیار بالایی برنده اعلام شود.
در عین حال ابزار سركوب نیز آماده شده بود . چند روز قبل از انتخابات، رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران اعلام كرد كه هرگونه تلاش در جهت «انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد كرد». رژیم علاوه بر انبوه دستگاههای سركوب دولتی از جمله سپاه پاسداران، ارتش، پلیس، نیروی بسیج، و نیروی ویژه، در هر محله در شهرهای بزرگ نهاد هایی مسجد مانند درست كرده و با استخدام برخی جوانان و لومپن های محل و واگذاری موتورسیكلت و تلفن همراه آنها را گوش به زنگ نگه داشته تا هر زمان كه لازم شد به معترضان خیابانی حمله كنند. برخی موتورسیكلت های سوخته شده در تظاهرات خیابانی متعلق به اینان بود.
آنچه كه رژیم انتظار نداشت شدت و حدت عكس العمل رای دهندگان بود كه به آشوب های خیابانی انجامید. البته نكته ای كه باید بدان توجه داشت این است كه در جریان انتخابات، اختلافات جناح های حاكم رژیم به اوج خود رسید و با افشاگری های بی پرده احمدی نژاد و اشاره به فساد و دزدی های آشكار كاندیداها و هم پیمانان آنها، مدارك دانشگاهی قلابی شان، و دیگر اتهامات، پا از حدود تعیین شده فراتر گذاشته شد. شورش گسترده مردم معترض و حمایت جناحی از حاكمیت از آن، كار سركوب سریع و قاطعانه تظاهرات را كه حال شخص رهبر را نیز نشانه گرفته بودند، مشكل تر ساخت.
هر دو جناح رژیم با بن بست بسیار پیچیده ای مواجه شده اند. اگر جناح موسوی به تسلیم و سازش تن دهد، خودكشی سیاسی كرده و در چشم طرفدارانش به خاتمی دیگری، حتی بدتر از آن، بدل خواهد شد. اگر جناح احمدی نژاد سازش كند، دستگاه نظامی - امنیتی سپاه و كل دستگاه رهبری ضربه جبران ناپذیری خواهند خورد. هیچ یك از این دو جناح به سادگی كنار نخواهند رفت . به علاوه بخش وسیعی از روحانیون كه به ثروت و مكنت فراوانی رسیده اند، از تندروی های احمدی نژاد و دار و دسته اش نگرانند، و این فرصت را برای تضعیف و تنبیه او از دست نمی دهند.
در این لحظه از حیات سیاسی رژیم سئوالات متعدد و پیچیده ای مطرح است: كدام جناح كوتاه خواهد آمد؟
گر جناح به اصطلاح اصلاحات قاطعانه ایستاد و جنبش و تظاهرات بالا گرفت، آیا رژیم دست به سركوب و كشتار وسیع خواهد زد؟
در این صورت آیا شورش های مردمی به سمت حركت های انقلابی در جهت سرنگونی كل نظام خواهد رفت، و یا عقب نشینی كرده و پراكنده خواهد شد؟
در صورت سازش جناح اصلاحات آیا جنبش مردمی هم فروكش خواهد كرد، و یا بخش های وسیعی از آنها خود را جدا كرده و خواست های وسیع تری را در پیش روی خود گذاشته و به رویاروئی مستقیم با رژیم خواهند پرداخت؟
تردیدی نیست كه هر دو جناح حاكمیت از بغرنج تر شدن اوضاع و اوج گیری اعتراضات مردمی و نافرمانی عمومی وحشت دارند. از همین رو امكان سازش بین آنها بیشتر است و سعی می كنند كه به سرعت راه حلی میانه را برای حفظ نظام پیدا كنند. این امر قطعا بر حدت و شدت جنبش مردمی اثر خواهد گذاشت. پاره ای سازش را می پذیرند، پاره ای دلسرد و سیاست زده می شوند، و پاره ای به مبارزه مستقل ادامه می دهند. اما به نظر من علی رغم آن كه بسیاری حلول انقلاب دیگری را وعده می دهند، این جنبش در شرائطی نیست كه به مصاف رو در رو با رژیم اقدام كند، مگر آنكه اوضاع درونی رژیم آنچنان در هم ریزد كه این امكان را فراهم سازد. این نیز چندان به واقعیت نزدیك نیست.
اما نتیجه این انتخابات و تقابل جناح ها هر آنچه كه باشد، این انتخابات و رویداد های بعدی مهم ترین نقطه عطف تاریخ سی ساله رژیم جمهوری اسلامی است. بسیج فوق العاده چشمگیر فعالان جامعه مدنی در جریان انتخابات به رهبری زنان و دانشجویان، جریانات كارگری و معلمان فضای سیاسی ایران را برای همیشه دگرگون كرد و گامهای جدی به جلو برداشت. برخوردهای هوشیارانه و پرهیز از خشونت به آنها اجازه داد تا فعالیت های خود را با كمترین تحریك توحش رژیم ادامه دهند.
آنها آگاهانه وارد بازی انتخاباتی رژیم شدند تا آن را به سود كاندیدای مورد نظرخود به كار گیرند. نكته این است كه اگر آنها انتخابات قلابی رژیم را از ترس حقانیت بخشیدن به آن تحریم كرده بودند، امروز رژیم خود را به این فضاحت نكشانده بود و احمدی نژاد با درصد پائین مشاركت، حد اكثر آراء را به خود اختصاص داده بود. در این صورت نه رژیم ناچار به چنین تقلب ننگ آوری شده بود، و نه با تظاهرات وسیع رای دهندگان خشمگینی روبرو شده و در برابر چشم جهان متوسل به سركوب وحشیانه مردم معترض شده بود.
بدین ترتیب رژیم كاندیدای مورد نظر خود را برنده اعلام كرد، ولی خود در این میان بازنده اصلی شد. جامعه مدنی ایران گام به گام پیش می رود تا سر انجام ضد هژمونی سكولار و دموكرات خود را جایگزین هژمونی روحانیون سازد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد