logo





عشق، آزادی و کلاغ!

چهار شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵ فوريه ۲۰۱۷

دکتر عارف پژمان

aref-pejman4.jpg
از خیابان وصال، یک کمی آن سو تر
ته بولوار کشاورز، بنگر
یک کلاغی است که مرموز تر ازتاریکی است ؛
گو ئیا این شبرنگ، خبری آورده
از پشتهء کوه
از دل دریاها، شاید از عرش خدا.
این کلاغ مرموز، به همه میگوید:
جشن زرکوبی گندم، پیداست ؛
گل سرخ،چادر خود را شسته است
اردک و دشت و خیابان یکسر
رفته اند بدرقهءآزادی
چشم عاشق روشن!

***

جغد فرتوت ز عمامه ءخود میترسد
جغد به دیوارکجا آویزد
همه دیوار توهم،افتاد
قلعهء جادویی جغد، کنون ، آوار است.

***

آن کلاغی که نشسته است سر آن نیمکت :
تیتر روزنامهء صبح را چون دید
قاه قاه قاه، خندید:
از دروغهای مدرنی که روزنامه ، سرهم بسته است!



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد