logo





روشنگرى صرف آگاهى از حقيقت نيست بلكه اراده براى بيان حقيقت است

به بهانه ١٩ بهمن، چهل سالگىِ رخداد سياهكل

دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۶ فوريه ۲۰۱۷

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami03.jpg
براى شناخت علمى و واقعى از مضمون پديده هاى اجتماعى و سياسى همچون انقلاب، جنبش و اصلاحات، مى بايست به ايده هاى مسلط بر آنها راه يافت و آنها را در همانگونگى شان سنجيد. هر ظاهرى از باطنى است بعبارت ديگر ظاهر شدن هر پديده اجتماعى از سرريز شدن باطنى است. آنچه موجب بروز رخدادها و پديده هاى اجتماعى و سياسى مى شود قطعاً با آمال ها و آماجها و بطوركلى آرمانهاى انسان پيوند دارند كه از تحقق شان حقيقت در همان چهارچوب معين خودش پديدار مى شود. اما تا زمانيكه آرمانها به منصحه ظهور نرسيدند معنايش اينست كه حقيقتى رخ نداده تا مشمول سنجش علمىِ روشِ علم شناخته شده واقع شوند و در نتيجه در شكل انتزاعى اش باقى مى مانند. عمليات مسلحانه چريكها در سياهكل منبعث از آرمانهايشان بوده كه به حقيقت پيوست از اينرو اين حقيقت را مى توان مورد سنجش قرار داد.

حال با اين استدلال حقيقت جنبش سياهكل مى تواند مورد واكاوى قرار گيرد. هيچ حركت اجتماعى يا سياسى در بُُعد كلان نمى تواند از پشتوانه ايدئولوژى برخوردار نباشد. اگر اين را بپذيريم كه هر عمل سياسى از ايده اى ناشى مى شود در اينصورت انفكاك اين دو از هم يعنى سياست و ايده محال مى نمايد. در واقع عمل سياسى چه در شكل راديكال و نظامى و چه غير آن، معلولى از علت است كه ايده مى باشد. ايده ها و باور هاست كه انسانها را به حركت در مى آورند. عمليات چريكى در نوزده بهمن ماه چهل سال گذشته در سياهكل نيز مبتنى بر باورها و ايده اى بوده است. براى شناخت علمى و دقيق از اين رويداد بايد به ايده ها و باورهاى چريك هاى آنروز رسوخ كرد و آن را از درونش واكاويد. از آن دسته آدمها كه بر آرزوهاى صادقانه و انسانى /آرمانى چريك هاى فدايى سخن مى گويند نبايد انتظار داشته باشيم تا از زبانشان نشنويم كه چريك ها سمبل مبارزه عليه ديكتاتورى بودند يا سياهكل عملى بود تا جو خفقان و ديكتاتورى را بشكند يا عمليات چريكها احياى روحيه و بازگردان اميد به نسل جوانان براى مبارزه با جو خفقان بود كه با سركوبى حزب توده و خانه نشين شدن جبهه ملى به نااميدى گرويدند و از اين قبيل چرخش زبانى همچنان آرمانگرانه. تا كنون هيچ نوع روشِ علمى كه مختص يا معطوف به آرمانگرايى باشد در جامعه بشر پديدار نشد و كسى از "علم آرمانگرايى" بعنوان يك روش سخن نگفته كه اين دو، دو چيز نامتجانس هستند؛ آرمانگرايى مى تواند صرفاً وهم انگيز باشد در حاليكه علم و روشهاى علمى متمركز به سنجش از پديدارهاى واقعى هستند. آرمانگرايى چريك ها كه در عمليات مسلحانه در سياهكل تبلور پيدا كرد، از وهم عبور كرده و به حقيقت پيوست به همين جهت قابل بررسى ست. بنابراين اينكه چريكها نيت پاك داشتند يك چيز است، عمل صورت گرفته چيز ديگر؛ اين عمل است كه جهت شناخت مورد تجزيه و تحليل علمى قرار مى گيرد و نه آنچه در ذهن (براى عملى)مى گذرد. آرمانگرايى، ارزشى ذهنى و انتزاعى ست كه مشمول بررسى روشِ علمى قرار نمى گيرد.

بارى، مسئله فقط بر سرِ فضاى خفقان و ديكتاتورى نبود كه چريكها را برانگيخت تا براى شكستن اين فضا عمليات مسلحانه آغاز كنند بلكه آنچه چريك هاى مسلح را رو در روى رژيم شاه قرار مى داد، تقابل ايده و ايدئولوژى چريكها يعنى جامعهء آرمانىِ كمونيستى به مضمون ديكتاتورى پرولتاريا در ذهن آنها و عنصر اجتماعى مدرنيسم شاه و مدرنيته غرب بوده است. چريكهايى كه از يك سو مدعى مبارزه با سيستم تك حزبى بودند و از سوى ديگر خود مروج سيستم تك حزبى در شكل و محتواى ديكتاتورى پرلتاريا. اينكه چريكها مدعى بودند كه "شاه سگ زنجيرى امريكاست" توجيه ايدئولوژيكى در ضديت با مدرنيته غرب بوده كه امثال جلال آل احمد از طريق نشر كتاب "غرب زدگى" و غرب زده خواندن عوامل دستگاه دولتى و نخبگان وابسته به اين دستگاه و نيز احمد فرديد و سيد حسين نصر از طريق نوشتن مقاله ها در روزنامه هاى كشور عليه مدرنيته غرب و همچنين على شريعتى از طريق ارائه الگوى "امت/امامت"، نقشِ مخربِ فعالى در ايده هاى مدرنيته غرب در فضاى آن روز ايران ايفاء مى كردند و بدين منوال ذهن جوانان را به سوى آرمانهايى كه در صورت تحقق جز ديكتاتورى و خفقان در شكل نظام كمونيستى يا دينى از نوع "جمهورى" اسلامى نبود، سوق مى دادند. و آرمانها و ايدئولوژى چريكهايى كه سياهكل را آفريدند مستثنى از اين دايره ضد دموكراتيك كه ذهن نسل پيشين را مى ساخت نبود.

بازمانده هاى چريكهاى فدايى (كه امروز ديگر خود را چريك تعريف نمى كنند) مدام از آرزوها و آرمانهاى جوانانى سخن مى گويند كه از نظر آنها اين آرزوها در فضاى اختناق برآورده نمى شد و اعلام مى كنند كه بايست از اين منظر و در همان شرايط زمانى به اين آرزوها و آرمانها نگريست. من هم درست همين را مى گويم؛ آرمانها و آرزوهاى چريكها در همان زمان كه برايش دست به اسلحه بردند مبتنى بر ايده كمونيستى و ديكتاتورى پرلتاريا بوده است در مقابل عنصر مدرنيسم شاه و مدرنيته غرب. يعنى همان عنصر و مفهومى كه الگوى دموكراسى در غرب از آن سرچشمه آب نوشيد و مى نوشد و امكان پديدار شدن ابزارهاى چنين الگويى در ايران، در همان زمانِ سيستم تك حزبى، به دليل حضور وجوه ديگرى از عنصر مدرنيسم شانس زيادى براى تحقق داشت. دولت آزادمنش بختيار و حمايت از اين دولت مى توانست چنين شناسى بوده باشد.

براستى اگر از اين منظر به عمليات چريكهاى همان روز بنگريم چه مى توان به آنها گفت جز چريك ضد دموكرات؟ ضديت اذهان جامعه آنروز ايران و از جمله چريكهاى ادامه دهنده راه چريكهاى سياهكل در قبال مظاهر مدرنيته غرب در ايران و نوع آزادى، به حدى جدى بوده است كه بتبع دولت آشتى ملى بختيار كه قطعاً هوادار آزادى ها بود و آغاز كار دولتش بر حسب شرط و شروط و خواسته معين آزادى مطبوعات و زندانيان سياسى و انحلال ساواك از شاه بوده غير قابل تحمل شد و در سرنگونى اش از پاى ننشستيم. و امروز بسيارى كه سنگ آزادى ودموكراسى را هم به سينه مى زنند به دليل نوع موضع سياسى كه آنها را در جوار اصلاح طلبان خواهان تداومِ ادغام دين و دولت كشانده، جربزه آن را نمى يابند كه اگر به حقيقتى هم در قبال نقش مخرب خود در تخطئه كردن دولت بختيار دست يافتند، آن را اعلام كنند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد