دوشعراز:خالدبایزیدی-دلیر
۱
خواهم که دگربارگشایم
این پنجره منجمدروبه بهارم
یکدم نگرم برین بهاری
کزیادگلش بردنسیان
مرثیه برآن...
فسرده گل ها
درباغچه غمین رویا
وآن نغمه بشکسته احساس
درحنجره کبوتران اش
بنشسته به سوگ آرزوها
هردم که بینمش
برباد
یامویه برآن سوزش شمع
کم کم رودش به زوال
خواهم که دگربارگشایم
این محبس سردزندگانی
وآنگاه بگیردش درآغوش
آن لطافت بهاری
دردم شکفدبه جمله گل ها
آن لحظه باغ انتظاررا....
۲
بس که خورشید
به تماشای صورت زیبای گل نشست
درآتش عشق خورشید
گل سوخت ورخ
زردکرد
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد