logo





آتش سرخورده

چهار شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۱ فوريه ۲۰۱۷

نیلوفر شیدمهر

Nilofar
آتشی سرخورده‌ام که هنوز
می‌سوزد ولی دیگر
سرِ سوختنش نیست
که هنوز می‌گدازد ولی دیگر
گرمای گداختنش نیست
برای که بسوزم، برای چه ؟


آری سرخورده‌ام از زمانه و شعله‌های پوچش
سرخورده‌ام از عبث-مدعیانِ سوختن که آیین گداختن نمی‌دانند
سرخورده‌ام از دروغ-باورانِ گداختن که سوختن نمی‌خواهند
سرخورده ام از سرخوردن و می‌گدازم از دوباره سرخوردن
سرخورده‌ام و می‌سوزم خود را
با شعله‌های سردم.


آی آخر دل مرا چه شد؟
دلم که آلاله بود
و ترنج
و شکوفه‌های انار
دلم که پروانه‌ی شعله‌وری بود
و چو بال می‌گشود
هزارشمع می‌افروخت.


آری بد دیده‌ام
بد دیده‌ام از بی‌سو-متظاهرانِ نورِ
که مشایع تاریکی‌اند و چشمِ دیدن ستاره‌ها را ندارند
بد دیده‌ام از بیهوده-چهره‌‌‌فروزانِ مشعل‌کُش
که بر صورت ماه خط می‌کشند
بد دیده‌ام از یاوه-منادیان روشنایی
که تاریک نهادند و ‌به چهره‌ی خورشید خاک می پاشند.


آی دل دردانه‌ی مر‌ا چه شد؟
دلی که دلیل نمی‌خواست
برای سوختن و شکوه نمی‌کرد
برای چه بگدازم، برای که؟
دلی که نمی‌گفت: آه چرا نمی‌فسرم؟
چرا خاکستر نمی‌شوم هر چه که می سوزم
خود را با دل سردم؟


آتشی سرخورده‌ام
و حیف
که هنوز می‌گدازم
هیمه‌ام پروانه‌هایی پر‌بسته
وهر شعله‌ام شمعی‌
که بر مزارِ زنده‌ی خویش روشن کرده‌ام.

/
نیلوفر شیدمهر
۲۴ ژانویه ۲۰۱۷








نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد