logo





جادوی همصدایی

پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۸ ژوين ۲۰۰۹

ویدا فرهودی

vida-farhoudi4-s.jpg
جادوی همصدایی دیوار شب گشاید
قشر غلیظ وَهـم از اندیشه ها زداید

سی سال مام میهن ،در بهت ماند و شیون
آزادگی کنونش ،گوید هر آن چه باید

آن را که یأس و یغما، پوشاند روی زیبا
با همت جوانت نـَک روی خود نماید

در انتظار بودیم، در انتظار روزی
کین گونه دست همت از قعر شب براید

عمری گذشت بر ما، بر ما که سبز بودیم
در سرخ وقت میهن، تا سرخی اش بپاید

افسوس جوی خون را،شیدایی جنون را
آن روز کس ندانست، قدری چنان که باید

شد جملگی پریشان، در تو به توی حرمان
افتاد آرزومان در تنگنای "شاید"...

اینک ولی پیامت،سر سبزی مرامت
بر واژه ها نشسته، بس شعر می سراید

بگشوده ای پر و بال ای شاخه ی جوانسال
در بطن بیت سرخی کز جان من برآید

بالیدنت مبارک ای زاده ی سیاوش
شوریدنت چون آتش، باشد که شب گشاید

ویدا فرهودی
٢٥ خرداد ١٣٨٨

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد